رای دادن و رای ندادن ایدئولوژیک نیست

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

به رغم مبارزه‌ای عقیدتی که طی سال‌های اخیر به مدد ترویج اندیشه های جناب آقای دکتر سروش علیه ‏ایدئولوژی و ایدئولوژی زدگی در جامعه ما صورت گرفته، اما ظاهرا به علت ماندگاری رسوبات یک سنت ‏صد ساله، ما همچنان ایدئولوژیک اندیشیم.‏

نمونه‌اش همین بحث رای دادن یا رای ندادن در نظام جمهوری اسلامی است که از نظر برخی از ما گویی ‏رای دادن در هر شرایطی امری واجب و از نظر برخی دیگر رای ندادن در هر موقعیتی امری ضروری ‏است.‏

هر دوی این مواضع امری ایدئولوژیک است چرا که رای دادن و رای ندادن به خودی خود نه امری همیشه ‏ضروری و نه موضوعی دائما قبیح است.‏

در واقع همه چیز بستگی به “شرایط” دارد و شرایط هم امری ثابت و یک سویه و ساده نیست، بلکه متغیر و ‏چند وجهی و پیچیده است.‏

قاعدتا کسی که بر مبنای یک تحلیل مشخص از شرایط رای می دهد یا رای نمی دهد، رفتارش کاملا قابل درک ‏است اما آنکه بنا به یک اصل ایدئولوژیک همیشه فارغ از فضای واقعی جامعه خود را موظف به رای دادن و ‏رای ندادن می‌بیند، رفتارش چندان قابل فهم نیست.‏

ظاهرا آنچه به مساله حضور یا عدم حضور در انتخابات رنگ ایدئولوژیک زده، ربط دادن شرکت یا عدم ‏شرکت در انتخابات به اعلام موضع در مورد مشروعیت نظام سیاسی است.‏

نظام جمهوری اسلامی معمولا همیشه سعی کرده است تا میزان حضور مردم در هر انتخاباتی را به حمایت ‏مشارکت کنندگان از کلیت نظام و مشروعیت بخشیدن به آن نسبت دهد و همین مساله، آن بخش از ایرانیانی را ‏که نمی‌خواهند به عنوان مشروعیت بخش نظام اسلامی معرفی شوند، در مورد شرکت در انتخابات بسیار ‏حساس کرده است.‏

این در حالی است که در هیچ نقطه‌ای از جهان و بخصوص آنجاهایی که امکان تحریم رسمی و علنی و امن ‏وجود ندارد، شرکت یا عدم شرکت در انتخابات هیچ ربطی به مشروعیت یک نظام سیاسی ندارد.‏

نظام سیاسی در دنیای امروز از طریق کارآمدی، جلب رضایت عمومی و نهادینه کردن روند تغییر تمام ‏زمامداران از راه مسالمت‌آمیز برای خود مشروعیت تولید و بازتولید می‌کند و کمیت شرکت کنندگان در یک ‏انتخابات ربطی به این موضوع پیدا نمی‌کند.‏

اینکه نظام جمهوری اسلامی همیشه دغدغه عمیقی نسبت به میزان شرکت مردم در هر اننتخابات دارد، ‏علامت اعتماد به نفس آن محسوب نمی‌شود، از این رو، بهتر است نظام خود را از این دغدغه پر دردسر رها ‏کند و منابع مشروعیت خود را در جاهای طبیعی آن بجوید تا رای دهندگان ایرانی هم فارغ از این معضل ‏بتوانند رای دهند یا ندهند.‏

از این گذشته، من تصور می‌کنم در دنیای کنونی چیز تعریف شده‌ای به نام “نظام” که همیشه باید پایدار و ‏ثابت فرض شود، وجود ندارد.‏

هر کشوری خواه ناخواه به طریقی اداره می‌شود، این طریق را مسئولان قوای مقننه، قضائیه و مجریه آن ‏کشور در چارچوب یک قانون بسیار کلی، تعیین می‌کنند و آنها را هم مردم به طور مستقیم یا غیر مستقیم ‏برمی‌گزینند. خارج از این چارچوب به سختی می توان نظامی را متصور شد.‏

برای نمونه، کشور فرانسه را در نظر بگیرید. ما به چه چیزی نظام فرانسه می‌گوییم؟ ‏

نظام فرانسه با هر مشخصه‌ای که تعریف شود، نافی حضور کمونیست‌ها و یا مذهبی‌ها در انتخابات نیست و ‏شرکت کمونیست‌ها و مذهبی‌ها در انتخابات نیز به معنای تایید سرمایه‌داری و یا لائیسیته فرانسه نیست.‏

این مساله با تفاوتی البته بسیار مهم در مورد ایران هم صادق است. در ایران به خلاف فرانسه هر گروه ‏سیاسی و نحله فکری نمی تواند کاندیدای خاص خود را برای حضور در نهادهای تصمیم‌گیر داشته باشد و ‏برخی مناصب و سیاست‌ها نیز گویا دائمی‌اند، اما از نقطه نظر رابطه شرکت در انتخابات با مشروعیت بخشی ‏به نظام سیاسی، نباید تفاوتی بین ایران و فرانسه قائل شد.‏