حق تحصیل ما چه می شود؟

نویسنده

rashidesmaili.jpg

صبح روز یکشنبه جمعی از دانشجویان محروم از تحصیل و سه ستاره بنابه سنت قدیم همه ی رنج کشیدگان، ‏به میدان بهارستان رفتند تا شاید در میان ساکنان خود خوانده ی خانه ی ملت یار و یاوری بیابند، با این حال ‏آنچه نصیب بردند باتوم بود و تحقیر و گاز اشک آور؛ آن هم در کشوری که بنا به ادعای رییس جمهوری ‏اسلامی 98 درصد مردم آن از حکومت حمایت می کنند و آزادی به طور مطلق برای همه وجود دارد تا آنجا ‏که مردم به راحتی از “رییس جمهور” و “مقام معظم رهبری” انتقاد می کنند! ‏

دروغهای آقای احمدی نژاد البته شاخدار تر از آن است که بخواهم با ارائه ی دلایلی در رد آنها وقت خودم و ‏شما را تلف کنم، ساده ترین جواب اما این است که اگر اینقدر در مورد حمایت مردم از خودتان اعتماد به نفس ‏دارید تن به یک رفراندم مجدد برای تعیین نوع حکومت بدهید تا هم دهان مخالفین یاوه گو که مدتهاست فریاد ‏‏”رفراندوم- رفراندوم” سر می دهند را ببندید و هم دشمنان جمهوری اسلامی در جامعه ی بین المللی را خلع ‏سلاح کنید تا حساب کار دستشان بیاید، حالا رفراندوم پیشکش لااقل به یک انتخابات آزاد و منصفانه با حضور ‏مخالفین و منتقدانتان تن بدهید تا مشخص شود “یک من ماست چقدر کره دارد”. در مورد آزادی مطلق هم ‏چندان با رییس جمهوری اسلامی مخالف نیستم چرا که “آزادی مطلق” در مناسبات متمدنانه هیچ جایی ندارد، ‏آزادی مطلق متعلق به ساحت جنگل است و آنچه این روزها وابستگان حکومت با مردم، منتقدان و مخالفین ‏می کنند هیچ کم از آنچه زورمندان جنگل در حق ضعیف تر ها روا می دارند، ندارد؛ اینجا حکومت با آزادی ‏مطلق، قانون و قواعد حقوق بشر را زیر پا می گذارد و در برابر مردم و منتقدین خود را به هیچ آیین و قاعده ‏ای جز” سرکوب به هر قیمت” پایبند نمی داند، این آیا چیزی جز “قانون آزادی مطلق در جنگل” را به ذهن ‏متبادر می کند که “قوی سرانجام ضعیف را خواهد بلعید”؟ ‏

یکی از دهها نمونه ی این “آزادی مطلق” حکومت در برخورد با منتقدین و دگر اندیشان، “چنگیزی ها” و ‏‏”سرهنگی های فرهنگی” کمیته های انضباطی و روسای انتصابی دولت نهم - با سوابق امنیتی و نظامی- در ‏دانشگاههای کشور است؛ یک روز رییس بدنام دانشگاه علامه صراحتا از “نا امن کردن فضای دانشگاه برای ‏مخالفین” سخن می گوید و به دنبال آن نزدیک 40 دانشجو با احکام بی سابقه ی محرومیت از تحصیل مواجه ‏می شوند! تازه وقتی جناب رییس وقتی با استدلالهای حقوقی و شرعی علیه اعمالش مواجه می شود پاسخ می ‏دهد که “ با من از دین و قانون اساسی حرف نزنید اینجا من دستور می دهم” ناخود آگاه “یاسای چنگیز” را به ‏خاطر می آوریم؛ “قانون همان است که چنگیز خان می گوید”، روز دیگر نیز رییس انتصابی دانشگاه زنجان ‏که می داند هیچ کس او را به خاطر نقض قانون مورد سوال قرار نخواهد داد صراحتا به دانشجویان محروم از ‏تحصیل زنجان می گوید:‏‎ ‎‏”کار من غیر قانونی است، دلم خواسته خلاف قانون انجام دهم، بروید شکایت کنید.” ‏حالا دیگر بماند کارنامه ی سیاه “فرهاد رهبر” در بازنشستگی اجباری استادان برجسته ی حوزه ی علوم ‏انسانی که با این خوش خدمتی آقای “دکتر”، لابد بیش تر از هر کس دل “آیت الله مصباح” و دیگر آبای فکری ‏دولت نهم شاد شده است، و تازه همه ی آنچه در این چند سطر گفته شد سوای عملکرد روسای دانشگاههایی ‏نظیر اصفهان، شیراز و پلی تکنیک بود که در قانون گریزی و دانشجو ستیزی هیچ کم از دیگر هم قطاران- و ‏البته رؤسایشان- ندارند.‏

هر سال که از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد می گذرد “نقض حق تحصیل دگر اندیشان، منتقدان و ‏اقلیتهای دینی” با شدت و “برنامه ریزی” گسترده تر و بیشتری صورت می گیرد. نقض حق تحصیل در ایران ‏البته- دست کم به این صراحت و وسعت- عمری به درازی عمر جمهوری اسلامی دارد، به عنوان مثال طی ‏این سی سال اقلیت دینی بهایی به نحو زشت و شرم آوری تنها به جرم اعتقاداتشان قربانی همیشگی نقض حق ‏تحصیل در ایران بوده اند(1)، طی دهه ی شصت نیز بسیاری از دانشجویان که گرایشات مارکسیستی داشتند ‏یا حتی آنها که هوادار اندیشه های علی شریعتی بودند ـ و امثالهم- به دنبال انقلاب فرهنگی از دانشگاهها ‏اخراج شدند و هرگز اجازه ی ادامه ی تحصیل نیافتند.‏

