چهل کلید ♦ شعر

نویسنده
مرضیه حسینی

در جست و جوی‎ ‎‏”چهل کلید” - نامی که از کتاب شعر سیاوش کسرائی آمده است - رازهای شعریم. هر شماره ‏شعر یا شعرهائی از شاعران ایرانی را می خوانید. سپس نگاهی به شعر و یادداشتی بر زندگی اش.‏

chelkelid707_1.jpg

‎ ‎شعرها‎ ‎

‏3 شعر از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

‎ ‎در باد های امشب و هر شب‎ ‎

این باد های هر شب و امشب‏

این باد آسیایی این باد مشتری

وا می کنند پنجره ها را به روی تو‏

و فصل را دوباره ورق می زنند‏

در باد های هر شب و امشب‏

از بهر این هیولا

این لاشه ی بزک شده در باران‏

گوری به عمق چند هزاران سال‏

در یک دقیقه حفر خواهد شد

این باد های هر شب و امشب‏

با کیمیای عشق و با سیمیای مستی

سنجی ز آب و آتش ترکیب می کنند‏

روزنامه های محلی را‏

تعقیب می کنند‏

‎ ‎بار امانت‎ ‎

آن صداها به کجا رفت

صداهای بلند‏

گریه ها قهقهه ها

آن امانت ها را

آسمان آیا پس خواهد داد؟

پس چرا حافظ گفت

آسمان بار امانت نتوانست کشید

نعره های حلاج‏

بر سر چوبه ی دار‏

به کچا رفت کجا؟

به کجا می رود آه‏

چهچهه گنجشک بر ساقه ی باد‏

آسمان ایا

این امانت ها را ‏

باز پس خواهد داد؟

‎ ‎تسلی‎ ‎

باز می گردم با دست تهی

نه پرستویی با من نه خدایی نو‏

نه سبویی آواز‏

دست هایم خالی ست‏

هیچ صحرایی این گونه سترون آیا

خواب دیده ست

کسی؟

گاه می گویم

غم این نیست که دستانم خالی ست‏

کاسه ی چشمم لبریز رهایی ست‏

chelkelid707_2.jpg

‎ ‎نگاه‎ ‎

نگاهی به دفتر شعر بوی جوی مولیان (1356)‏

‎ ‎نیلوفری بر آب های غربت‏‎ ‎

کامیار عابدی

شعرهای “بوی جوی مولیان” در رفت و آمد شاعر میان تاریخ، هستی و جهان معاصر چهره گرفته است. از یک ‏سو تاریخ را در قرائتی خاص از نظر می گذراند. از دیگر سو، به تامل هایی در ابدیت و هستی معطوف می شود. ‏اما در این میان، آرمان های اجتماعی را هم، در آویزه ای از بیم و امید به تحلیل هایی حسی می نهد و به آینده چشم ‏می دوزد. از “هزار خواجه نظام الملک، هزار خواجه اخته، بر لب هر یک، هزار واژه اخته” (آینه، 495) تا :‏

‏”بر برکه غروب نشستن

و اضطراب بودن را دیدن

در پیچ و تاب سایه نیلوفری بر آب”‏

‏(آینه، 460)‏

‏”مسافرانی در راهند‏

سپیده دم را بر دوش می کشند آنان‏

لباس صاعقه بر تن دارند آنان

برادرانم، ‏

شب را با واژه هایشان

سوراخ می کنند”‏

‏(آینه، 493)‏

شعرهای این دفتر، از اقامتی دو ساله در ایالات متحده آمریکا حاصل شده (1977 – 1975)، پس شاید بتوانیم به ‏جست و جوی غم غربتی هم در آن ها برآییم. در واقع از این نکته، به تصریح یاد شده:“نیلوفری شدم [1]، بر آب ‏های غربت بالیدم، نالیدم” (آیینه، 457)، اما از دیدگاه ضد استعمارگرانه چیره سده بیستم نیز می توان در این ‏حضور غربت شاعرانه سراغ گرفت. آرزوهایش برای نیویورک [2] چنین است:‏

‏”یک روز

در هرم آفتاب کدامین تموز

موم تو آب خواهد گردید، ‏

ای روسپی عجوز”‏

‏ (آیینه، 467)‏

در جدال جهان کهن و نو، تکیه بر نیشابور هم چنان حفظ شده (آیینه، 484، 445) و از سفر “نه پرستویی” با خود ‏می آورد و “نه خدایی تو” (آیینه، 501). آن چه در انتظارش بود، “جز خود، هیچ کس نیست” (آیینه، 471). شاید ‏در واقع، آن چه از عصر شاعر به شعرهایش ره یافته، به دلیل آیینگی هایی است که شعر در روح شرقی، به ویژه ‏ایرانی به جای نهاده است[3]:‏

