آقا لیلا کجاست؟

نویسنده
پیام رهنما

» اجرای تهران

نگاهی به نمایش آقا لیلا

آقا لیلا، شخصیت محوری نمایش است. یعنی باید باشد. چون اسم او عنوان نمایش است. شخصیت‌های محوری در نمایش، داستان و فیلم، نیاز به پردازش دقیق‌تر و عمیق‌تری نسبت به سایر کاراکترها دارند. چون قرار است وقایع، اتفاقات و فضاسازی بر اساس آن‌ها صورت بگیرد و خواننده پیش از همه‌کس با او احساس یگانگی کند. باید گفت که شخصیت آقا لیلا این مولفه‌ها را ندارد. گنگ و دور از دست‌رس است. نمی‌توان به درکی بدون واسطه و دقیق از او دست پیدا کرد و به همین خاطر فضای کلی نمایش برای تماشاگر غیر ملموس است.

یکی از اصول اولیه و بنیادی هر نمایشی، پیکربندی دراماتیک و ساختاری اثر است. یعنی هر اثر هرچقدر هم که از استانداردهای تئاتر کلاسیک سر باز بزند، باز هم در ذات خود باید دارای یک انسجام دراماتیک باشد. این اسنجام دراماتیک باعث می‌شود تا ماجرا و حرف نویسنده و کارگردان به زبان و عناصر نمایشی ترجمه شود. نمایش یعنی حضور و تقابل دو نیروی متضاد با آرمان‌ها و اهداف مشخص. تماشاگر باید این دو نیرو و اراده‌هایشان را با تمام وجود درک و هضم کند. حال هر کدام از این دو قطب می‌توانند در هر قالبی ساخته شوند. از تقابل و رویایی این دو نیرو، کنش نمایشی شکل می‌گیرد و تماشاگر می‌تواند با تماشای آن گوشه‌ای از زندگی، خواست‌ها و تفکرات خود را ببیند. حتی در نمایش‌های پست‌مدرنیستی اصیل هم این تقابل و رویارویی وجود دارد. برای نمونه، در یکی از ابزوردترین نمایش‌های سده‌ی اخیر، در انتظار گودو، که به ظاهر از این عنصر دراماتیک و بافتار نمایشی خالی است، جدالی بسیار مهم و تعیین‌کننده وجود دارد؛ جدال مداوم ولادیمیر و استراگون با بداقبالی. این جدال که به طور مداوم برای آن‌ها بدشانسی و تیره‌روزی می‌آورد، آن‌ها را به ورطه‌ی معناباختگی و پوچی می‌اندازد. بکت در این نمایش پیش‌رو به هیچ وجه قواعد کلاسیک نمایش‌نامه نویسی را زیر پا نگذاشته و به آن‌ها وفادار بوده است.

عنصری که بیش از سایر عناصر، فقدان‌اش احساس می‌شود، وحدت موضوعی است. تئاتر آقا لیلا موضوع مشخصی ندارد. یعنی تماشاگر نمی‌تواند درک کند که حرف و درون‌مایه‌ی اصلی این نمایش چیست؟ بر این اساس ما با نبود پیرنگ محکم داستانی و رابطه‌ی علّی قابل قبول هم روبه‌روییم. تماشاگر از خود می‌پرسد:

 چرا پروانه و گوسفند در این نمایش کشته می‌شوند؟ چرا برادر لیلا به خاطر رفتن خواهرش به خارج از کشور خودش را می‌کشد؟ مگر او به خارج از کشور رفته است؟ او که هنوز این‌جاست. آیا برادر لیلا مشکل روانی دارد؟ یا بسیار به خواهرش وابسته است؟

آقا لیلا از جنگ برگشته است. او جانباز موجی و روانی‌ای است که حالا با مصائب بی‌شماری دست و پنجه نرم می‌کند. شرایط زندگی اکنون، برای آقا لیلا غیر قابل تحمل است. او نمی‌تواند با محیط پیرامون خودش و با خانواده ارتباط کاملی برقرار کند و اغلب صحنه‌های کوتاه حضور او به جنگ و دعوا و درگیری می‌گذرد.

نکته‌ی بعدی طرح این مسئله است؛ با توسل به چه ابزاری می‌توان فضایی خلق کرد که هم رئالیستی و واقع‌گرا باشد و هم در عین حال پر از خشونت و درگیری؟ چیزی که بیش از همه‌چیز در نمایش به چشم می‌‌خورد، همین الگوی درگیری‌ها و دعواهای مکرر کاراکترها با یکدیگر است. آیا زندگی واقعی همیشه این‌قدر متشنج و ناآرام است یا کارگدان خواسته است تا با استفاده از عنصر دعوا به نمایش خود هیجان اضافه کند یا بازی‌ها اغراق‌آمیز و باسمه‌ای بازیگرانش را به نمایش بگذارد؟

 

آقا لیلا

نویسنده: مهرداد کوروش نیا

کارگردان: سعید زارع و حسام لک

بازیگران: فروزان عسگری، محمد کارگر، امین آبکار، حسام لک 
مدیر اجرا: بهجت توجه، سجاد فرجی
دستیار کارگردان: امیرشریفیان، فهیمه محمودی
طراح صحنه: سعید زارع
طراحی و ساخت ویدئو: متین صالحی
طراح پوستر و بروشور: حامد کاظمی