ما مردمان مارک دار

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اصلا درک میهن پرستی ایرانی ها سخت است. تا وقتی در ایران هستیم، دوست داریم از کشور فرار کنیم، درست وقتی که می رویم به فرنگ تازه عاشق کشورمان می شویم. تا در داخل ایران زندگی می کنیم دنبال مارک های ایتالیایی و فرانسوی و آمریکایی هستیم و چنان لباس می پوشیم انگار مانکن و مدل تبلیغاتی گوچی و شانل و دولچه گابانا هستیم و وقتی هم دوستان مان را می بینیم می گوئیم “این کیف یا کفش اصل جنس آمریکایی است” وقتی که می رویم آمریکا برای پذیرایی از دوستان لواشک و آجیل و آلبالو خشکه می آوریم و می گوئیم: “تازه از ایران رسیده، از اینهایی نیست که ایرونی های آمریکا درست می کنند.” توی ایران که هستیم عشق موسیقی پاپ و راک فرنگی داریم و اصلا حاضر نیستیم یک دقیقه موسیقی ایرانی گوش کنیم، به محض اینکه می رویم به مراکز موسیقی جهان در آمریکا یا اروپا، تازه عشق شجریان و موسیقی حاج قربان و موسیقی داوود مقامی و جواد یساری و مهوش پریوش پیدا می کنیم. منتهی در یک چیز اتفاق نظر داریم. تا زمانی که در ایران زندگی می کنیم، حاضر نیستیم بیش از یک هفته از خاک وطن دور باشیم و معتقدیم همه ایرانی ها آرزو دارند به ایران بیایند، وقتی هم که از ایران بیرون می رویم، معتقد می شویم همه ایرانی ها دوست دارند از آن جهنم دره فرار کنند و به فرنگ بیایند و دست شان نمی رسد و هر ایرانی که برای سفر هم به ایران برود حتما مزدور حکومت است و یک مشکل جدی دارد. البته که همه مشکل دارند، جز من، من، من و من.

عاشق ایران هستیم، ولی همان ایرانی که توی مغزمان است، ربطی هم به ایران واقعی ندارد. طرف خودش بیست سال در ایران بوده و فروشنده گوشی تلفن در پاساژ پایتخت بوده، حالا در آمریکا سئوال می کند که “مگه ایرونی های داخل می تونن یوتیوب رو ببینن؟” بعد هم وقتی به تماشای مسابقه والیبال ایران می رود، فکر می کند “این بچه ایرونی ها عجب هوشی دارن، چطوری تونستن تو همین چند سال اینقدر در والیبال پیشرفت کنن؟” فکر می کند درست از سه دقیقه بعد از اینکه خودش از ایران خارج شده، همه مردم ایران مردند و الآن ایران فقط یک قبرستان بزرگ است. البته از گفتن این حرفها منظورم این نبود که بگویم دیروز رفته بودم مسابقه والیبال ایران و آمریکا در دانشگاه یوسی ارواین و خیلی هم از آن مسابقه لذت بردم و خیلی خوش گذشت، می خواستم اشاره کنم به حرف های مریم میرزاخانی ریاضیدان برجسته ایرانی که همین هفته قبل جایزه بزرگ فیلدز را گرفت. مریم گفته است که “در آمریکا بارها مجبور شدم شرح دهم که به عنوان یک زن در ایران حق ورود به دانشگاه را دارم.” نکته این که به نظر من این آمریکایی ها یا انگلیسی ها یا فرانسوی های نیستند که فکر می کنند در ایران زنان حق تحصیل ندارند، از قضا همه آنها می دانند که تعداد دختران ایرانی که در آزمون سراسری قبول می شوند سالهاست که یا بیشتر از پسران است، یا حداقل به اندازه آنان. مشکل با ایرانی هایی است که تصویر زشت و کریهی از ایران درست می کنند و بعد هم اگر خدای ناکرده یک فرنگی همان حرف شان را تکرار کند، ناراحت می شوند که اینها چرا “ضد ایرونی” هستند. یادشان می رود که خودشان این تصویر را ساختند. همین دو سه روز قبل بهروز افخمی حرف هایی زد که البته بعضی از آنها پرت و نامربوط بود، ولی بعضی دیگر خیلی شفاف و دقیق و جالب بود. از جمله نظرش درباره بی بی سی و صدای آمریکا که گفته است من بی بی سی نگاه می کنم چون حداقل می دانم که بی بی سی نماینده یک دولت است، اما صدای آمریکا نگاه نمی کنم، چون صدای آمریکا هم با دولت آمریکا مخالف است و هم با دولت ایران. واقعا با بخشی از ایرانیان ساکن فرنگ، این کشور نیاز به دشمن ندارد.

