شب گذشته، چند مهاجم ناشناس ماموستا برهان عالی، از شخصتهای مذهبی سنندج و امام جمعه مسجد قبای این شهر را ترور کردند.
ماموستا برهان عالی بیش از آنکه یک شخصیت سیاسی باشد، در بین عامه مردم به عنوان یک فرد مذهبی شناخته می شد. فردی که نه حامی دولت و نه مخالف دولت بشمار می رفت و از این رو بسیاری وی را شخصیتی میانه رو می دانستند.
با این وجود اما رسانه های حامی دولت از جمله خبرگزاری فارس، بلافاصله مدعی شدند که وی از حامیان محمود احمدی نژاد در کردستان بوده است، ولی نزدیکان ماموستا عالی این موضوع را تکذیب کرده و تاکید دارند که وی کمتر موضع گیری سیاسی داشته و عمدتا به فعالیتهای مذهبی نظیر تدریس درس معارف در دبیرستانهای سنندج و نیزبرپایی کلاسهای تفسیر قرآن مشغول بوده است.
اما عامل قتل وی چه جریانی بوده و این قتل با چه انگیزه ای صورت گرفته؟ مسئولین دولتی در چندین اظهار نظر متناقض، گروههای مختلفی را به دست داشتن در ترور این روحانی سنی مذهب متهم کرده اند.
رییس دادگستری کردستان احتمال داد “گروههای ضد انقلاب” وی را ترور کرده باشند، معاون اجتماعی فرماندهی نیروی انتظامی استان کردستان هم “استکبار جهانی” را مسئول این ترور دانست و بالاخره، فرماندار سنندج “ گروههای سلفی و ملحد” را عامل کشتن ماموستا برهان عالی معرفی کرد و این در حالی است که هنوز هیچ تحقیقاتی صورت نگرفته و هیچ جریانی هم مسئولیت ترور وی را به عهده نگرفته است.
سلفی ها که متهم به انجام این ترور شده اند، یک جریان سنی افراطی و بنیاد گرا به شمار می روند، که طی سالهای گذشته و بخصوص پس از حمله آمریکا به عراق، فعالیتهای تبلیغی نسبتا آشکاری را در شهرهای کردنشین ایران انجام داده اند.
در این بین، احتمال دست داشتن گروههای سلفی در ترور این روحانی، پررنگتر به نظر می رسد. به چند دلیل.
نخست اینکه، چند سال پیش، ماموستا برهان عالی در جریان یکی از سخنرانیهایش شدیدا به سلفی ها حمله کرد و آنها را به “خوارج” تشبیه نمود که در همان جلسه، چندین تن به اعتراض برخاستند و ماموستا عالی را به خاطر این موضعش “کافر” دانستند.
از سوی دیگر، گروههای سلفی در طی سالیان اخیر، لیست هایی را منتشر کرده و در آنها به افرادی که از دید آنها “کافر” به حساب می آیند، هشدار داده و آنها را تهدید به مرگ کرده بودند. یکی از افرادی که دراین لیست ها به اسم وی اشاره شده بود، ماموستا برهان عالی بود.
ماهیت گروههای سلفی
جریان سلفی پیروان احیای اسلام بر طبق افکار “سلف صالح” هستند. از دید آنها، مسلمانان دو دسته هستند: سلف و خلف. دسته اول طرفداران پیغمبر اسلام و اصحاب و یاران وی و مسلمانان خلف هم، جریانات بعد از پیغمبر هستند.
این مبانی در یک روند تاریخی به دو دسته دیگر تقسیم شده است: سلف جهادی و غیر جهادی. حامیان هر دو گروه به جهاد اعتقاد دارند اما بر سر زمان و شرایط انجام دادن جهاد در بینشان اختلاف نظر وجود دارد.
سلفی های جهادی در مصر به رهبری “ایمن الظواهری” به فعالیت می پرداختند و بعدها “بن لادن” و گروههایی که عرب- افغانی خوانده می شدند هم در جریان حمله شوری به افغانستان به جهاد پرداختند و جهاد با شوروی را اولویت اول مسلمانان دانستند.
این افراد معتقدند که از دو راه می توان به خدا رسید: پلکان و آسانسور. از دید آنها، آسانسور همان عملیات انتحاری است.
