مذاکرات هسته ای؛ کوچه آشتی کنان

حسین علیزاده
حسین علیزاده

کمتر از ده روز باقی مانده به ضرب الاجل مذاکرات هسته ای، پرسشی که ذهن موافقان و مخالفان را به خود مشغول کرده این است که آیا ایران و۵+۱ به توافق نهایی دست خواهند یافت یا خیر؟

این پرسش از آن جهت حائز اهمیت است که بنا به اظهارات طرفین مذاکره، انبوهی از موضوعات اختلاف برانگیز همچنان باقی است در حالی که تا پایان آن تنها کمتر از ده روز زمان باقی است.

گرچه تمدید مذاکرات، گزینه ای منتفی نیست و فرض تمدید مجدد آن برای مدتی دیگر عقلاً منتفی نیست ولی عملاً کار دشواری است. از این رو، فارغ از فرض تمدید یا عدم تمدید مذاکرات، پرسش اصلی آن است که توافق نهایی دست یافتنی است یا خیر؟

برای یافتن پاسخ می توان به پیامدهای عدم توافق نگریست. بدیهی است که دست یافتن به توافق یا دست نیافتن به آن، پیامدهای ویژه خود را بر سپهر سیاسی منطقه و نظام بین الملل و به ویژه بر معادلات داخلی ایران و امریکا خواهد داشت.

این نوشتار بر این باور است که صرف نظر از اختلافات موجود در مذاکرات هسته ای و همچنین صرف نظر از دلواپسان داخلی و خارجی آن (جناح تندرو امریکا،اسرائیل و عرب های منطقه)، ایران و امریکا برای نخستین بار در نزدیک ترین نقطه ممکن در محور مختصات روابط دوجانبه قرار گرفته اند در حالی که هیچ یک از این دو مایل به فاصله گرفتن دوباره از هم نیستند.

 

مذاکرات هسته ای؛ کوچه تنگ آشتی کنان

با وقوع انقلاب اسلامی، مخالفت و مبارزه با آمریکا به عنوان نماد نظام سلطه در کانون سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفت. ترجمان این سیاست خارجه این بود که امریکا ابرقدرت جهان نیست. از این رو، “هیچ غلطی نمی تواند بکند.” متقابلا دولت های امریکا یکی پس از دیگری عموماً باور نداشتند که ایران، در جایگاه قدرت منطقه ای خاورمیانه قرار ندارد. نادیده انگاری موقعیت دیگری، وجه بارز سیاست خارجی ایران و آمریکا تا زمان قدرت رسیدن باراک اوباما بود.

اوباما حتی پیش از ورود به کاخ سفید، سیاست خاورمیانه ای خود را حول محور تعامل نوین با ایران (New Engagment) بنا نهاده بود. در نخستین سال ورودش به کاخ سفید بود که طی پیامی اعلام کرد “دست دوستی” به سوی ایران دراز می کند. وی برای نشان دادن حسن نیت خود، برای اولین بار در طول عمر جمهوری اسلامی، دیپلمات های ایرانی سراسر جهان را به روز ملی امریکا دعوت کرد.( نویسنده به عنوان معاون سفارت ایران در هلسینکی به طور رسمی برای حضور در روز ملی امریکا دعوت شده بود)

از آنجایی که تندروترین جریان سیاسی جمهوری اسلامی سرمست از تصفیه اصلاح طالبان و یکدست کردن حاکمیت پشت سر احمدی نژاد قرار داشتند، تهران واکنش گرمی به ابتکار خلاقانه اوباما نشان نداند. از آن بدتر آیت الله خامنه ای دست گشوده اوباما را دست چُدنی با دستکش مخملی توصیف کرد.

ضربه بعدی به ابتکار اوباما هنگامی وارد شد که سرکوب خشن معترضان به تقلب انتخاباتی 88 با واکنش منفی امریکا مواجه گردید. با این موضعگیری دولت اوباما و در حالی که کشتی سیاست خارجی ایران در طوفانی مواج، قطب نمای خود را در دوران احمدی نژاد گم کرده بود، ایده تعامل نوین اوباما با ایران تا به قدرت رسیدن دولت حسن روحانی به اغما فرو رود. در این سال ها، سیاست تشدید فشار و اعمال تحرم های فلج کننده بر ایران (که در تاریخ دیپلماسی جهان بی سابقه است) جای تعامل با ایران را گرفت.

با به قدرت رسیدن حسن روحانی که در کمپین انتخاباتی خود امریکا را “کدخدای جهان” توصیف کرده بود، اولین سیگنال به دولت اوباما رسید تا بار دیگر دیپلماسی محرمانه (مکاتبه با خامنه ای) را به آزمون دوباره بگذارد.

الگوی تعامل نوین اوباما با ایران، سرانجام همزاد خود را در الگوی “تعامل سازنده” حسن روحانی یافته بود؛ سیاست خارجه ای که روحانی آن را به سردار بزرگ دیپلماسی (تعبیر روحانی درباره ظریف) سپرده است؛ دولتمردی که زیر و بم سیاستگذاران امریکا و رقابت های آنان را به خوبی می شناسد و می داند که اوباما در این سال های پایانی به دنبال کارنامه ای درخشان از خود است تا نشان دهد توانسته خطر ایران هسته ای را به صفر کاهش دهد.

همسو شدن این دو الگوی سیاست خارجی، نخستین ثمره خود را در کمتر از سه ماه در مذاکره تلفنی اوباما با روحانی به بار آورد. درخت نونهال رابطه ایران و امریکا در حالی بر فراز “دیوار بلند بی اعتمادی ایران و امریکا” جوانه زده بود که بسیاری از دلواپسان بدخواه، نگران ریشه دواندن این درخت بودند و هستند.

دست یافتن به چارچوب کلی تفاهم هسته ای در ژنو (آذر ۱۳۹۲) و پی ریزی تدوین جزئیات تفاهم هسته ای در لوزان (فروردین ۱۳۹۴)، نخستین آزمون برای اراده دو کشور جهت تعامل و درک متقابل بود. ساعت ها مذاکره دوجانبه ظریف- کری، قدم زدن های دوستانه آن دو، بازدید جان کری از اقامتگاه سفیر ایران در نیورک و..نمونه هایی از اراده دو دولت بر حمایت از نونهال رابطه دوجانبه است. در این میان، حتی مخالفت امریکا با حمید ابوطالبی سفیر پیشنهادی روحانی برای سازمان نیز در اراده دو دولت تاثیر منفی برجا نگذاشت. ایران با معرفی سفیر جدید خود (غلامعلی خوشرو) موضوع ندادن ویزا به ابوطالبی را نادیده گرفت.

با این توصیفات به نظر می رسد برای نخستین بار تهران و واشنگتن در نزدیک ترین نقطه به یکدیگر در کوچه تنگ آشتی کنان هسته ای قرار گرفته اند؛ کوچه ای که بهانه ای است تا پس از اعتراف تهران به ابرقدرت بودن امریکا و اعتراف واشنگتن به قدرت منطقه ای بودن ایران، دیگر مشکلات از قبیل بحران سوریه و عراق و یمن و داعش نیز حل و فصل شود.