رمزگشایی از فتنه

حسین علیزاده
حسین علیزاده

به نظر می رسد خاورمیانه، تجربه دهه 80 میلادی بلوک شرق  را در دومینوی سقوط کشورهای اروپای شرقی از سر می گذراند. این منطقه حساس اینک در تب تحولخواهی و تغییر می سوزد. آتش اعتراضات یکی پس از دیگری کشورهای غیر دمکراتیک منطقه را در نوردیده است. زبانه آتش اینک به سوریه، متحد استراتژیک جمهوری اسلامی رسیده و طی دو هفته اعتراض (از 18 مارس) 130 تن کشته و تعداد زیادی زخمی در سوریه برجا مانده است. کم رنگ نشان دادن حوادث سوریه از یک سو و پررنگ کردن حوادث بحرین از سوی دیگر، تکرار مکرر سیاست های دوگانه جمهوری  اسلامی برای بار دیگر است.

بشار اسد، رییس جمهور سوریه در واکنش به حوادث کشورش اعتراضات را “فتنه” و “توطئه” خواند. او گفت: “سوریه امروز در معرض توطئه ای بزرگ قرار دارد که سر رشته آن در کشورهای دور ( اشاره به امریکا) و کشورهای نزدیک ( اشاره به عربستان) و عوامل داخلی آنهاست…توطئه گران میان سه چیز خلط کرده اند: فتنه، اصلاحات و  نیازمندی های روزانه مردم”.

بشار در حالی که از خود نمی پرسد که چرا باید مردمش از جان گذشته و در برابر گلوله دست به اعتراض بزنند، ساده لوحانه شعور مردم را نادیده گرفته و می گوید: “توطئه گران عده ای نقاب دار را به در خانه مردم روانه کردند و یا با ارسال پیامک و بکار گرفتن اینترنت مردم را تحریک کردند تا به خیابان ها بیایند… توطئه گران با داشتن سلاح اقدام به کشتن و تخریب اموال  عمومی کردند.”

سپس در حالی که بشار نیازمند آن است خود را مبرا از کشتن مردم وانمود کند، اقدام به شهید دزدی کرده و می گوید: “خون هایی که از مردم (در درعا) ریخته شد… خون های ما بودند. آنان برادران ما هستند و ما مسئول شناسایی مسببان این حادثه هستیم.” ( 30.3.2011)

سخنان اسد نکاتی را در برداشت که بازگو کننده ناتوانی او از درک اعتراضات است. در سخنان 4785 کلمه ای او، تعداد استفاده از کلمات زیر، بازگو کننده فقدان درک درست او از ابعاد و علل اعتراضات است:

-       تحولات: 4 بار

-       بحران: 3 بار

-       توطئه (گر): 10 بار

-       فتنه: 14 بار

-       اصلاحات: 30

-       آزادی: تنها 1 بار

جالب اینکه وی در سرتاسر این سخنان هرگز از واژه “دمکراسی” و “حقوق بشر” و “آزادی بیان” استفاده نکرده و همانطور که آمار بالا خود گویاست تنها یک بار از واژه آزادی( حریة) در سخنان خود استفاده کرده است.

 

فتنه در سخنان رهبر جمهوری اسلامی

فتنه در لغت به وضعیتی گفته می شود که تشخیص حق از باطل دشوار می شود. رهبران خودکامه منطقه و دستگاه تبلیغاتی آنان از بکارگیری این واژه مقصود خاصی را پیگیری می کنند. آنان می خواهند به حامیان  خود و  جهانیان بقبولانند که اگر شاهد موج اعتراضات در کشور من می باشید این به دلیل التباس حق و باطل است که عده ای فریب خورده به دام دشمن افتاده، راه حق را گم کرده و دست به شورش زده اند. این برچسب ضرورتاً اما تلویحاً به معنای صدور مجوز برای هرگونه سرکوب معترضان( فتنه گران) است.

“فتنه”، “دشمن” و “توطئه” سه کلید واژه ای هستند که از قضا برای ایرانیان سخنی بسیار آشنایند. در پی ظهور و بروز جنبش سبز، جمهوری اسلامی (از رهبر گرفته تا امامان جمعه و رسانه‌های دولتی) یکپارچه، آن را فتنه 88 و رهبران جنبش را سران فتنه نام نهادند. برای نمونه آیت الله خامنه ای در دیداری از قم در سخنانی آتشین گفت: “دشمنان قصد داشتند با فتنه‌انگیزی این حضور پرشور(انتخابات 88) را تحت‌الشعاع قرار دهند اما موفق نشدند و فتنه 88 کشور را در برابر میکروب‌های سیاسی واکسینه کرد…. فتنه سال گذشته که فتنه بزرگی بود و سالها بعد مشخص خواهد شد که چه توطئه خطرناکی در پشت آن نهفته بود.“( 29 مهر 89 در دیدار از قم)