‏”آیینه ای شدم‏

آیینه ای برای صداها‏

فریاد آذرخش و گل سرخ

و شیهه شهابی تندر‏

در من، ‏

به رنگ همهمه جاری است”‏

‏ (آیینه، 466)‏

در این سیر، فکر و عرفان کلاسیک در آزاداندیش ترین بخش های خویش، راهی به سروده های م.سرشک می ‏یابند: ابوالحسن تهامی (سده های چهارم و پنجم قمری)، شیخ اشراق (سده ششم هجری قمری) و فضل الله حروفی ‏‏(سده هشتم هجری قمری). زندگی و اندیشه آن ها به لحظه هایی از الهام شاعرانه او تبدیل می شود. در واقع، باید ‏اشاره کرد که بخش پیش روی عرفان ایرانی از منظر سروده های گوینده “بوی جوی مولیان” راهی به شعر نوی ‏نیمایی می یابد: در مثل، می توان از مفهوم شطح گویی یاد کرد (آیینه، 472 – 470). یکی از سروده های مورد ‏بحث، صحنه ای از محاکمه حروفی به شیوه چندآوایانه، ترجیع “که تازیانه فرود آمد، و باز شکوه نکرد”، خود، به ‏قطعیت، تصویر تازیانه را در ذهن مخاطب تجسم می بخشد:‏

‏”خبر رسیده که باران، درشت

خواهد بارید

خدا برهنه خواهد شد

مگر نمی بینی

که قلب من سبز است

و حالتی دارم‏

که آب و آتش دارند”‏

‏ (آیینه، 493)‏

از میان شخصیت های معاصر هم، کسی که توجه او را به خود معطوف می کند، نویسنده آرمان جوی دوره ‏مشروطه، علی اکبر دهخدا (1334 – 1257) است؛ قلمزنی که در دوره دوم زندگی اش، آرمان فرهنگی را بر ‏آرمان اجتماعی به ترجیح می نهد:‏

‏” در آن سپیده ناپایدار

تو مثل کرگدن

از بیشه پا برون هشتی[4]‏

و آسمانه شب را

چو آسمان سحر

شکافتی و ‏

شکفتی به سوی بی سویی”‏

‏ (آیینه، 474)‏

زبان زنده معاصر، نه تنها در شعرهای کوتاه این دفتر (آیینه، 469، 457، 482، 475)، بلکه در تعداد درخور ‏توجهی از شعرهای بلندتر به شهود شاعرانه زیبایی می گراید:‏

‏”اما

یک شاخه گل برای تو کافی ست‏

بین تو و هزار ستاره

بین تو و حضور سپیده

بین تو و هیاهوی شهری که هر سحر‏

در سربی صفیری بیدار می شود”‏

‏ (آیینه، 450)‏

‏”ببخشای

ای روشن عشق بر ما‏

ببخشای

ببخشای اگر صبح را‏

ما به مهمانی کوچه‏

دعوت نکردیم”[5]‏

‏ (آیینه، 513 – 512)‏

به هر روی، به نظر می آید که در مجموع، تاریخ و هستی و جهان معاصر، در فضایی شناور میان واقع گرایی و ‏فراواقع گرایی، دفتر “بوی جوی مولیان” را تا موقعیت عمیق ترین تامل های شاعرانه م.سرشک در دوره دوم ‏شعری او (از نیمه دهه 1340 تا نمیه دهه 1350) بر می کشد.‏

‎ ‎پانوشت:‏‎ ‎

‏1- در شعر معاصر، نیلوفرهای هوشنگ ایرانی (1352 – 1304)، سهراب سپهری، م. آزاد (محمود مشرف آزاد ‏تهرانی) و م. سرشک را می توان مورد توجه قرار داد. نیلوفر، تنها، در شعر سپهری (و شاید تا حدی، ایران) ‏مفهوم نمادین اساطیری و عرفانی می یابد. – همان گونه که در فرهنگ و ادب هند چنین مفهومی دارد.‏

‏2- فدریکو گارسیا لورکا (1936 – 1899) نیز از دیدار خویش در آمریکا به “شاعر در نیویورک” رسید و ‏خطاب به یک شاعر نسل پیش از خود، والت ویتمن (1892 – 1819) چنین گفت:‏

‏”بخواب، هیچ چیز نمی ماند‏

مرغزاران را

رقص دیوارها می آشوبد‏

و آمریکا

از ماشین ها و گریه ها خفه می شود”‏

محمدعلی سپانلو هم در دهه 1360، سروده ای برای “نیویورک، اوت 1986” گفت:‏

‏”صبح، ارغوان رنگ یا کبوترگون

خفته در برج های شیشه و سنگ

‏” مانده در آرواره نیویورک”‏

گزیده شاعار (فدریکو گارسیا لورکا، نگارش بیژن الهی، امیرکبیر، 1347، ص 321)؛ ساعت امید (محمدعلی ‏سپانلو، پیک فرهنگ، 1368، ص 39 – 32).‏