 

سد موصل پس گرفته شد

آخرین خبر عراق همین که کردستان عراق اعلام کرده که پیشمرگه های کرد موفق شدند سد موصل را از دست داعش در بیاورند و کنترل این سد بعد از ده روز که در اختیار داعش بود، فعلا دست کردها افتاده. دست شان درد نکند. البته شعبده بازهای داعش که هر لحظه با یک معجزه و یک تردستی و شیرینکاری جدید چشم جهانیان را خیره می کنند و بدترین حوادث تاریخی سه هزار سال گذشته را بازآفرینی می کنند، همچنان مشغول اند. هفته قبل داعش اعلام کرد که تدریس “شیمی” و “ لسفه” در مدارس و دانشگاهها ممنوع است. یعنی به عقل جن هم نمی رسید که تدریس شیمی را کسی بتواند ممنوع کند. اصلا اکسیژن و ئیدروژن چطوری می تواند ممنوع باشد؟ داعش توضیح داده که در این علوم چون یادی از خدا نشده باید حذف شوند. باز خدا را شکر که در ورزش و فیزیک و جانورشناسی از خداوند یادشده و این علوم ممنوع نیست.

بعید نیست پس فردا داعش اعلام کند که “پوشیدن شورت و جوراب دشمنی با اسلام است و هر کس از این لباس های ضد اسلامی استفاده کند، گردن زده می شود.” یا بگویند که “نشستن روی صندلی چهارپایه برای زنان ممنوع است و فقط زنان می توانند روی کنده درخت بنشینند” من که اگر فردا روزی چنین بشنوم اصلا تعجب نمی کنم. در لایه قهوه ای مغز این دیوانگان فعل و انفعالاتی رخ می دهد که عقل انسانی از درک آن عاجز است. قسمت تراژیک داعش در هفته های اخیر کشتار جمعی ۷۰۰ نفر از یک عشیره را در سوریه گردن زدند و صدها نفر از ایزدی ها را کشتند و همین باعث شد این مردم صلح دوست و آشتی طلب و آرام هفته قبل با تشکیل گروهی به نام “ فدائیان ملک طاووس” به داعش حمله کنند و در یک عملیات ۲۴ نفر از آنان را بکشند. البته همانقدر که داعش در اندیشه اجتماعی و تفکر انسانی عقب مانده و فاشیست و ضدبشری است، در عملیات نظامی و جنگ کاملا مسلط است و با برنامه عمل می کند. آنها دقیقا می دانند که باید روز به روز منابع مالی به دست بیاورند. از طریق تسخیر منابع مالی و بانکهای تکریت و موصل یک میلیارد دلار پول به دست آوردند و قدرت عظیمی شده اند که به راحتی قابل کنترل نیستند. یکی از منابع مهم درآمد داعش هم از طریق گرفتن گروگان و باج گیری برای آزادی آنهاست. در بازار موصل هم ۷۰۰ زن مسیحی به قیمت ۱۵۰ دلار فروخته شدند.