نسل اول سلفی های کرد
در جریان حمله شوروی به افغانستان، شماری از کردهای عراقی به “بن لادن” پیوستند و در کنار وی با حکومت شوروی جنگیدند. رهبریت این گروه از کردهای سلفی را شخصی بنام “ ملا کریکار” بر عهده داشت. جریان “حرکه اسلامی” به رهبریت “ملا عثمان” هم از القاعده در جریان جنگ افغانستان حمایت کرد و در واقع این نخستین آشنایی کردهای بنیاد گرا با جریان القاعده یا سلفی های جهادی بود.
پس از جنگ افغانستان، اعضای کرد القاعده به کردستان عراق بازگشتند و این بازگشت همزمان بود با عقب نشینی صدام حسین از کردستان عراق. سلفی ها مجددا سازماندهی خود را در پیش گرفتند و هسته هایی را تشکیل دادند.
سلفی های کرد عراقی با توجه به هم مرز بودن کردستان ایران و عراق، و نیز به دلیل روابط قومی، طایفه ای و نیز ارتباط علوم فقهی کردستان ایران و عراق، توانستند با شماری از کردهای ایرانی در شهرهای مرزی کردستان ایران ارتباط برقرار کنند.
اساس سازماندهی آنها روی این اصل بود که “باید با کفر جنگید”. و جنگ با کفر یکبار مترادف بود با جنگ با شوروی و دیگر بار، جنگ با آمریکا پس از حمله به عراق.
نخستین کردهای ایرانی که به حمایت از این اندیشه و “بیعت” با “بن لادن” پرداختند، افرادی همچون “حمید عالی”و “ ملا محمد علوی” بودند.
حمید عالی، در آغاز عضو اخوان المسلمین بود و بعدها با القاعده آشنا شد و حتی گفته می شود که بعدها با “الزرقاوی” و “بن لادن” هم بیعت کرد. همچنین “ملا محمد علوی” که اصالتا بوکانی است، از رهبران جریان سلفی می باشد که در سنندج به فعالیت می پردازد.
در واقع سلفی ها با رهبریت این افراد، در کردستان ایران شروع به فعالیت کردند و کار آنها، آشنا کردن جوانان کرد با القاعده بود. بخصوص با توجه به حضور القاعده در عراق و نیاز آنها به نیروهای جهادی برای مقابله با نیروهای آمریکایی در عراق.
این افراد، در سالهای گذشته آزادانه و به شکل دسته جمعی در مکانهای عمومی ظاهر می شدند، کلاسهای درس برپا می کردند و در حاشیه مراسم نماز جمعه در شهرهایی نظیر سنندج، سی دی و بیانیه هایی را منتشر می کردند و در حال حاضر هم کماکان در سطح شهرها و مناطق روستایی در کردستان فعالیت می کنند. با این حال، تا کنون مسئولین جمهوری اسلامی با تسامح با سلفی ها برخورد کرده اند و عملا برخورد قاطعی با آنها انجام نداده اند.
سلفی های جهادی که بسیاری به آنها “شاخه ایرانی القاعده” لقب داده اند، در سی دی هایی که منتشر کرده اند، صراحتا عنوان می کنند که اهل تشیع کافر هستند. حتی آنها مسئولین جمهوری اسلامی را هم کافر می دانند. با این وجود عدم برخورد مسئولین جمهوری اسلامی با آنها برغم همه موارد، جای تامل دارد.
برخی بر این باورند که جمهوری اسلامی، از این گروهها استفاده افزاری می کند. از این رو که آنها را علیه منافع آمریکا در منطقه بکار می گیرد. بخصوص اینکه در ماهها و سالهای گذشته اعضای القاعده در عراق، علیه نیروهای آمریکایی جنگیده و هزینه های زیادی را به آمریکایی ها تحمیل کرده اند.
از سوی دیگر برخی بر این باورند که اولویت فعلی جمهوری اسلامی برخورد با گروههای اپوزیسیون است که در مناطق کردنشین فعالیتهایی دارند و به این ترتیب، برخورد احتمالی با سلفی ها، اولویت فعلی جمهوری اسلامی نیست.
با همه اینها، ادامه حضور و فعالیت سلفی ها و ادامه سکوت مسئولین جمهوری اسلامی در قبال آنها، نگرانیهای زیادی را در بین مردم کردستان ایجاد کرده است. بخصوص با توجه به اینکه در سالهای گذشته این گروهها مسئولیت چندین رشته بمب گذاری را در کردستان به عهده گرفته اند و نیز با انتشار لیست هایی شماری از شخصیتهای مذهبی را تهدید به مرگ کرده اند؛ اتفاقا ماموستا برهان عالی یکی از افرادی بود که در لیست سلفی ها از او اسم برده شده بود و در نهایت ترور شد.