سوریه، جمهوری اسلامی و پراگماتیسم

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

شواهد و نشانه‌های دال بر حمله‌ی نظامی زودهنگام دولت‌های برتر غرب (به‌ویژه آمریکا، انگلستان و فرانسه) به دولت اسد افزایش یافته است. جنگی که دامنه و پیامدهای آن، قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسد. این رخداد مهم، برای جمهوری اسلامی به‌عنوان یکی از متحدان اصلی دمشق، معنای ویژه‌ی خود را دارد. نام حاکمان ایران با دولت اسد و حزب‌الله، ماه‌هاست که درهم‌تنیده است. واکنش تهران نه فقط برای ایرانیان، که برای طرفین بحران‌ سوریه، بسیار مهم خواهد بود. آیا جمهوری اسلامی خود را درگیر جنگی خواهد کرد که به تعبیر تریبون‌های رسمی جمهوری اسلامی، چند روزه نخواهد بود؟

سابقه‌ی “پراگماتیسم” مسلط در رفتار حاکمیت سیاسی در جمهوری اسلامی، و منطق “حفظ نظام از اوجب واجبات است”، احتمال مشارکت تهران را در قبال هر اقدام نظامی علیه دمشق، به حداقل می‌رساند.

“پراگماتیسم” از لحاظ نظری با برخی مفاهیم پیوند خورده و واجد برخی ویژگی‌هاست، ازجمله:

ابزارگرایی؛ در رویکرد پراگماتیستی، هدف وسیله را توجیه می‌کند. سیاستمدار عمل‌گرا برای نیل به اهداف خود، به ابزارهای گوناگون تکیه می‌کند.

رد اصول‌گرایی و به حاشیه راندن مکتب‌گرایی؛ مهم نیل به اهداف و نتایج مورد نظر است؛ باید چیزی را برگزید که “مفید” است و “منافعگ را تأمین می‌کند.

تکیه بر واقع‌گرایی؛ به حاشیه بردن آرمان‌ و آرمان‌گرایی.

انعطاف‌پذیری؛ قابلیت تغییر مواضع در موقعیت‌های حتی متضاد؛ این شرایط است که چگونگی عمل را مشخص می‌کند. نمی‌توان “صلاح و مصلحت” را پیشاپیش درک شرایط، معلوم ساخت.

نفع‌جویی؛ آنچه مهم است، تامین منافع است. برای کسب سود بیشتر باید به هر شکل عمل کرد.

این ویژگی‌ها تنها شاخصه‌ی پراگماتیست‌های کاخ سفید نیست؛ سال‌هاست در جمهوری اسلامی مبتنی بر این زنهار رهبر فقید جمهوری اسلامی که “حفظ نظام از اوجب واجبات است”، حاکمان واقع‌گرایی و عمل‌گرایی سیاسی را درهم تنیده‌اند. این رویکرد آنان البته گاه منافع ملی را نیز تأمین کرده (ازجمله کناره‌گیری از هرگونه دخالت در حمله‌ نظامی آمریکا به عراق)، و گاه تنها تأمین کننده‌ی مصالح و منافع نظام سیاسی و به‌ویژه حاکمان بوده است. از اتخاذ رویکرد مزبور همچنین گاه اخلاق لطمه‌ای ندیده و گاه چون اعدام‌های دهه‌ی ۶۰ اخلاق و انسانیت، لگدمال شده است.

حالا، در مهم‌ترین واکنش جمهوری اسلامی به بحران سوریه و احتمال حمله‌ی نظامی به این کشور، اظهارنظر جدید شخص اول نظام سیاسی نیز واجد چنین مضمونی است. آیت‌الله خامنه‌ای دیروز چهارشنبه در دیدار با دولت روحانی، اظهار داشت: “در مسئله‌ی سوریه هم که آمریکا تهدید کرده و گفته‌اند می‌خواهند دخالت کنند، این قطعاً یک فاجعه برای منطقه خواهد بود و مطمئناً آمریکایی‌ها از این مسئله ضرر خواهند کرد؛ این را باید بدانند؛ قطعاً ضرر می‌کنند؛ همچنان که در عراق ضرر کردند، همچنان که در افغانستان ضرر کردند؛ این هم ضرر دیگری خواهد بود. دخالت قدرتهای فرامنطقه‌ای و خارجی در یک کشور ـ حالا سوریه یا غیرسوریه ـ جز آتش‌افروزی و جنگ‌طلبی هیچ معنای دیگری ندارد، نفرت ملّت‌ها را نسبت به اینها زیاد می‌کند، اینها را در منطقه باز هم بدنام‌تر از گذشته می‌کند، به‌علاوه که اصلاً هیچ آینده‌ی روشنی هم وجود ندارد، یعنی واقعاً منطقه منطقه‌ای است که مثل انبار باروت، اگر یک جرقّه‌ای آنجا از این قبیل دست بدهد، آدم نمی‌داند که ابعاد این جرقّه چه خواهد شد.”

