شارلاتانیزم سیاسی

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

فرو ریختن شاخص های اخلاقی در جامعه به وی‍ژه در بالاترین سطوح ممکن شرایطی را فراهم آورده است ‏که نه تنها چهره های سیاسی، بلکه علما و رهبران مذهبی نیز اخیرا مجبور شده اند صریح تر و روشن تر به ‏این موضوع و پیامدهای منفی آن در سطوح خرد و کلان بپردازند.‏

آیت‌الله العظمی صانعی در دیدار هفته گذشته با تعدادی از نمایندگان کمیسیون اروپا و برنامه توسعه ملل متحد ‏بر این نکته تاکید داشته است که “من معتقدم همانگونه که برای رسیدگی به جنایات جنگی دادگاهی بین‌المللی ‏وجود دارد باید برای دولتمردانی هم که دروغ می‌گویند و به تبع آن ستم می‌کنند، دادگاهی مجزا تشکیل شود”. ‏

این مرجع تقلید که خود به دلیل مواضع انتقادی در حوزه ی سیاست و حکومت طی چند ماه گذشته مورد تهاجم ‏هتاکانه و ترور شخصیت از جانب باندها و محافل معروف و طرفداران احمدی ن‍ژاد قرار داشته است، در ‏تبیین دیدگاه خود افزوده است: “یکی از بهترین راه‌های ایجاد اتحاد میان انسان‌ها، معرفی ستمگران به مردم ‏دنیاست چراکه منشأ اختلاف میان انسان‌ها ستمکاران هستند، ستمکاران می‌خواهند فریاد مظلومان به عالم ‏نرسد تا بتوانند در کمال آسایش به ستمشان ادامه دهند”.‏

آنچه که مسلم است بیان این نقطه نظرها بیش از اینکه مصرفی خارجی و جهانی داشته باشد می تواند معطوف ‏باشد به منش و رفتار و گفتار و کردار مسئولان حکومتی ایران و به ویژه شخص احمدی نژاد، مشاوران، ‏وزرا و دیگر مدیران ارشاد دولت وی. این نگرانی از آن زمان در جامعه بالا گرفته است که رئیس جمهور در ‏زمان سفر به آمریکا در دانشگاه کلمبیا و به ویژه در زمان پاسخگویی به پرسش های صریح و مستقیم ‏روزنامه نگاران عضو “ باشگاه رسانه های آمریکا” در نیویورک، حرف هایی زد و حدیث هایی باور ‏ناکردنی بیان کرد که اکثر ملت انگشت به دهان مانده بودند که چگونه یک فرد مسلمان، آن هم در جایگاه رئیس ‏جمهور کشوری که داعیه دار “حکومت اسلامی” و لابد استوار بر “راستی” و “درستی” است می تواند روز ‏روشن و در مقابل دوربین های تلویزیونی و انظار افکار عمومی سخنانی بگوید که چند روز بعد در قدیمی ‏ترین و بزرگترین دانشگاه ایران، در یک فضای اطلاعاتی- امنیتی- انتظامی، “دم خروس” بیرون بزند. ‏اظهاراتی که بلافاصله در عناوین، اخبار و گزارش های خبری “دروغ های شاخدار” و “دروغگویی” رئیس ‏جمهور ایران نام گرفت و متاسفانه مایه بی آبرویی ایران و ایرانیان در سطح جهان گردید.‏

گفتار و رفتاری که در سطح عامه بحث “خالی بندی دولتی” و در محافل سیاسی، و در محافل دانشگاهی و ‏روشنفکری مقوله ی “شارلاتانیزم سیاسی” را مطرح کرد و این پرسش را پر رنگ ساخت که حد فروریختن ‏شاخص های اخلاقی در جامعه ی ایران تا کجا و در سطح چه مقامی می تواند باشد که حتی آب هم از آب ‏تکان نخورد؟ این در شرایطی بود که پیش از آن در محافل اقتصادی و اجتماعی نیز این سوال جدی مطرح ‏شده بود که آمار و ارقامی که از جانب مسئولان و نهادهای حکومتی به اطلاع افکار عمومی رسانده می شود، ‏تا چه حد قابل اتکا و اعتناست و تا چه میزان در جهت مردم فریبی و لاپوشانی ناکارآمدی و ضعف دولت؟ ‏اکنون، این نگاه در عامه ی مردم، به ویژه درصف های خرید و تهیه ارزاق ومواد روزمره ی زندگی یا ‏وسائل نقلیه عمومی به صورت صریح تر بیان می شود و “خالی بندی رئیس جمهور” مودبانه ترین صفتی ‏است که درمقابل اظهارات و ادعاهای احمدی نژاد در مورد مسائل مختلف از جمله موفقیت دولت در مهار ‏تورم، ایجاد شغل و حل بحران مسکن به کار برده می شود.‏