 

فتنه بزرگ

“فتنه بزرگ” به دست “ میکروب های سیاسی “  تعبیری نیست که فقط از رهبر جمهوری اسلامی صادر شده باشد. بسی جالب است که سیف الاسلام، پسر معمر قذافی نیزدر سخنان مفصلی که با تلویزیون دولتی لیبی داشت، معترضان را معتاد، اوباش و زندانیان فراری  و اعتراضات مردمی را فتنه بزرگ (الفتنة الکبری) توصیف کرد. وی در همان مصاحبه گفت: “آنچه اتفاق افتاده، فتنه بزرگی است که تهدیدی است برای وحدت ملی لیبی” 20.2.2011

جالب تر اینکه اگر واژگان معمر قذافی و آیت الله خامنه ای را مرور کنیم، بی تردید آمارهای مشابه آمار بشار اسد را به دست می دهد. هر ایرانی می تواند  با کمک از حافظه شخصی خود به یادآورد آخرین باری که واژه “آزادی بیان” و “حقوق بشر” را از رهبر جمهوری اسلامی شنیده چه وقت بوده و صد البته همچنین به یادآورد که آخرین باری که واژه “دشمن” را از او شنیده است چه وقت بوده است؟

مدعای این مقاله، این نیست که برای جمهوری اسلامی، دشمنی وجود ندارد تا آیت الله خامنه ای حق نداشته باشد آن را کراراً و مراراً به زبان آورد بلکه مدعای این مقاله از مقایسه قذافی و بشار اسد با خامنه ای این است که مدار فکری این سه تن و امثال آنان فقط بر محور “دشمن شناسی” دور می زند و نه “دشمن تراشی”. به این مثال دقت کنید:

انتخاباتی در ایران انجام شد که مورد تشکیک سه تن از چهار نامزد انتخاباتی قرار گرفت. در پی اعتراضات گسترده مردم،  نظام جمهوری اسلامی قریب به دو سال را پس از انتخابات با تنشی سخت، سپری کرده که ابعاد آن بر همگان روشن است.  فرض را بر این بگذاریم که نامزدهای معترض (موسوی، کروبی) در تشخیص خود مبنی بر تقلب در انتخابات اشتباه کرده بودند. آیا اگر جمهوری اسلامی در حد رفتار و منش افغانستان هنگامی که عبد الله عبدالله در صحت انتخابات ریاست جمهوری افغانستان تشکیک کرد و آزادانه با استفاده از حق “آزادی بیان” به اعتراض پرداخت، از خود شکیبایی نشان می داد تا نامزدهای معترض به انعکاس نظرات خود در رسانه ملی بپردازند، حوادث پس از انتخابات رقم می خورد؟ جمهوری اسلامی ایران قریب به دو ماه است که چهار تن از افراد برجسته نظام خود را حتی بدون یک دادگاه نمایشی تحت الحبس قرار داده است. این رفتار از نابخردترین ناخردان گیتی بعید بود. از یاد نبریم که آیت الله هاشمی رفسنجانی در پیام تسلیت به مناسبت فوت پدر مهندس موسوی، وی را فردی “خدوم، برومند و از خاندانی که خدمات شایسته به اسلام، انقلاب و میهن کرده است” نام برد نه سران فتنه. کدامین دهن کجی از چنین شخصیتی به تمامی اظهارات دوساله آیت الله خامنه ای بالاتر؟

عجب واژه فراخی است این “فتنه”. جمهوری  اسلامی دو سال کوشیده تا اعتراضات مردم خود را به منشأ خارجی نسبت دهد. اینک بازخورد ادبیات غیرفاخر جمهوری اسلامی به خود او بازگشته است. بنا به گفته پایگاه خبری تابناک به نقل از چند رسانه عربی، دفاتر دو شبکه تلویزیونی “ الانوار” و “الکوثر” در کویت که در حمایت از اعتراض شیعیان بحرینی برنامه پخش می کردند، به جرم ایجاد “فتنه” پلمپ شدند. سکوت معنی دار جمهوری اسلامی در برابر سرکوب معترضان در سوریه و سینه چاکی برای معترضان بحرینی، نشان بارز استانداردهای دوگانه این رژیم در برابر واقعیت یکسان است و آن اینکه موج تغییر و تحولخواهی در خاورمیانه آغاز شده است. جمهوری اسلامی را نیز از این تغییر گریزی نیست.

 

دیپلمات سابق جمهوری اسلامی