آیت الله خامنه ای سیاستهای کلی علم و فناوری را به رؤسای قوای سهگانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ کرد. رهبر جمهوری اسلامی مشابه دیگر ابلاغیه هایش در زمینه های دیگر، آرزوهای دور و درازی در این زمینه مطرح کرده است. اما علاوه بر شعارهایی که با عبارتهای پر طمطراقی همچون “جهاد مستمر علمی”، “مدیریت دانش و پژوهش”، “توزیع عادلانه فرصتها”، “حاکمیت مبانی، ارزشها، اخلاق و موازین اسلامی”، “تربیت اساتید و دانشجویان مؤمن به اسلام” و مشابه آن داده شده، جالب ترین آرزوی آیت الله خامنه ای “کسب مرجعیت علمی و فناوری” آنهم در “جهان” است. او همچنین خواستار تعامل و همکاری “با سایر کشورها و مراکز علمی و فنی معتبر منطقهای و جهانی، به ویژه جهان اسلام” شده است.
سیدعلی خامنه ای در سال ۱۳۸۲ نیز با ابلاغ “سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴” خواستار دست یافتن “به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم” شده بود. اکنون با گذشت بیش از ده سال از آن ابلاغیه، سیدعلی خامنه ای به دنبال کسب مرجعیت علمی جهانی است!
ماجرای دانش و دانشگاه در ایران پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به ماجرایی پیچیده تبدیل شده است. پس از انقلاب فرهنگی و تعطیلی چند ساله دانشگاه ها، تلاش حکومت در جهت کنترل دانشگاه و اسلامی کردن آن بود و در عین حال آرزوی حضور در صحنه علمی جهانی و ادعای نقش آفرینی در تحول دانش را رها نمی کرد. از یک طرف نظریه پردازان ایدئولوژی حکومتی مبانی علوم جدید ـ– حتی علوم تجربی ـ– را مبانی اومانیستی و بی توجه به معنویت و دین ترسیم و آن را نقد می کردند و از طرف دیگر در آرزوی حضور در همین علم سکولار کفر آمیز روزگار می گذراندند.
برای نمونه روزنامه کیهان در مهرماه سال ۱۳۹۰ طی مقاله ای با عنوان “علم گرایی سکولار با آفت نظام آموزشی” به نقد مبانی علم جدید پرداخته و نوشته بود: “ابتدایی ترین مراحل شکل گیری علم بر مبنای نگرش اومانیستی شکل گرفت و پس از آن شاهد ورود نظریات و قوانین علمی سکولار در قاموس علوم مختلف بودیم و بدین ترتیب علمی رقم خورد که تنها به دنبال پرسش درباره چگونگی و کمیت پدیده ها بود و هیچ گاه سخنی از چرایی و کیفیت پدیده ها نمی کرد و بدین ترتیب دانشگاه های جدید، این اصول موضوعه را به عنوان قوانین علمی خود پذیرفتند.” نویسنده اضافه کرده بود: “متاسفانه آنچه امروز در جامعه دانشگاهی مشاهده می شود نه تنها دانشگاه اسلامی نبوده بلکه در بسیاری از مواقع نیز مشوق و منتشر کننده تفکرات الحادی و منحط غربی می باشد.”
این تصویر از علم، زمینه ای برای حمله به دانش جدید بود که آن را دانش غربی معرفی می کردند. در عین حال جمهوری اسلامی آرزوی حضور در صحنه همین دانش غربی کفر آمیز را هم داشت. مشخص نبود که “نظام مقدس “چگونه این تناقض را حل کرده است. البته تنها جایی که نظام توانست کاپ قهرمانی علمی را بالا ببرد در المپیادهای دبیرستانی غیرمعتبری بود که با سر و صدای تبلیغات تلویزیون دولتی، آن را در حد رقابتهای جهانی برای “علم” ارتقا می دادند. حتی همین برنامه نیز زمینه خروج از کشور دانش آموزان نخبه ای را که از این طریق شناخته می شدند، فراهم کرده است.
