صبح روز یکشنبه جمعی از دانشجویان محروم از تحصیل و سه ستاره بنابه سنت قدیم همه ی رنج کشیدگان، به میدان بهارستان رفتند تا شاید در میان ساکنان خود خوانده ی خانه ی ملت یار و یاوری بیابند، با این حال آنچه نصیب بردند باتوم بود و تحقیر و گاز اشک آور؛ آن هم در کشوری که بنا به ادعای رییس جمهوری اسلامی 98 درصد مردم آن از حکومت حمایت می کنند و آزادی به طور مطلق برای همه وجود دارد تا آنجا که مردم به راحتی از “رییس جمهور” و “مقام معظم رهبری” انتقاد می کنند!
دروغهای آقای احمدی نژاد البته شاخدار تر از آن است که بخواهم با ارائه ی دلایلی در رد آنها وقت خودم و شما را تلف کنم، ساده ترین جواب اما این است که اگر اینقدر در مورد حمایت مردم از خودتان اعتماد به نفس دارید تن به یک رفراندم مجدد برای تعیین نوع حکومت بدهید تا هم دهان مخالفین یاوه گو که مدتهاست فریاد ”رفراندوم- رفراندوم” سر می دهند را ببندید و هم دشمنان جمهوری اسلامی در جامعه ی بین المللی را خلع سلاح کنید تا حساب کار دستشان بیاید، حالا رفراندوم پیشکش لااقل به یک انتخابات آزاد و منصفانه با حضور مخالفین و منتقدانتان تن بدهید تا مشخص شود “یک من ماست چقدر کره دارد”. در مورد آزادی مطلق هم چندان با رییس جمهوری اسلامی مخالف نیستم چرا که “آزادی مطلق” در مناسبات متمدنانه هیچ جایی ندارد، آزادی مطلق متعلق به ساحت جنگل است و آنچه این روزها وابستگان حکومت با مردم، منتقدان و مخالفین می کنند هیچ کم از آنچه زورمندان جنگل در حق ضعیف تر ها روا می دارند، ندارد؛ اینجا حکومت با آزادی مطلق، قانون و قواعد حقوق بشر را زیر پا می گذارد و در برابر مردم و منتقدین خود را به هیچ آیین و قاعده ای جز” سرکوب به هر قیمت” پایبند نمی داند، این آیا چیزی جز “قانون آزادی مطلق در جنگل” را به ذهن متبادر می کند که “قوی سرانجام ضعیف را خواهد بلعید”؟
یکی از دهها نمونه ی این “آزادی مطلق” حکومت در برخورد با منتقدین و دگر اندیشان، “چنگیزی ها” و ”سرهنگی های فرهنگی” کمیته های انضباطی و روسای انتصابی دولت نهم - با سوابق امنیتی و نظامی- در دانشگاههای کشور است؛ یک روز رییس بدنام دانشگاه علامه صراحتا از “نا امن کردن فضای دانشگاه برای مخالفین” سخن می گوید و به دنبال آن نزدیک 40 دانشجو با احکام بی سابقه ی محرومیت از تحصیل مواجه می شوند! تازه وقتی جناب رییس وقتی با استدلالهای حقوقی و شرعی علیه اعمالش مواجه می شود پاسخ می دهد که “ با من از دین و قانون اساسی حرف نزنید اینجا من دستور می دهم” ناخود آگاه “یاسای چنگیز” را به خاطر می آوریم؛ “قانون همان است که چنگیز خان می گوید”، روز دیگر نیز رییس انتصابی دانشگاه زنجان که می داند هیچ کس او را به خاطر نقض قانون مورد سوال قرار نخواهد داد صراحتا به دانشجویان محروم از تحصیل زنجان می گوید: ”کار من غیر قانونی است، دلم خواسته خلاف قانون انجام دهم، بروید شکایت کنید.” حالا دیگر بماند کارنامه ی سیاه “فرهاد رهبر” در بازنشستگی اجباری استادان برجسته ی حوزه ی علوم انسانی که با این خوش خدمتی آقای “دکتر”، لابد بیش تر از هر کس دل “آیت الله مصباح” و دیگر آبای فکری دولت نهم شاد شده است، و تازه همه ی آنچه در این چند سطر گفته شد سوای عملکرد روسای دانشگاههایی نظیر اصفهان، شیراز و پلی تکنیک بود که در قانون گریزی و دانشجو ستیزی هیچ کم از دیگر هم قطاران- و البته رؤسایشان- ندارند.
هر سال که از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد می گذرد “نقض حق تحصیل دگر اندیشان، منتقدان و اقلیتهای دینی” با شدت و “برنامه ریزی” گسترده تر و بیشتری صورت می گیرد. نقض حق تحصیل در ایران البته- دست کم به این صراحت و وسعت- عمری به درازی عمر جمهوری اسلامی دارد، به عنوان مثال طی این سی سال اقلیت دینی بهایی به نحو زشت و شرم آوری تنها به جرم اعتقاداتشان قربانی همیشگی نقض حق تحصیل در ایران بوده اند(1)، طی دهه ی شصت نیز بسیاری از دانشجویان که گرایشات مارکسیستی داشتند یا حتی آنها که هوادار اندیشه های علی شریعتی بودند ـ و امثالهم- به دنبال انقلاب فرهنگی از دانشگاهها اخراج شدند و هرگز اجازه ی ادامه ی تحصیل نیافتند.