اما در محافل سیاسی تر وقتی بحث مقایسه ی دو دولت و دو رئیس جمهور ایران به میان می آید، باز ملاحظه ‏کارانه ترین نکته ای که بیان می شود این است که خاتمی خود معترف بود که نمی تواند افکار عمومی را در ‏جریان همه ی امور قرار دهد و اگر همه ی حقیقت را نمی گفت، اما بخشی از حقیقت را می گفت، چون فردی ‏راستگو بود و قابل اعتماد. اما در شرایط جدید به سخنان احمدی نژاد هیچگونه اعتمادی نمی توان کرد و ‏اعتباری نمی توان داد، چون کسی که در مقابل سران و روسای جمهورکشورهای جهان در سازمان ملل در ‏میان مدعی وجود “هاله ی نور” در زمان سخنرانی اش می شود، و یا در مقابل مراجع عظام قم، حرف هایی ‏در برابر دوربین می زند که فردا روزش بدون توجه به مدارک و مستندات غیرقابل انکار به راحتی آن را ‏تکذیب می کند، چگونه می تواند نماد صفا و درستی ایرانیان و صداقت و راستی مسلمانان باشد.‏

نگاهی به این مقوله که در بیان گروهی “شارلاتانیزم سیاسی” خوانده می شود و در واکنش برخی از چهره ‏های سیاسی - مذهبی شاخص انقلاب، به صورت خروج از محل ورود احمدی نژاد جلوه گر می شود حائز ‏اهمیت فراوان است، آن هم آنگاه که این واکنش ها چنان پر رنگ است و حاشیه هایش قابل توجه و تعمق و ‏بیان حادثه اش چنان علنی و شفاف که کسی تلاشی برای تکذیب این ماجرا نمی کند. بلکه برعکس، وقتی از ‏دوستان و نزدیکان این افراد سوال می شود که چرا فلان شخص فلان جلسه را زود ترک کرد و در کنار ‏رئیس جمهور ننشست هیچ ابایی نداشته باشند که بگویند: “ ایشان از نظر مذهبی به این جمع بندی رسیده اند ‏که نشستن در مکانی که دروغگو به آن وارد می شود را جایز نمی دانند”!‏

چنان مواضع و چنین رفتاری اکنون این سوال اساسی را مطرح می کند که در مقابل این ناهنجاری و پدیده ی ‏سیاسی نادر در تاریخ ایران چه باید کرد و چه جاره ای باید اندیشید؟ این پرسش نیز کلیدی است که وظیفه ‏مقلدان مراجع و پاسداران دین در برابر پدیده ی دروغگویی، یا آنگونه که در کوچه و بازار و در میان عامه ‏ی مردم مطرح است “خالی بندی دولتیان” یا در محافل سیاسی، دانشگاهی، روشنفکری و … “شارلاتانیزم ‏سیاسی” چیست؟

شاید اولین گام در این زمینه مجبور کردن دولت و دولتیان به رعایت بند 1 از اصل سوم قانون اساسی ایران ‏باشد که در آن تاکید شده است که دولت جمهوری اسلامی موظف است، همه امکانات خود را برای “ایجاد ‏محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی” به کار ‏برد. و در میان “فضائل اخلاقی” چه فضیلتی می تواند بالاترو افضل تر از فضیلت “راستگویی” باشد، وقتی ‏حتی کودکان مسلمان ایران هم بر زبانشان این کلام جاری است که “دروغگو دشمن خداست”. و در این ‏جریان، میان ارکان گوناگون جامعه، کدام نهاد بیشتر و همه جانبه تر از دولت باید حائز “فضائل اخلاقی” ‏باشد؟

حال که آیت‌الله العظمی صانعی منادی ضرورت “دادگاهی کردن دولتیان دروغگو” شده است و حتما حجت ‏شرعی بر ایشان تمام شده است که بگوید: “ من معتقدم همانگونه که برای رسیدگی به جنایات جنگی دادگاهی ‏بین‌المللی وجود دارد، باید برای دولتمردانی هم که دروغ می‌گویند و به تبع آن ستم می‌کنند، دادگاهی مجزا ‏تشکیل شود”، باید دید که گام های لازم برای تحقق این خواسته ی مهم تا زمان آمادگی جهان برای تحقق امری ‏چه می تواند باشد، جز پیشگامی برای بنیان نهادن و تاسیس نهادی خاص مردمی جهت این امر اساسی؟ اکنون ‏این وظیفه بیش از همه بر گردن ایشان و شاگردانشان است که دست بالا بزنند برای فراهم آوردن تمهیدات و ‏مقدمات لازم در این زمینه، از جمله اقامه دعواهای حقوقی و قضایی علیه حاکمان دروغگو و تشکیل چنین ‏دادگاه وی‍ژه ای، حتی به صورت نمادین در حوزه های علمیه.‏

این اقدام هرچند نتواند پیامدش صدوراحکام قضایی باشد و یا حتی در شرایط کنونی فراهم آمدن دستمایه ای ‏برای اقدام قانونی نمایندگان واقعی ملت، چون استیضاح وزرا و دولت، دست کم از این حسن برخوردار است ‏که پایه ریزی نهادی معتبر خواهد بود برای مستند سازی تخلفات و معرفی دروغگویان و ستمگران به مردم ‏ایران.‏

طبیعی است که نه تنها مقلدان ایشان، در خدمت چنین سیاست و برنامه ای قرار خواهند گرفت، بلکه بسیاری ‏از ایرانیان که دل به عزت و شرف میهن دارند و آبرو و اعتبار اسلام، حتما با جان و دل در خدمت این هدف ‏والا قرار خواهند گرفت.‏


‏ ‏