رهبر جمهوری اسلامی به‌عنوان یکی از متحدان اصلی بشار اسد، در این وضع بحرانی وی، به حمایت از دولت اسد اقدام نمی‌کند؛ او تنها نسبت به پیامدهای جنگ هشدار می‌دهد، و از هرگونه “تهدید” مستقیم غرب پرهیز می‌نماید.

آیت‌الله خامنه‌ای موضعی متفاوت با قبل از این مقطع، در قبال متحد مهم خود اتخاد می‌کند ـ متحد استراتژیکی که نفر نخست نظام سیاسی در ایران، خود آن را صف نخست مقاومت توصیف کرده بود. رهبر جمهوری اسلامی منافع نظام و البته سود کشور خود را اولویت می‌دهد. او همچنین بی‌صدا، آرمان‌گرایی و تکیه بر ایدئولوژی و مکتب‌ و اصول‌گرایی را کنار می‌گذارد؛ و البته می‌کوشد گزک به دست دول متخاصم ندهد.

این‌که دلیل این موضع‌گیری و مبنای ارزیابی جدید آیت‌الله خامنه‌ای چه بوده، یا برخی شنیده‌ها که سلطان عمان یا جفری فلتمن، حامل پیامی از واشنگتن بوده‌اند، اهمیتی در این ارزیابی ندارد. مهم رفتار سیاسی عمل‌گرایانه‌ی رأس نظام سیاسی در قبال وضع بحرانی سوریه است.

برخی مخالفان جمهوری اسلامی که در پی سقوط نظام سیاسی در ایران به هر ترتیب هستند، از این مواجهه‌ی رأس نظام سیاسی خرسند نخواهند شد؛ و چه بسا که منتظر رفتار متفاوتی در ادامه‌ی ماجرا از سوی تهران یا راست افراطی در جمهوری اسلامی باشند. اما صرف‌نظر از انگیزه و نقطه‌عزیمت تحلیلی رهبر جمهوری اسلامی، واکنش او واقع‌بینانه و برای دغدغه‌داران منافع ملی موجب خوشوقتی است.

این‌که رفتار حاکمیت سیاسی پس از سال‌ها سرمایه‌گذاری سیاسی و امنیتی و نظامی و اقتصادی در سوریه، و به‌ویژه پس از ماه‌ها مشارکت اطلاعات و امنیتی و نظامی به‌نفع دولت اقتدارگرای اسد، چه عایدی برای منافع ملی ایران داشته، بحث دیگری است. این پرسش مهمی است که کانون مرکزی قدرت باید روزی به آن پاسخ دهد.

موضع‌گیری رهبر جمهوری اسلامی در قبال حمله‌ی نظامی محتمل به سوریه، گام منطقی رفتار رأس نظام سیاسی پس از انتخاب روحانی به‌عنوان رییس جمهور است. خارج شدن نام سیاستمدار واقع‌گرا و دیپلمات عمل‌گرایی چون روحانی از صندوق‌های رأی، تنها به اراده و امید و تغییرخواهی اکثریت مردم ایران، متکی نبود. بلکه همراهی هسته مرکزی قدرت و شخص آیت‌الله خامنه‌ای را نیز با خود داشت. این، به‌ معنای آمادگی قبلی رأس نظام برای تحقق برخی تغییرات در داخل و به‌ویژه در مناسبات خارجی است. چنین است که آیت‌الله خامنه‌ای در سخنان اخیر خود در جمع مسئولان جدید قوه مجریه، مواضع ابراز شده توسط روحانی و وزیر خارجه‌اش را مورد تأیید قرار می‌دهد، و خود نیز بر موضعی مشابه اصرار می‌نماید.

“انبار باروت”ی که رهبر جمهوری اسلامی توصیف می‌کند تنها با “جرقه”ی حمله‌ی آمریکا و متحدان به سوریه، مشتعل و منفجر نمی‌شود، بلکه در متن انفجار مزبور و آتش به‌ پا شده نیز هرگونه اقدام نابخردانه “سپاه قدس” و “حزب‌الله” و نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی و نظامی وابسته به “راست افراطی، به زیان منافع ملی ایران، فاجعه‌ خواهد آفرید.