به گفته بارزانی داعش هر روز سه میلیون دلار درآمد دارد. فعلا آمریکا از آسمان به نیروهای داعش حمله می کنند و کردها روی زمین مناطق تحت سلطه آنها را می گیرند. خوشبختانه هم دولتهای غربی مثل آلمان با ایجاد کشور مستقل کردستان مخالفت کردند و هم خود کردها فعلا در این مورد حرفی نمی زنند. فارغ از اینکه چنین فکری درست است یا غلط، مهم این است که طرح این موضوع در حال حاضر باعث قدرت گرفتن داعش و مانع ایجاد وحدت در عراق برای مبارزه با داعش می شود. اگر هم فعلادولت مرکزی در عراق از میان برود، نه عراقی باقی می ماند و نه کردستانی می ماند که مستقل بشود یا نه. فعلا دولت اقلیم کردستان دارد به درست ترین شکل عمل می کند، هم با دولت عراق همکاری می کند، هم با آمریکا و هم ایران. کامرون هم در انگلیس دیروز گفته که با ایران گفتگو می کنیم تا ایران هم برای مقابله با داعش کمک کند. گذشته از همه این حرف ها ممکن است فکر کنید چرا من دائم اسم “ داعش” را می نویسم و از واژه “ خلافت اسلامی” که خودشان روی آن تاکید دارند استفاده نمی کنم. علت این است که در دوره استالین کا گ ب یعنی سازمان اطلاعاتی و امنیتی شوروی هفت هشت بار تغییر نام داد و علت این تغییر نام این بود که تصویر سیاهی که در ذهن جامعه است با این تغییر نام از میان برود. داعش هم همین کار را می کند، معتقدم انجام این کار یعنی پذیرش بازی این گروه که اگر قدرت بیشتری پیدا کنند، یحتمل سیاست های خودشان را تغییر می دهند و تبدیل به یک مافیای عظیم جرم و جنایت می شوند که از طریق جنایت و خشونت به درآمد بی پایان می رسند.

 

استیضاح طلبان شمشیر از رو بستند

معادله شکننده تناسب قوا در میان گروههای موجود در جمهوری اسلامی در حال دوقطبی شدن است. استیضاح وزیر علوم که جبهه پایداری با همه قوا پشت آن ایستاده، و حمایت جدی روحانی از فرجی دانا وزیر توانا و سالم علوم، تا دو سه روز دیگر معادله قدرت را تغییر می دهد. جرم فرجی دانا این است که در مقابل بورسیه های غیرقانونی مقاومت کرده و اتفاقا استیضاح کنندگان افرادی هستند که پاشنه آشیل شان در دو نقطه بدهکاری های بانکی از یک طرف دست بانک مرکزی است و از طرف دیگر دست شان بخاطر بورسیه های غیرقانونی زیر سنگ وزارت علوم. کوچک زاده و رسائی و کریمی قدوسی و سایر نمایندگان جبهه پایداری همه شان از کسانی هستند که از بورسیه های غیرقانونی برای خانواده شان استفاده کردند و اتفاقا پنج شش نفر اصلی که سازمان دهنده استیضاح پنجاه و چند نفری وزیر علوم هستند، از جمله کوچک زاده و رسائی و حسینیان و غیره، خودشان نامه استیضاح را امضا نکردند، برای اینکه متهم نشوند که بخاطر منافع شخصی با وزیر درگیر شدند. به نظرم این استیضاح برای دولت روحانی بسیار مفید است. اگر وزیر علوم رای اعتماد از مجلس بگیرد که به نظرم می گیرد، موفق می شود تعادل شکننده طرفین دعوا را به نفع دولت روحانی تغییر بدهد و در صورت این غلبه دومینوی شکست تندروهای جبهه پایداری تا آخر سال ادامه خواهد یافت. اگر هم وزیر رای اعتماد نگیرد، باز هم دولت شکست بزرگی نمی خورد. مهم ترین موضوع این است که فرجی دانا فهرست سوء استفاده کنندگان از این بورسیه ها را منتشر کند و درگیر بازی های حاشیه ای استیضاح کنندگان نشود.