‏3- مفهوم آیینگی که در شعر و ادب ستنی ما بازتاب هایی دارد (از عین القضاه تا بیدل)، از جمله مفاهیمی است که ‏در شعر م.سرشک، نمودهای برجسته ای یافته است. به نظر می آید که در این تلقی، شعر و کلمه معنای خود را از ‏تابش جهان و هستی به دل شاعر باز می یابند.‏

‏4- کرگدن در فرهنگ مغرب زمین، نماد تنهایی و پایداری است. “کرگدن” اوژن یونسکو (1988 – 1912) در ‏دوره معاصر شهرتی دارد. علی شریعتی به این نماد علاقه ای داشت و م.آزاد نیز روزگاری از این نماد، و در ‏تحلیل زندگی و شخصیت آثار احمد شاملو بهره ای برد. درباره دهخدا رک:صور اسرافیل و علی اکبر دهخدا ‏‏(کامیار عابدی، کتاب نادر، 1379، ص 115 – 85). هم چنان که در بخش نخست کتاب اشاره شد، دو دوره ‏آرمان های اجتماعی و فرهنگی را در کارنامه م.سرشک می توان به تحلیل و دقت نهاد. در این موضوع در بخش ‏سوم این اثر، با تفصیل بیش تری سخن رفته است.‏

‏5- تلفیق عشق و عرفان با چشم اندازی از تاثیرهای اجتماعی در کارنامه م.سرشک، از دفتر “از زبان برگ” تا ‏‏”بوی جوی مولیان” بسیار عمده است. در کنار زبان گفتاری و هموار سهراب سپهری و فروغ فرخزاد، ترکیب ‏تغزل و اجتماع م.سرشک، مورد استقبال و اقتباس چند گوینده نسل پس از انقلاب، با گرایش دینی-انقلابی قرار ‏گرفت: سلمان هراتی(1365 – 1338) حسن حسینی، محمدرضا عبدالملکیان، قیصر امین پور. ن.ک: در جست و ‏جوی شعر (برگزیده بررسی های ادبی، کامیار عابدی، نغمه زندگی، 1381، ص 158 – 149).‏

منبع: در روشنی باران ها( تحلیل و بررسی شعرهای محمدرضا شفیعی کدکنی)‏

chelkelid707_3.jpg

‎ ‎در باره شاعر‎ ‎

‎ ‎محمدرضا شفیعی کدکنی “بوی جوی مولیان”‏‎ ‎

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۱۸ در بخش کدکن یکی از بخش‌های شهرستان نیشابور در استان ‏خراسان رضوی، چشم به جهان گشود. شفیعی کدکنی دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند، و چندی‌ ‏نیز به‌ فراگیری‌ زبان‌ و ادبیات‌ عرب، فقه، کلام‌ و اصول‌ سپری کرد. او مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان ‏و ادبیات پارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت. او اکنون ‏استاد ادبیات دانشگاه تهران است. او از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می رود ‏و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی کرد.‏

وی سرودن شعر را از جوانی به شیوه کلاسیک آغاز کرد. ولی پس از چندی به سوی سبک نو مشهور به نیما ‏یوشیج روی آورد.او با نوشتن در کوچه باغ های نیشابور به نام‌آوری رسید. آثار شفیعی را می‌توان به دو گروه ‏انتقادی و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و ‏نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی می‌شود، که بخشی از آن‌ها در زیر آورده شده‌اند. در میان آثار نظری شفیعی ‏کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعار در کوچه باغ‌های نشابور آوازه بیشتری ‏دارد.‏

شفیعی کدکنی را باید در زمره شاعران اجتماعی بدانیم. او در اشعار خود تصویری از جامعه ایرانی در دهه ی ‏‏۴۰ و ۵۰ خورشیدی را بازتاب می دهد، و با رمز و کنایه آن دوران را به خواننده می نمایاند. دلبستگی و گرایش ‏فراوان به آیین و فرهنگ اسلامی و بخصوص خراسان نشان می دهد.‏

از دیگر مجموعه اشعار او می توان از دفتر های شعر “شبخوانی “، “زمزمه‌ها “، “از زبان برگ “، “درکوچه ‏باغ های نیشابور “، “هزاره‌ دوم‌ آهوی‌ کوهی “، “از بودن‌ و سرودن ” و “ مثل درخت‌ در شب‌ باران” نام برد. ‏دکتر کدکنی هم چنین آثار نظری و انتقادی ای نیز دارند.ازجمله “صور خیال در شعر فارسی “، “موسیقی شعر “، ‏‏”تصحیح اسرار التوحید “، ” تصحیح تاریخ نیشابور “، ” تصحیح مختارنامه “، ” تصحیح منطق‌الطیر”، “نقد ‏مفلس “، “کیمیا فروش “، نقد تازیانه‌های سلوک “، “آن سوی حرف و صوت “، ” بیدل “، “سبک هندی “، ‏‏”میراث عرفانی ایران (سه جلدی) و…. ‏