‏ در سه سال اخیر اما تنگ نظری و عدم مدارا به جایی رسیده است که حتی سخنرانی در یک تجمع ساده ی ‏دانشجویی هم مجوزی می شود برای دریافت حکم تعلیق یا محرومیت از ادامه ی تحصیل در مقاطع بالاتر ‏دانشگاهی(2). در جریان صدور احکام ممنوعیت از تحصیل در کمیته های انضباطی حتی ظواهر قانونی هم ‏رعایت نمی شود، حکایت دانشجویان سه ستاره هم که نمونه ی اعلای مداخله ی غیر قانونی نهادهای امنیتی ‏در امور دانشگاههاست. عمق فاجعه اما آنجاست که امروز نه تنها حراستها، کمیته های انضباطی دانشگاهها و ‏هسته ی گزینش استاد و دانشجوی وزارت علوم با چراغ سبز وزارت اطلاعات برای محروم کردن ‏دانشجویان منتقد و دگر اندیش از حق تحصیل هیچ مانعی برای نقض قانون در برابر خود نمی بینند بلکه ‏نیروی انتظامی نیز با چراغ سبز همان نهادهای امنیتی، تجمع مسالمت آمیز چند دانشجوی بی پناه که برای ‏پیگیری حق تحصیل خود به میدان بهارستان آمده بودند تا شاید اندکی وجدان نمایندگی ِ مدعیان ِ نمایندگی ‏آزرده گردد، را ناباورانه مورد حمله قرار داد، دریغ اما که نه غیرت پلیس و نه وجدان نماینده، هیچ یک را از ‏رنج دانشجو خبری نبود، که اینجا نه پلیس حفظ امنیت مردم را رسالت خویش می داند و نه نماینده ی مجلس ‏نماینده و مظهر خواست و اراده ی ملت است. برخورد صورت گرفته در بهارستان اما بیش از هر چیز بیانگر ‏عزم حاکمیت برای خاموش کردن صدای حق طلبی دانشجویان محروم از تحصیل است(3)، با این حال ‏نهادهای مسئول ولی غیر پاسخگو باید بدانند که تا نقض حق تحصیل وجود دارد، صدای اعتراض به نقض این ‏حق بدیهی نیز وجود خواهد داشت.هر چه هم که این دانشجویان باتوم بخورند و به زندان روند، هر چه هم که ‏محمود احمدی نژاد اینجا و آنجا در باب وجود آزادی در ایران داد سخن بگوید و خروار خروار دروغ تحویل ‏جامعه ی جهانی دهد، دانشجویانی که به خاطر بیان انتقادات و اعتقاداتشان از تحصیل محروم شده اند به ‏عنوان آشکار ترین مظهر سرکوب حقوق و آزادیهای مردم ایران همچنان خواهند پرسید:پس حق تحصیل ما ‏چه می شود؟ وجدان رییس جمهوری اسلامی از شنیدن این پرسش به درد نخواهد آمد، گذر زمان اما حق ‏مظلوم را از ظالم خواهد ستاند.‏

باری ما مدام در مورد حق تحصیل خود خواهم پرسید و شما مدام نخواهید شنید، این سوال و سئوالات بنیادی ‏تر اما فراموش نمی شود، حق تحصیل؟ حق حیات؟ حق آزادی بیان؟ حق سندیکا و تشکل؟ حق زندگی ‏آبرومندانه و توام با کرامت و شأن انسانی؟ حق تعیین سرنوشت؟ حق آزادی و امنیت فردی؟ و… شما نمی ‏شنوید اما همه ی اینها جایی در خود آگاه و ناخود آگاه جامعه انباشت می شوند، سرانجام آنقدر زیاد می شوند ‏که دیگر هیچ فرصتی برای پاسخ نخواهید داشت؛ آن روز سیل سئوالات شما را با خود خواهد برد، روزی که ‏دیگر برای شنیدن “ٌصدای مردم ایران” دیر خواهد بود.‏

‎ ‎پی نوشتها‎ ‎

‏1) وضعیت حق تحصیل بهاییان را پیش از این طی مقاله ای مستقل که در آدرس زیر قابل دسترسی است ‏بررسی کرده ام:‏

www.advarnews.us/article/7884.aspx

‏2) در حال حاضر برخی از دانشجویان به دستور وزارت اطلاعات و با مساعدت وزارت علوم به رغم رتبه ‏های خوب علمی از ادامه ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بازمی مانند که این دانشجویان به دانشجویان ‏‏”سه ستاره” معروف شده اند و بعضی دیگر نیز با احکام سنگین کمیته های انضباطی از ادامه ی تحصیل ‏محروم می شوند که به این دسته در ادبیات دانشجویی “تعلیقی” گفته می شود.‏

‏3) مبانی حقوقی حق تحصیل در حقوق موضوعه و حقوق بین الملل بشر را در این مطلب مختصرا توضیح ‏داده ام:‏

www.roozonline.com/archives/2007/10/post_4218.php