نکته این که دلایل استیضاح کنندگان مثل توصیف فردوسی در بزرگداشت اوست. سالها قبل برای بزرگداشت فردوسی مسئولان کشور هر کدام پیامی دادند. وزیر علوم گفته بود “فردوسی شاعر بزرگی بود.” وزیر ارشاد هم گفته بود: “فردوسی برای ایرانیان اهمیت زیادی دارد.” وزیر آموزش و پرورش هم گفته بود: “فردوسی شاعر عظیم الشانی بود.» مشاور رئیس جمهور هم گفته بود: “ما باید بدانیم که فردوسی خیلی شاعر بزرگی بود.” خود رئیس جمهور هم گفته بود: “انکار بزرگی شاعری مانند فردوسی ممکن نیست.” نتیجه همین شد که همه فهمیدند فردوسی شاعر بزرگی بود، ولی اینکه چه بود و برای چی بزرگ بود، معلوم نبود. احتمالا اگر به همین وزرا و وکلا و مسئولان کشور می گفتی نیم دقیقه شعر این شاعر بزرگ را بخوان، مثل آقای ولایتی نابغه حافظ شناسی نیم ساعت ریپ می زد و آخرش هم لبخند تمام دندان دوربین پسندی می زد.

حاج آقا ممدوحی عضو خبرگان در توصیف معایب فرجی دانا گفته است: “این وزیر باکی ندارد و هرچی بهش می گویند این کارهای تو دارای فساد است، به جای اینکه تعلیم بگیرد و درست کند، بدترش می کند.” بسیار خوب، تاحالا فهمیدیم که کارهای وزیر دارای فساد است، حالا این فساد چیست؟ ممدوحی توضیح می دهد: “کارهایی که می کند خیلی کارهای بیخودی است و حقیقت غیر اینکه خودش را ضایع کرده کار دیگری نمی تواند بکند.” در این مرحله ما می فهمیم که علت اینکه کارهای وزیر دارای فساد است این است که کارهایش بیخود است. حالا این کارهای دارای فساد بیخود چی هست؟ ممدوحی توضیح را ادامه داده که: “بنده اصلا این وزیر علوم را قبول ندارم و این یک فرد یک آدم لاابالی است.” خیالتان راحت شد؟ دیدید چقدر برای حرفهایش دلیل دارد؟ اگر این دلایل را بگذارند روی سنگ آب می شود یا نه؟ حالا قانع شدید؟ بروید دنبال کارتان تا روز استیضاح.

مردم بی درد و مردم دردناک

من نمی فهمم چه مرضی است که مردم حتما باید درد بکشند تا خوب باشند. اصلا مرفه بی درد شده عیب یک بخشی از جامعه. حالا این مرفهین بی درد افرادی هستند که سی سال قبل مرفه بودند و الآن همه شان گرفتار یک زندگی معمولی هستند و طبقه جدید مرفه جامعه همان پورشه سوارانی هستند که با ماشین های میلیاردی برای مداحی می روند. در فرهنگسرای نیاوران مهدیه محمد خانی با گروه شهنوا کنسرتی برای زنان برگزار کرده. این یعنی هم تفکیک جنسیتی انجام گرفته و زنان برای زنان آواز خواندند. ولی آیا اینجوری مشکل حل می شود؟ روزنامه جمهوری اسلامی نوشته “اجرای کنسرت توسط یک خواننده زن در فرهنگسرای نیاوران بار دیگر درها را به روی برگزاری مجالس آوازخوانی در جمع زنان مرفهین بی درد باز کرد.” حالا این چه عیبی دارد؟ زنی آواز خوانده و زنان دیگر گوش دادند. مشکل چیست؟ مشکل همین است که این زنان اگر درد نکشند برادران حزب الله شب خوابشان نمی برد. میثم امرودی معاون فرهنگی اجتماعی قالیباف هم ضمن اعتراض به این موضوع گفته: “زن را باید در خانواده به عنوان مادر تعریف کرد، حتی اگر خود سرپرست باشد.” این هم جواب. اول باید زنان بشوند مادر، حتی اگر بچه نداشته باشند، بعد هم شوهر داری باید بکنند حتی اگر شوهر نداشته باشند. واقعا آدم وقتی با این همه استدلال مواجه می شود، لال می شود، نه؟