آیت الله خامنه ای می خواهد تصویری علاقه مند به علم از او ساخته شود. اما طی ربع قرنی که حکومت ایران در اختیار او بوده، بجز سرکوب دانشگاه و خروج صدها هزار تن از دانشجویان نخبه ایرانی از کشور، مهمترین اقدام او تشکیل یک یا دو جلسه عمومی سالیانه با برخی دانشجویان و استادان گزینشی و بیان آرزوهای دور دراز درباره پیشرفت علمی است. تصویری که آیت الله خامنه ای از پیشرفت علم دارد، از جنس دستورالعمل هایی است که به مراکز حکومتی می دهد و انتظار دارد که ناگهان همه چیز تغییر کند.
اواسط تیر ماه گذشته خامنه ای طی سخنانی در یکی از همین جلسات تاکید کرد: “من خواهش می کنم از مدیران دانشگاهها و مسئولان گوناگون مدیریّتی که دانشگاه را مرکز جوَلان سیاسی و تلاشها و فعّالیّتهای جناحهای سیاسی قرار ندهید. سمّ مهلک حرکت علمی این است که دانشگاهها تبدیل بشوند به باشگاههای سیاسی؛ کاری که در یک دورهای انجام گرفت.”
او اضافه کرد: “آرامش دانشگاه کمککنندهی به این است که دانشگاه بتواند در زمینهی مسائل علم -ـ که اینهمه اهمّیّت دارد -ـ کار خودش را انجام بدهد، وظیفهی خودش را انجام بدهد، و اگر خدای نکرده عکس این بشود، اوّلین ضربهای که خواهیم خورد، این است که حرکت علمی در دانشگاه و به تبع آن در کشور متوقّف خواهد شد، یا کند خواهد شد؛ و عرض کردیم توقّف، بهمعنای عقبگرد است.”
بر اساس آماری که رضا فرجی دانا، وزیر سابق علوم بیان کرده است، سالیانه ۱۵۰ هزار دانشجو از ایران خارج می شوند که میلیاردها دلار ضرر مالی به کشور وارد می کند. خروج سیل آسای دانشجویان از ایران می تواند سنجه ای برای موفقیت سیاستهای علمی “نظام” باشد.
بر این نتیجه درخشان، بورسیه شدن هزاران نفر از وابستگان به حکومت در دوره های دکتری دانشگاه را نیز باید اضافه کرد که بر اساس اعلام مراجع رسمی دولتی، بدون رعایت حداقل صلاحیت های علمی و تنها به دلیل آشنایی های خانوادگی و فامیلی یا عضویت در نهادهای انقلابی انجام شده است. می توان حدس زد که نظام جمهوری اسلامی با این “پژوهشگران برجسته” در آینده چه جایگاهی در زمینه مرجعیت علمی و فناوری “جهان” بدست خواهد آورد.
از طرفی آیت الله خامنه ای خواستار اسلامی شدن دانشگاه نیز شده است. تاکید او خصوصا درباره علوم انسانی است. خامنه ای تصور می کند که می توان حساب علوم انسانی را از علوم تجربی جدا کرد.
او در شهریور سال ۱۳۸۸ و در اوج اعتراض های مردمی پس از انتخابات از از تحصیل “حدود دو میلیون دانشجو از سهمیلیون و نیم دانشجوی کشور در رشتههای علومانسانی” ابراز نگرانی کرده و گفته بود: “این نگرانکننده است. بسیاری از مباحث علومانسانی، مبتنی بر فلسفههائی هستند که مبنایش مادیگری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربیها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم.”
با اینهمه نظریه پردازان ایدئولوژی حکومتی در ایران همچون دکتر رضا داوری که رئیس فرهنگستان علوم نیز هست، در مقالات متعدد تاکید کرده اند که اتفاقا پیشرفت علم تجربی جدید و به دنبال آن توسعه تکنولوژی در جهان غرب، به دلیل مبانی اومانیستی این علوم بوده است و امکان جدا کردن علوم انسانی و علوم تجربی از یکدیگر وجود ندارد. داوری که در واقع جدی ترین متفکر نزدیک به حکومت ایران محسوب می شود، در جایی تاکید کرده است: “دانشگاه اگرچه به شکل ماهوی ضددین نیست، اما ذاتاً غیردینی و مستقل از دین است. دانشگاه تأسیس شده است برای کارهای دنیا و همه علوم در آن تدریس میشود. دانشگاه وقتی تأسیس شد برای ضدیت با دین نبوده اما باید توجه داشته باشیم که دانشگاه یک مفهوم سکولار است. دانشگاه جایی است که در آن علم با روش تدریس میشود و نتیجهاش هرچه باشد برایش قید نمیگذارند.”