فرو ریختن شاخص های اخلاقی در جامعه به ویژه در بالاترین سطوح ممکن شرایطی را فراهم آورده است که نه تنها چهره های سیاسی، بلکه علما و رهبران مذهبی نیز اخیرا مجبور شده اند صریح تر و روشن تر به این موضوع و پیامدهای منفی آن در سطوح خرد و کلان بپردازند.
آیتالله العظمی صانعی در دیدار هفته گذشته با تعدادی از نمایندگان کمیسیون اروپا و برنامه توسعه ملل متحد بر این نکته تاکید داشته است که “من معتقدم همانگونه که برای رسیدگی به جنایات جنگی دادگاهی بینالمللی وجود دارد باید برای دولتمردانی هم که دروغ میگویند و به تبع آن ستم میکنند، دادگاهی مجزا تشکیل شود”.
این مرجع تقلید که خود به دلیل مواضع انتقادی در حوزه ی سیاست و حکومت طی چند ماه گذشته مورد تهاجم هتاکانه و ترور شخصیت از جانب باندها و محافل معروف و طرفداران احمدی نژاد قرار داشته است، در تبیین دیدگاه خود افزوده است: “یکی از بهترین راههای ایجاد اتحاد میان انسانها، معرفی ستمگران به مردم دنیاست چراکه منشأ اختلاف میان انسانها ستمکاران هستند، ستمکاران میخواهند فریاد مظلومان به عالم نرسد تا بتوانند در کمال آسایش به ستمشان ادامه دهند”.
آنچه که مسلم است بیان این نقطه نظرها بیش از اینکه مصرفی خارجی و جهانی داشته باشد می تواند معطوف باشد به منش و رفتار و گفتار و کردار مسئولان حکومتی ایران و به ویژه شخص احمدی نژاد، مشاوران، وزرا و دیگر مدیران ارشاد دولت وی. این نگرانی از آن زمان در جامعه بالا گرفته است که رئیس جمهور در زمان سفر به آمریکا در دانشگاه کلمبیا و به ویژه در زمان پاسخگویی به پرسش های صریح و مستقیم روزنامه نگاران عضو “ باشگاه رسانه های آمریکا” در نیویورک، حرف هایی زد و حدیث هایی باور ناکردنی بیان کرد که اکثر ملت انگشت به دهان مانده بودند که چگونه یک فرد مسلمان، آن هم در جایگاه رئیس جمهور کشوری که داعیه دار “حکومت اسلامی” و لابد استوار بر “راستی” و “درستی” است می تواند روز روشن و در مقابل دوربین های تلویزیونی و انظار افکار عمومی سخنانی بگوید که چند روز بعد در قدیمی ترین و بزرگترین دانشگاه ایران، در یک فضای اطلاعاتی- امنیتی- انتظامی، “دم خروس” بیرون بزند. اظهاراتی که بلافاصله در عناوین، اخبار و گزارش های خبری “دروغ های شاخدار” و “دروغگویی” رئیس جمهور ایران نام گرفت و متاسفانه مایه بی آبرویی ایران و ایرانیان در سطح جهان گردید.
گفتار و رفتاری که در سطح عامه بحث “خالی بندی دولتی” و در محافل سیاسی، و در محافل دانشگاهی و روشنفکری مقوله ی “شارلاتانیزم سیاسی” را مطرح کرد و این پرسش را پر رنگ ساخت که حد فروریختن شاخص های اخلاقی در جامعه ی ایران تا کجا و در سطح چه مقامی می تواند باشد که حتی آب هم از آب تکان نخورد؟ این در شرایطی بود که پیش از آن در محافل اقتصادی و اجتماعی نیز این سوال جدی مطرح شده بود که آمار و ارقامی که از جانب مسئولان و نهادهای حکومتی به اطلاع افکار عمومی رسانده می شود، تا چه حد قابل اتکا و اعتناست و تا چه میزان در جهت مردم فریبی و لاپوشانی ناکارآمدی و ضعف دولت؟ اکنون، این نگاه در عامه ی مردم، به ویژه درصف های خرید و تهیه ارزاق ومواد روزمره ی زندگی یا وسائل نقلیه عمومی به صورت صریح تر بیان می شود و “خالی بندی رئیس جمهور” مودبانه ترین صفتی است که درمقابل اظهارات و ادعاهای احمدی نژاد در مورد مسائل مختلف از جمله موفقیت دولت در مهار تورم، ایجاد شغل و حل بحران مسکن به کار برده می شود.
