حرمت امامزاده با متولی

بیژن صف سری
بیژن صف سری

در خبر ها آمده بود که رئیس مجلس خبرگان (هاشمی رفسنجانی ) اخیرادر دیدار با جمعی از ‏علما و ائمه جمعه نسبت به حفظ جایگاه روحانیت در نزد مردم توصییه ای هشدار گونه داشته ‏است که الغرض خواندن آن خبر این نوشتار را باعث آمد چرا که :‏

وقت سخن مترس بگو آنچه گفتنی است ‏

شمشیر روز معرکه زشت است در نیام ‏

بی گمان آنچه رئیس مجلس خبرگان در ارتباط با جایگاه رفیع روحانیت درقدیم نزد مردم ‏فرمودند، توصیه ای بجا و مقبولی است اما به نظر نگارنده این توصیه کمی دیر هنگام است و ‏بنا به ضرب المثل معروف نوشداروی بعد از مرگ سهراب را می ماند.‏

‏ هرچه تاریخ این کهنه دیار را از صفوویه تا به امروز تورق کنید، آنچه می خوانید حرمت و ‏شان و منزلت رفیع روحانیت است که در نزد مردم ارج و قرب به سزایی داشته اند تا بدانجا که ‏حتی در نظام شاهنشاهی گذشته که از قضای روزگار مردم با اعتقاد به یک روحانی عالیقدر و ‏بلند مرتبه و به فرمان او، تاج و تخت شاهنشاهی را برمی چینند، شان و منزلت روحانیت ‏آنقدردر نظام گذشته ( حد اقل به ظاهر ) واجب و الاحترام بود که اسائه ادب به روحانیت جرم ‏محسوب می شد، چرا که این عالمان دینی از کوچکترین مورد تا دربزرگترین مسئله زندگی ‏روز مره مردم دخیل بودند و حل و فصل می کردند که پرداختن به ریز آن در این نوشتار اطاله ‏کلام است اما همانقدر بس که وقتی امروز از آن جایگاه و شان و منزلت روحانیت برای نسل ‏امروز گفته می شود دهانشان از تعجب باز می ماند و مات و مبهوت می گردند، که البته نباید ‏اشتباه کرد، زیرا این تعجب نه برای منزلت رفیع روحانیت در نزد مردم است بلکه از سادگی و ‏خوش باوری مردم به این قشر از جامعه است چرا که آنچه در باور نسل امروز از روحانیت ‏وجود دارد خلاف آن باوری است که نسل های پیشین از این عالمان خدا جوی داشته اند؛ حال ‏چرایی شکستن این تابو پرسشی است که اتفاقا نسل امروزبنا به همان سابقه ای که از روحانیت ‏می شنود در جستچوی پاسخ آن است. طرفه آنکه امروزه روز با پیشرفت علم و تکنولوژی و ‏هزاران ابداعات و اختراعاتی که منجر به تحول فکری نسل حاضر گردیده است این تعجب نسل ‏امروز را نباید زیاد هم به دور از عقل دانست. می گویند یکی از امپراطوران همسایه ایران [ ‏روسیه سابق ] زمانی به ناصرالدین شاه گفته بود هرچه رعیت شما با دانش و مسائل روز دنیا ‏آشنا شوند، قدرت شما کمتر می گردد.‏

‏ ‏

براستی چه فرقی بین روحانیت دیروز و امروز‎ ‎وجود دارد که اگر در گذشته کسی را نه از ‏ترس حکومت، که از ترس خشم مردم، جرات اساعه ی ادب به روحانیت نبود، امروزه حتی ‏یک فیلم سینمایی ( مارمولک )که نقد غیر مستقیم از این قشر روحانی بود، با اقبال همین ‏مردمی که روحانیت را ارج می نهند مواجه میگردد تا بدانجا که از پرفروشترین‏‎ ‎فیلم های ‏تاریخ سینمای این آب و خاک هم می شود؛ هرچند در همان زمان با اکران این فیلم از ذیل تا ‏صدر جامعه ی روحانیت از جمله دبیر کل جامعه ی‎ ‎روحانیت نسبت به پخش مارمولک ‏معترض می گردند که در همان زمان هم نیز در کوچه و بازار این پرسش مطرح گردیده بود ‏که چرا جامعه ی خدا جوی روحانیت که هر چه از آن خوانده و شنیده‎ ‎ایم جز دوری از حب دنیا ‏و جاه و مقام و ثروت دنیوی نبوده و همواره سعی‎ ‎درکسب رضایت معبود و خالق هستی، در ‏پی آخرت طلبی بوده اند، امروز روز‎ ‎جایگاه تاریخی خود را آنچنان متزلزل می بینند که با ‏پخش یک فیلم سینمایی بر آشفته می گردند؟ که البته در آن زمان حتی کسی از بین روحانیت ‏حاضر به پاسخگویی به این پرسش عام نشد هرچند که به باور این قلم برای پاسخ به این دغدغه ‏باید به گذشته ی روحانیت رجوع‎ ‎کرد تا در یابیم چرا امروز حتی این دغدغه برای رئیس ‏مجلس خبرگان هم که خود از روحانیون عالی مقام هستند بوجود آمده، خاصه که در جمع ‏روحانیون دیگر نسبت به حفظ آن جایگاه هشدار می دهند. ‏

احترام به روحانیت از دیر‎ ‎باز در فرهنگ مردم این آب وخاک ریشه داشته است، خاصه هنوز ‏هم آنانکه موی در‎ ‎آسیاب عمر سپید کرده اند به یاد دارند که وقتی عالمی روحانی با طمانینه از‎ ‎کوچه ای عبور میکرد، مردم به احترام او می ایستادند و نمی گذشتند زیرا بر‎ ‎این باور بودند که ‏روحانی جماعت به مسائل دنیوی وابسته نیست و عاری از زر‎ ‎و زور و تزویر است و از همین ‏رو است که همواره در هر تنگنایی به این خدا‎ ‎جویان روحانی متوسل می شدند چرا که ‏روحانیت را آخرین ملجا و سنگر ضعفا در‎ ‎مقابل زور مندان و ستمگران می دیدند، اما با چنین ‏سابقه ای از عالمان‎ ‎دینی، در مدت 29 سال گذشته، نوع عملکرد جامعه ی به قدرت رسیده ی‎ ‎روحانی، باعث گردید که آن باوردیرینه کم کم رنک باخته تا بدانجا که با‎ ‎محکمه هایی از نوع ‏محکمه ی افرادی چون شهرام جزایری، جوان 29 ساله ای‏‎ ‎که با برملا کردن زوایایی از ‏روابط مالی خود با برخی از شخصیت های سیاسی و‎ ‎روحانی، روابط سنتی و مدرنیته ی ‏جامعه با روحانیت را به چالش می کشد، و به‎ ‎مخدوش کردن افکار عمومی دامن می زند، اگر ‏چه وجود سوابق گسترده روابط روحانیت‎ ‎با اقشار مردم و اصناف پاسخگوی برخی از ابهامات ‏ناشی از این نوع ارتباطات‎ ‎مالی است اما در موقعیتی که این گروه از جامعه که هدایت نظام را ‏در دست‎ ‎دارند دیگر جوابگو نخواهد بود….. و یا در واقعه ی دیگری که منجر به کشته‎ ‎شدن ‏یک مامور نیروی انتظامی به دست فرزند یک روحانی کسوت (وزیر سابق وزارت‎ ‎اطلاعات ‏‏)است که عاقبت هم با تبرئه آقازاده ی ششلول بند، آن ماجرا فیصله می‎ ‎یابد……و یا در ماجرای ‏پر سر و صدای شرکت نفتی استات اویل و قضیه ی‎ ‎رشوه گرفتن یکی از آقازاده های روحانی ‏کسوت است که رسیدگی به پرونده ی آن‎ ‎رشوه گیری هنوزهم برای مردم لاینحل ‏مانده……….و، صد ها مورد دیگر که همه ی آن ماجرا ها و حکایت ها که در طول این 29 ‏سال زمامداری روحانیت بر این کهنه دیار گذشته است، گوشه ای از پاسخ به چرایی فرق بین ‏روحانیت دیروز و امروز است، روحانیتی‎ ‎که از گذشته هر چه از آن بیاد داریم مناعت طبع ‏است بی نیازی که همواره از‎ ‎دربند کردن شهباز بی نیازی سیمرغ قاف قناعت، در قفس تمنیات ‏نفس وحشت‎ ‎داشته اند.‏

در منتخب التواریخ نقل است، روزی نادر شاه را با سید‎ ‎هاشم خارکن، که از علمای نجف بود و ‏از راه خار کنی و فروش آن امرار معاش‎ ‎میکرد، ملاقاتی افتاد و نادر به آن عالم ربانی گفته ‏بود: “آقا شما‎ ‎واقعا همت کرده اید که از دنیا گذشته اید، ” و در پاسخ از آن پیر فرزانه‎ ‎این پاسخ ‏را شنید که: “همت ؟ بر عکس، شما همت کرده اید که از آخرت‎ ‎گذشته اید‎ “. ‎و حال در چنین ‏مقطعی از تاریخ که اداره امور کشور در دست روحانیون است، باید دید تا چه حد امکان گفتن ‏این جمله ی تاریخی فراهم است تا به آن گروه از کسانی که در کسوت روحانیت به آنچه که در ‏شان این روحانیت نیست انجام میدهند، بگوئیم، آقایان شما واقعا همت می کنید که از آخرت تان ‏می گذرید.‏

بهر روی چرایی تنزل جایگاه روحانیت و یا حداقل کم رنگتر شدن آن در بین مردم، به دلیل ‏فراموشی یک اصل مهم است، آن هم فراموشی که از سوی جامعه روحانیت صورت می گیرد، ‏چرا که بنا بر توصیه پیران و خردمندان گذشته و حال، احترام امام زاده قبل از هر چیز، بر ‏متولی آن واجب است بعبارتی واضح تر اگر روحانیون در اعمال و کردار خود آنچنانکه در ‏بین روحانیت رایج است، مراقبه و مراعات وجود نداشته باشد، آن هم در زمانی که این قشر ‏خدا جوی حاکم بر جان و مال و ناموس مردم هستند، همین مردمی که احترام روحانیت را اجل ‏می دانند، گناه حتی یک روحانی نمارا به پای همه جامعه روحانیت می گذارند آنچنانکه کرده ‏اند تا دغدغه ی برای همه عالمان و روحانیون خاصه رئیس مجلس خبرگان گردید.‏