موها را بکنیم یا سرها را بکوبیم؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

الان دو سه روز است ما هر چی فکر می کنیم به نتیجه نمی رسیم. یعنی نه اینکه فکر کنید خدای نکرده، زبانم لال مشکل از ماست و مثلا اگر شما بودید دو سوت به نتیجه می رسیدید. نه، باور کنید اگر شما هم بودید، یا الان نشسته بودید جلوی آینه داشتید موهایتان را تک تک می کندید و می چیدید روی میز، یا همینطوری با همان موهایتان که هنوز روی سرتان بود، با همان سری که هنوز روی تنتان بود، قید همه چیز را می زدید و مستقیم می رفتید توی دیوار، ولی امکان نداشت به نتیجه برسید. اساسا در بعضی موارد آدم عاقل، سالم، خوش تیپ، باهوش و… به نتیجه نمی رسد.

یعنی اصل و اساس این موارد یک جوری طراحی شده که در مغز آدم سالم جواب نمی دهد. یعنی حتما آدم باید یک جای کارش، یا یک کار جایش یا کلا همه جایش باهم دچار یک مشکلات اساسی و بزرگی شده باشد، که بتواند این موارد را هندل کند. (هندل کند به اسم کلانتری یعنی عملیاتی کند یا بتواند این موارد مذکور را مدیریت کند، تولید کند، بروز بدهد، ول کند، خارج کند …) وگرنه آدم عادی و سالم و سلامت از پس این کارها بر نمی آید. اصلا من چرا اینقدر بیخود و بی جهت توضیح می دهم؟ تجربه ثابت کرده در موارد مذکور، آدم باید خودش شخصا در موقعیت قرار بگیرد. الان هم من بر خلاف میل باطنی و خواست قلبی، شما را شخصا در این موقعیت قرار می دهم تا خودتان به عمق فاجعه پی ببرید…

فقط باید قول بدهید به خودتان آسیبی وارد نکنید، البته این که یک درخواست غیر منطقی است، همین اینکه آسیب جدی به خودتان و اطرافیانتان وارد نکنید هم خیلی خوب است. ولی باید قول بدهید. خب! الان قول دادید؟ آماده اید؟ برویم؟ اگر رفتیم دیگر هیچ راه برگشتی نداریم هااااا… یعنی الان شما تصمیم قطعی خودتان را گرفتید؟ واقعا حیف شما نیست که با این قد و بالا، خدای نکرده زبانم لال خودتان را جوانمرگ کنید؟ چرا می خواهید اینکار را باخودتان بکنید؟ شما هنوز جوانید، هزار تا آرزو دارید… البته واقعیتش را بخواهید با این روندی که مملکت دارد طی می کند، تقریبا به نهصد و نود و نه تایش نمی رسید، ولی برای همان یکی که می توانید تلاش کنید. نمی توانید؟. هیچ کار نمی توانید بکنید؟ خیلی خوب. پس فقط یادتان باشد، خودتان خواستید.

1…

2…

3…

“مصطفی پورمحمدی٬ نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می‌گوید اگر  ده تومان به روحانیت کمک شود٬ هزار تومان برای کشور «منفعت» دارد.”

خب… الان چند تا نفس عمیق بکشید، از دیوار هم فاصله بگیرید، تا اطلاع ثانوی هم سعی کنید جلوی آینه نروید، اصلا تا سه روز به خودتان نگاه نکنید… اینطوری خیلی بهتر است. همین جایی که نشستید بمانید، هیچ حرکت مشکوکی هم نکنید. اصلا بیایید با هم روندی که آدم بعد از قرار گرفتن در این موقعیت را طی می کند با هم بررسی کنیم، حواستان پرت بشود.

در قدم اول آدم سالم، مخصوصا اگر ایرانی باشد و سی چهل سال از عمر و زندگی و جوانی اش را هم توی این مملکت گذرانده باشد، با قرار گرفتن در این موقعیت، اولین فکری که به ذهنش خطور می کند این است که هر چه زود تر خودش را به یک دیوار محکم برساند و با مخ برود توی دیوار و خیال خودش را راحت کند، البته در مورادی هم همانطور که قبلا عرض کردم، ممکن است طرفدار برخورد عاری از خشونت باشد و این اعتقاد را در وجود خودش نهادینه کرده باشد و برای همین هم به آینه پناه ببرد و بیفتد به جان موهایش. که البته خیلی به ندرت اتفاق می افتد.

در قدم بعدی آن دسته از کسانی هستند که خدا بهشان رحم کرده و از دست خودش جان سالم به در برده اند یا جزو آن دسته معدودی بوده اند که فقط موهایشان را از دست داده اند، همراه با درد ناشی از اقدام قبلی، در به در به دنبال خود آقای پور محمدی یا اعضای خانواده اش می افتند، تا… که البته به دلیل حضور در محیط خانوادگی و فرهنگی ما از افشای اهداف مورد نظرشان معذوریم … فقط در همین حد بدانید که قصدشان امر خیر است.

در قدم بعدی چالشی که فرد یا افراد دچارش می شوند در سطح بالاتری از آگاهی قرار دارد و عبارت از این است که الان این حرف را دقیقا باید کجای دلشان بگذارند؟ که خب طبیعتا در این مورد به خصوص بعید است به هیچ نتیجه خاصی برسند.

در قدم بعدی افراد به نوعی با احساسات منفی شکل گرفته در وجودشان در بستر زمان کنار می آیند و سعی می کنند خشم برآمده از قرار گرفتن در این موقعیت را فروخورده و از زاویه ای متفاوت به موضوع نگاه کنند. قاعدتا مدت زمانی را هم به سبب احترامی که برای خودشان و اطرافیانشان قائل هستند، صرف پیدا کردن زاویه ای متفاوت می کنند و به همین امید از ادامه روند اقدام قبلی، که همچنان به صورت زیر پوستی یا زیر لبی (بستگی به شرایط دارد) در جریان است منصرف می شوند… بدیهی است در این اقدام هم نتیجه ای به دست نمی آید.

اما اقدام بعدی که فقط تعداد بسیار کمی از افراد شانس رسیدن به آن را پیدا می کنند، در سطح بسیار بالایی از ثبات فکری و جسمی و کلامی شکل می گیرد و به این صورت است که فرد مورد نظر روبه روی دیوار یا پشت به دیوار به نقطه ای دور خیره شده و در کمال سکوت و سکون و آرامش ، توجهش را به اعداد و ارقام مطرح شده معطوف می کند و از خودش می پرسد: ده تومن ؟ روحانیت؟ ده تا تک تومنی؟ بعد هزار تومن منفعت داره؟ منفعت؟ من فعت؟ من فع عت؟ برای کشور؟ ده تومن؟…

در قدم بعدی که واقعا تعداد انگشت شماری می توانند واردش بشوند، که در مراحل قبلی کارشان به بیمارستان و تیمارستان و گورستان نکشیده،… فرد یا افراد مورد نظر در یک اقدام پیش بینی نشده و مسیر دایره ای به همان واکنش اولیه مبادرت می کنند و.. من از شما خواهش می کنم مواظب باشید، و امیدوارم به فکر خانواده و فرزندان خودتان باشید.