دشنام اخیر احمد جنتی دبیر شورای نگهبان و امام جمعه تهران خطاب به کسانی که با زندانی ماندن زهرا رهنورد و میرحسین موسوی و مهدی کروبی مخالف هستند، فرافکنی ترس و نگرانی هایی ست که تندرو های حاکم بر ایران را در بر گرفته است.او مخالفان حصر را “چهار تا آدم عوضی” خوانده است. گفته های آقای جنتی به نحوی ست که با طرز سخن گفتن سخنگوی یک نهاد حقوقی، نهادی که داور انتخابات در ایران بوده و هست، مغایرت دارد، هرچند با لحن سخن گفتن امامان جمعه تهران و مشهد سازگار است؛دو منبر و تریبونی که هفته ای نیست که با لحنی تند و گاه دشنام با مخالفان خود و خواسته های مردم به معارضه بر نخیزند.
دشنام دادن یا فحاشی کردن در جمهوری اسلامی دو خاستگاه فردی و سازمانی یا سیستماتیک دارد. در سطح فردی، روانشناسی فردی و الگوهای رفتار فرد در جمع، این پدیده را توضیح می دهد و در سطح سازمانی، کارکرد دشنام و فحاشی در سیستم سرکوب و پروپاگاندا توضیح دهنده این پدیده است:
کارکرد سیستماتیک دشنام:
در همه نظام های سیاسی برچسب هایی هست که در سیستم ارزشی مورد حمایت حکومت از آن ها برای نفی و متهم کردن مخالفان استفاده می شود. به عنوان نمونه نژاد پرستی و تروریسم یا بنیادگرایی در برخی از نظام های ارزشی غربی با هدف توجیه سرکوب یا کنترل امنیتی به کار برده می شود. در حکومت های دموکراتیک تلاش می شود برای دشنام ها تعریف های حقوقی مشخص ساخته، و از بار هیجانی آن کاسته شود. بنا بر این حتی در مجادلات سیاسی شدید نیز سیاستمدارانی اعتبار بیشتری دارند که در به کار بردن این برچسب ها از دایره تعریف قابل دفاع حقوقی خارج نشوند و لحن سخن را از مدار متانت فراتر نبرند. بارها پیش امده است سیاستمدارانی که در این زمینه به خطا رفته اند زیر فشار افکار عمومی ناگزیر به عذر خواهی شده اند. اما در حکومت ایران، برچسب ها افزون بر اینکه بسیار گسترده تر است، به عنوان ابزاری برای عملیات های روانی به طور روزمره به کار برده می شود. در حکومت ایران برچسب ها به طور سیستماتیک دارای بار غیر حقوقی هستند تا بتوان آن را بدون مانعی به شکل گسترده به کار برد. علاوه بر این، برچسب ها شکل دشنام هایی پیدا می کنند که از اثر مخرب روانی و عاطفی بیشتر برخوردار هستند. بنا بر این فحاشی همراه با خشم و تهدید و تحقیر به ابزاری تبدیل می شود که فقط گروهی که از پشتیبانی دستگاه های امنیتی و سرکوب برخوردار هستند از آن بهره می برند تا زمینه را برای اقدام های بعدی عملی فراهم کنند. از این منظر، سیر تحول جمهوری اسلامی را می توان بر اساس تحول دشنام ها و دشنام گویان بررسی کرد.
دشنام گویان حرفه ای:
دشنام گویی نیازمند فردی است که از ویژگی روانی لازم برای دشنام گویی برخوردار باشد. از منظر اخلاقی نمی توان برخورداری از چنین مهارتی را توانایی نام نهاد اما از منظر عملی و از جهت کارکرد مورد نظر در جمهوری اسلامی این مهارت را می شود توانایی خاص تلقی کرد. در روندی عملی، سیستم سخنگویانی را بر می گزیند که از توانایی ایفای نقش به عنوان دشنام گوی حرفه ای برخوردار باشند و معمولا گروهی از اینان در موقعیت های خاص ( مثلا نمایندگی مجلس) قرار می گیرند تا در موقعیت و زمان مناسب با دشنام دادن به مخالفان و منتقدان گفت و گوی رسانه ای یا سیاسی در جریان را به مسیری هدایت کنند که موردنظر آن هاست؛ مسیری که خشونت کلامی را جایگزین منطق در گفت و گو می کند.
کارکرد این دشنام گویان در بیش از یک سال گذشته (که جناح های حاضر در دولت حسن روحانی و چهره های میانه رو و اصلاح طلبی برای نشان دادن حسن نیت در آرام کردن فضای جامعه حتی از پرداختن صریح به انتقاد ها و گلایه های خود نیز طفره می روند) این بوده است که با به کار بردن انواع دشنام های خشونت بار و کلامی تحریک کننده از پیشرفت طبیعی امور جلوگیری کنند و فضای التهاب و تنش را بر جامعه و گاه در سطح بین المللی مستولی سازند.