در سه سال اخیر اما تنگ نظری و عدم مدارا به جایی رسیده است که حتی سخنرانی در یک تجمع ساده ی دانشجویی هم مجوزی می شود برای دریافت حکم تعلیق یا محرومیت از ادامه ی تحصیل در مقاطع بالاتر دانشگاهی(2). در جریان صدور احکام ممنوعیت از تحصیل در کمیته های انضباطی حتی ظواهر قانونی هم رعایت نمی شود، حکایت دانشجویان سه ستاره هم که نمونه ی اعلای مداخله ی غیر قانونی نهادهای امنیتی در امور دانشگاههاست. عمق فاجعه اما آنجاست که امروز نه تنها حراستها، کمیته های انضباطی دانشگاهها و هسته ی گزینش استاد و دانشجوی وزارت علوم با چراغ سبز وزارت اطلاعات برای محروم کردن دانشجویان منتقد و دگر اندیش از حق تحصیل هیچ مانعی برای نقض قانون در برابر خود نمی بینند بلکه نیروی انتظامی نیز با چراغ سبز همان نهادهای امنیتی، تجمع مسالمت آمیز چند دانشجوی بی پناه که برای پیگیری حق تحصیل خود به میدان بهارستان آمده بودند تا شاید اندکی وجدان نمایندگی ِ مدعیان ِ نمایندگی آزرده گردد، را ناباورانه مورد حمله قرار داد، دریغ اما که نه غیرت پلیس و نه وجدان نماینده، هیچ یک را از رنج دانشجو خبری نبود، که اینجا نه پلیس حفظ امنیت مردم را رسالت خویش می داند و نه نماینده ی مجلس نماینده و مظهر خواست و اراده ی ملت است. برخورد صورت گرفته در بهارستان اما بیش از هر چیز بیانگر عزم حاکمیت برای خاموش کردن صدای حق طلبی دانشجویان محروم از تحصیل است(3)، با این حال نهادهای مسئول ولی غیر پاسخگو باید بدانند که تا نقض حق تحصیل وجود دارد، صدای اعتراض به نقض این حق بدیهی نیز وجود خواهد داشت.هر چه هم که این دانشجویان باتوم بخورند و به زندان روند، هر چه هم که محمود احمدی نژاد اینجا و آنجا در باب وجود آزادی در ایران داد سخن بگوید و خروار خروار دروغ تحویل جامعه ی جهانی دهد، دانشجویانی که به خاطر بیان انتقادات و اعتقاداتشان از تحصیل محروم شده اند به عنوان آشکار ترین مظهر سرکوب حقوق و آزادیهای مردم ایران همچنان خواهند پرسید:پس حق تحصیل ما چه می شود؟ وجدان رییس جمهوری اسلامی از شنیدن این پرسش به درد نخواهد آمد، گذر زمان اما حق مظلوم را از ظالم خواهد ستاند.
باری ما مدام در مورد حق تحصیل خود خواهم پرسید و شما مدام نخواهید شنید، این سوال و سئوالات بنیادی تر اما فراموش نمی شود، حق تحصیل؟ حق حیات؟ حق آزادی بیان؟ حق سندیکا و تشکل؟ حق زندگی آبرومندانه و توام با کرامت و شأن انسانی؟ حق تعیین سرنوشت؟ حق آزادی و امنیت فردی؟ و… شما نمی شنوید اما همه ی اینها جایی در خود آگاه و ناخود آگاه جامعه انباشت می شوند، سرانجام آنقدر زیاد می شوند که دیگر هیچ فرصتی برای پاسخ نخواهید داشت؛ آن روز سیل سئوالات شما را با خود خواهد برد، روزی که دیگر برای شنیدن “ٌصدای مردم ایران” دیر خواهد بود.
پی نوشتها
1) وضعیت حق تحصیل بهاییان را پیش از این طی مقاله ای مستقل که در آدرس زیر قابل دسترسی است بررسی کرده ام:
www.advarnews.us/article/7884.aspx
2) در حال حاضر برخی از دانشجویان به دستور وزارت اطلاعات و با مساعدت وزارت علوم به رغم رتبه های خوب علمی از ادامه ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بازمی مانند که این دانشجویان به دانشجویان ”سه ستاره” معروف شده اند و بعضی دیگر نیز با احکام سنگین کمیته های انضباطی از ادامه ی تحصیل محروم می شوند که به این دسته در ادبیات دانشجویی “تعلیقی” گفته می شود.
3) مبانی حقوقی حق تحصیل در حقوق موضوعه و حقوق بین الملل بشر را در این مطلب مختصرا توضیح داده ام: