اصلاحات، انتخابات و هشت نکته

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

‏1- شرکت در انتخابات لزوما به معنای این نیست که آن انتخابات تمامی معیارهای لازم جهت “انتخابات به معنای ‏کامل کلمه” را دارد، چرا که انتخاباتی آنچنان مطلوب را بیشتر در یک جامعه گذرکرده از چالش تحقق دموکراسی ‏و حقوق بشر بایستی انتظار داشت، انتخابات در جوامعی که از آنها تحت عنوان “درحال گذار به سوی ‏دموکراسی” یا پیشا دموکراتیک یاد می شود، به ویژه در خصوص انتخابات ریاست جمهوری که کانون اصلی ‏قدرت اجرایی در آن متمرکز است را بیشتر باید یک “مجادله سیاسی” دانست که “شاید” بتوان از فرصت ‏پیرامونی آن راهی به سوی دموکراسی پیدا کرد. ‏

‏2- باید توجه داشت که امید به اصلاحات همچنان در مردم وجود دارد و حتی آن را می توان از انتخابات سوم تیر ‏‏84 نیز سراغ گرفت، ولی واقعیت آن است که مردم منتظر تعریف برخی جریانات مدعی اصلاحات از حدود و ‏ثغور آنچه آنها از مفهوم اصلاحات می فهمند، نخواهند ماند و نمی توان هر نوع تلقی از اصلاحات را به خورد ‏افکار عمومی داد. حقیقت آن است که مردم از اصلاح طلبان ناامید شده و باید برای احیای این امید کوشش کرد. ‏

‏3- عدم اعتماد عمومی و علاقه عمومی به سرنوشت مشترک اجتماعی از مهمترین آسیب های اجتماعی ایران ‏امروز است، ایرانیان نه تنها امروز به اصلاح طلبان بلکه به طور کلی به سیاست به عنوان ابزاری برای بهبود ‏شرایط خود بی اعتقاد و بی اعتمادند. برای بازسازی این اعتماد، اصلاحات بایستی با همه توان و آبروی خود وارد ‏میدان شود، بی شک همگان اذعان دارند که “عبدالله نوری” آبروی اصلاحات در ایستادگی و پایمردی بر سر ‏ارزشهای اصلاحات است. ‏

‏4- در این میان نقش عده ای از دوستان که در رسانه ها به عنوان سخنگویان اصلاحات شناخته می شوند حساس و ‏تاریخی است. این افراد حق ندارند تحلیل های شخصی خود را که حتی در احزاب متبوعشان جمع بندی خاصی در ‏مورد آنها موجود نیست با استفاده از ارتباطات رسانه ای که دارند به عنوان تابلوی جریان اصلاحات معرفی کرده ‏و استراتژی خود را “تنها راه نجات” بنامند و صاحبان سایر دیدگاه ها را در نقش “خائنان” به آینده کشور متهم ‏سازند. ‏

‏5- اصلاحات با توجه به شکست های قبلی دیگر فرصتی برای ناکامی ندارد. فهم این نکته از ارزش اساسی ‏برخوردار است. اصلاحات اگر می خواهد زنده بماند و لااقل نفس بکشد و با ادعاهایی نظیر آنچه محمدرضا ‏باهنر می گوید که اصلاح طلبان جانشان را مدیون رافت ما هستند دیگر بار مواجه نشود، حق ندارد هیزم تنور هر ‏انتخاباتی شود. باید باور کرد که گزینه های امتحان پس داده مهره های از پیش باخته اند و نه اعتمادی می سازند و ‏نه آبرویی می خرند. نمی توان بار دیگر تجربه هاشمی در انتخابات 84 را این بار با خاتمی تکرار کرد. ‏

‏6- همچنانکه طیف های مختلف اصلاح طلبان طی ماه های اخیر تاکید کرده اند “کاندیدای واحد” و “ماندن بر سر ‏انتخاب آن” تنها راه ورود به انتخابات آتی است، با این حال درحالی که بحث کاندیداتوری رییس جمهور پیشین به ‏عنوان رهبر اصلاحات از سوی برخی گروه ها به عنوان راه نجات کشور مطرح می شود، در همان زمان یکی ‏دیگر از رهبران اصلاحات صراحتا و تلویحا اعلام می کند که چنانچه آقای فلانی وارد شود من نیز قطعا واردگود ‏خواهم شد. نباید تعلل کرد، برای دستیابی به کاندیدای واحد باید به سوی چهره هایی رفت که توان کنارگذاشتن ‏محترمانه تمامی رقیبان را داشته باشند. فردی مانند “نوری” که بی شک به احترام او و جایگاه و کارنامه روشن ‏اش در صورت حضور مانع از تعدد نامزدهای سرشناس اصلاح طلبان خواهد شد. ‏

‏7- باید پذیرفت که ائتلاف اصلاح طلبان در انتخابات های اخیر ائتلافی ناکام است که حتی اگر به قضاوت داور ‏اعتراض هم داشته باشد، چاره ای جز پذیرش باخت ندارد. در این شرایط شورای هماهنگی اصلاحات بایستی ‏اساسا دچار دگرگونی شده و با حضور گروه های واقعی اصلاح طلب چنانکه طی هفته های گذشته از سوی برخی ‏از گروه ها و احزاب اصلاح طلب عنوان شده است، مجمع وسیعی تحت عنوان “کنفرانس اصلاحات” یا هر عنوان ‏دیگری بنیان گذاری شود تا دستیابی به کاندیدای واحد ازاین طریق پی گیری شود. ‏

‏8- اصلاح طلبان طی سالهای گذشته همواره در انتخابات با توجه به اینکه از موضع واکنشی و انفعالی وارد گود ‏رقابت شده اند، پیش از آنکه کار به رای گیری برسد از سوی مراکز اصلی قدرت بازی خورده و با اقدامات ‏کنشگرانه و حساب شده این مراکز چنان استراتژی و برنامه های خود را یک شبه تغییر یافته دیده اند که گیجی ‏حاصل از آن حتی اجازه توجه به صندوق های رای را نیز از آنها گرفته است. معرفی بخشی از همکاران (اعم از ‏معاونان و وزراء) کاندیدای واحد اصلاحات شاید یکی از کنش هایی باشد که بتوان مراکز تصمیم گیر علیه ‏اصلاحات را در برابر آن به موضع انفعال کشاند. ‏