یکی از مهم ترین دشنام گویان حرفه ای در جمهوری اسلامی احمد جنتی است که حتی بالاتر رفتن سن و سال او نیز به آرام تر شدن لحن و کاربرد متانت در سخنانش منجر نشده است. آقای جنتی تقریبا سی سال است که همین نقش را ایفا می کند بنا بر این نمی توان انتظار داشت که طرز سخن گفتن او تغییر کند. او به هنگان دشنام دادن معمولا راحت تر سخن می گوید و حرف های اصلی خود را که بازگوی احساس اوست در همین لحظات بر زبان می آورد. دشنام اخیر او به چهار تا آدم به گفته او «عوضی» را می توان از همین منظر مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
نخستین ویژگی سخن گفتن آقای جنتی در چنین مواقعی خارج شدن از مدار سخن گفتن همراه با ادب است. این امر تصادفی نیست. به طور سنتی تندرو ها در جمهوری اسلامی احساس خوبی نسبت به مفهوم ادب و مودبانه حرف زدن ندارند و با دیدن ادب در سخنان دیگری به طور ناخودآگاه احساس نگرانی می کنند. این نکته را میرحسین موسوی به خوبی تشخیص داده بود و در مناظره معروف خود با احمدی نژاد آن را یادآور شد. دشنام گویی با کنار نهادن ادب، زمینه را برای کنار نهادن ضرورت استدلال فراهم می کند.
دومین ویژگی دشنام گویی آقای جنتی هتاکی با هدف آزردن طرف خطاب است. به این ترتیب او با آزار دادن لفظی طرف مقابل ( در اینجا همان چهار تا آدم عوضی) احساس قدرت و خشم خود نسبت به آنان را تخلیه می کند؛ همچنین دیگرانی که سخن او را می شنوند هم این قدرت را در او می بینند. به تعبیر دیگر او از طریق بددهنی کردن قدرت خود را به رخ حاضران در نماز جمعه و شنوندگان خطبه های نماز جمعه می کشد. او همچنین این هدف را دنبال می کند که زمینه را برای دیگر کسانی که در فحاشی قدرت می بینند فراهم کند تا آن ها نیز همین مسیر را دنبال کنند. یعنی با روا دانستن فحاشی در موقعیت امام جمعه و دبیر شورای نگهبان این فتوا را صادر می کند که فحاشی به افرادی خاص را مباح و بلکه واجب می سازد. اما این همه احساس تسلط بر خویشتن در شرایط هیجان فریبی بیش به نظر نمی رسد برای اینکه به هنگام سخن گفتن نشان می دهد که این خشم بیش از احساس قدرت ناشی از ترس است. مانند هر موجود دیگری که به هنگام ترس خشمگین می شود. دو دلیل ترس را می توان در سخنان آقای جنتی دید. یکی به کار بردن تعبیر چهار است به معنای تعداد اندک. و دیگر اینکه دیگرانی امکان یا تریبونی برای سخن گفتن یافته اند.
آقای جنتی نمی تواند این تناقض را پنهان کند که لازم نیست برای ۴ نفر آدم این همه جوش و خروش به خرج داد و کل راهپیمایی ۲۲ بهمن را به آن ماجرا اختصاص داد. او همچنین ابراز نگرانی می کند که تبلیغات صدا و سیما و کسانی که مرتب سخن می گویند موثر واقع نشده و هنوز هم سخن از رفع حصر به اشکال گوناگون شنیده می شود. بنا بر این آقای جنتی احساس می کند که در چهارمین سالگرد حبس رهبران جنبش سبز، همچنان مردم دلایل موافقان حصر را نپذیرفته اند. رسیدن به چنین باوری آقای جنتی را به این واقعیت می رساند که کنترلی بر اوضاع ندارد و این احساس ترس و نگرانی او را خشمگین می سازد.
به تعبیر دقیق تر، ترس آقای جنتی از آنجا ناشی می شود که می داند شواهد مبنی بر قانع نشدن مردم را فقط او نیست که می بیند بلکه دیگران هم می بینند؛ دیگرانی که در میان آنان عقلایی نیز هستند که ادامه حصر را برای کل نظام به مصلحت نمی بینند. آقای جنتی می ترسد که نکند اگر همین مسیر ابراز درخواست رفع حصر ادامه یابد رهبران کشور به این نتیجه برسند که به تدریج حصر را بردارند. در چنین شرایطی احساس تنهایی و ترس می کند و این احساس ترس و نگرانی از شکست یک پروژه چهار ساله است که او را خشمگین می کند. شنوندگان سخنان آقای جنتی می دانند که هیاهوی فحاشان نه از سر احساس قدرت بلکه از سر ترس و ناامیدی است. دشنام گویی راهی است برای انتقال ترس از خود به دیگران و رخسار ترسیده خود را در هیاهوی تنش گم کردن.