اما در محافل سیاسی تر وقتی بحث مقایسه ی دو دولت و دو رئیس جمهور ایران به میان می آید، باز ملاحظه کارانه ترین نکته ای که بیان می شود این است که خاتمی خود معترف بود که نمی تواند افکار عمومی را در جریان همه ی امور قرار دهد و اگر همه ی حقیقت را نمی گفت، اما بخشی از حقیقت را می گفت، چون فردی راستگو بود و قابل اعتماد. اما در شرایط جدید به سخنان احمدی نژاد هیچگونه اعتمادی نمی توان کرد و اعتباری نمی توان داد، چون کسی که در مقابل سران و روسای جمهورکشورهای جهان در سازمان ملل در میان مدعی وجود “هاله ی نور” در زمان سخنرانی اش می شود، و یا در مقابل مراجع عظام قم، حرف هایی در برابر دوربین می زند که فردا روزش بدون توجه به مدارک و مستندات غیرقابل انکار به راحتی آن را تکذیب می کند، چگونه می تواند نماد صفا و درستی ایرانیان و صداقت و راستی مسلمانان باشد.
نگاهی به این مقوله که در بیان گروهی “شارلاتانیزم سیاسی” خوانده می شود و در واکنش برخی از چهره های سیاسی - مذهبی شاخص انقلاب، به صورت خروج از محل ورود احمدی نژاد جلوه گر می شود حائز اهمیت فراوان است، آن هم آنگاه که این واکنش ها چنان پر رنگ است و حاشیه هایش قابل توجه و تعمق و بیان حادثه اش چنان علنی و شفاف که کسی تلاشی برای تکذیب این ماجرا نمی کند. بلکه برعکس، وقتی از دوستان و نزدیکان این افراد سوال می شود که چرا فلان شخص فلان جلسه را زود ترک کرد و در کنار رئیس جمهور ننشست هیچ ابایی نداشته باشند که بگویند: “ ایشان از نظر مذهبی به این جمع بندی رسیده اند که نشستن در مکانی که دروغگو به آن وارد می شود را جایز نمی دانند”!
چنان مواضع و چنین رفتاری اکنون این سوال اساسی را مطرح می کند که در مقابل این ناهنجاری و پدیده ی سیاسی نادر در تاریخ ایران چه باید کرد و چه جاره ای باید اندیشید؟ این پرسش نیز کلیدی است که وظیفه مقلدان مراجع و پاسداران دین در برابر پدیده ی دروغگویی، یا آنگونه که در کوچه و بازار و در میان عامه ی مردم مطرح است “خالی بندی دولتیان” یا در محافل سیاسی، دانشگاهی، روشنفکری و … “شارلاتانیزم سیاسی” چیست؟
شاید اولین گام در این زمینه مجبور کردن دولت و دولتیان به رعایت بند 1 از اصل سوم قانون اساسی ایران باشد که در آن تاکید شده است که دولت جمهوری اسلامی موظف است، همه امکانات خود را برای “ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی” به کار برد. و در میان “فضائل اخلاقی” چه فضیلتی می تواند بالاترو افضل تر از فضیلت “راستگویی” باشد، وقتی حتی کودکان مسلمان ایران هم بر زبانشان این کلام جاری است که “دروغگو دشمن خداست”. و در این جریان، میان ارکان گوناگون جامعه، کدام نهاد بیشتر و همه جانبه تر از دولت باید حائز “فضائل اخلاقی” باشد؟
حال که آیتالله العظمی صانعی منادی ضرورت “دادگاهی کردن دولتیان دروغگو” شده است و حتما حجت شرعی بر ایشان تمام شده است که بگوید: “ من معتقدم همانگونه که برای رسیدگی به جنایات جنگی دادگاهی بینالمللی وجود دارد، باید برای دولتمردانی هم که دروغ میگویند و به تبع آن ستم میکنند، دادگاهی مجزا تشکیل شود”، باید دید که گام های لازم برای تحقق این خواسته ی مهم تا زمان آمادگی جهان برای تحقق امری چه می تواند باشد، جز پیشگامی برای بنیان نهادن و تاسیس نهادی خاص مردمی جهت این امر اساسی؟ اکنون این وظیفه بیش از همه بر گردن ایشان و شاگردانشان است که دست بالا بزنند برای فراهم آوردن تمهیدات و مقدمات لازم در این زمینه، از جمله اقامه دعواهای حقوقی و قضایی علیه حاکمان دروغگو و تشکیل چنین دادگاه ویژه ای، حتی به صورت نمادین در حوزه های علمیه.
این اقدام هرچند نتواند پیامدش صدوراحکام قضایی باشد و یا حتی در شرایط کنونی فراهم آمدن دستمایه ای برای اقدام قانونی نمایندگان واقعی ملت، چون استیضاح وزرا و دولت، دست کم از این حسن برخوردار است که پایه ریزی نهادی معتبر خواهد بود برای مستند سازی تخلفات و معرفی دروغگویان و ستمگران به مردم ایران.
طبیعی است که نه تنها مقلدان ایشان، در خدمت چنین سیاست و برنامه ای قرار خواهند گرفت، بلکه بسیاری از ایرانیان که دل به عزت و شرف میهن دارند و آبرو و اعتبار اسلام، حتما با جان و دل در خدمت این هدف والا قرار خواهند گرفت.