سفیر رکن‌آبادی، آیت‌الله خزعلی

حسین علیزاده
حسین علیزاده

در پی حادثه خونبار منا و مفقود شدن تنی چند از ایرانیان، نگرانی های بسیاری در اثر ناپدید شدن سفیر غضنفر رکن آبادی از سوی مقامات جمهوری اسلامی ابراز شد. تا زمانی که پیکر او به کشور بازنگشته بود گمانه زنی ها درباره سرنوشت او تا آنجا بالا گرفت که مرتضی آقاتهرانی نماینده تهران او را گرفتار در دست اسرائیل دانشت.

تصور اینکه سفیر ایران در لبنان که روابط نزدیکی با حزب الله داشت، در دست اسرائیل باشد یا برای همیشه مفقود الاثر باشد نه تنها فاجعه ای برای خانواده او و بلکه برای کلیت جمهوری اسلامی بود.

روشن است که سفیر ایران در بیروت می باید فرد مهمی باشد. در وصف سفیر رکن آبادی همین بس که اهمیت جایگاه کلیدی او را از زبان فردی همچون سردار سلیمانی بشنویم. او در وصف رکن آبادی گفته که: “شهادت در منا و پس از مناجات در عرفات و در سرزمین وحی برای آقای رکن آبادی یک پایان افتخارآمیز بود؛ وی با جهاد در راه خدا، به دیپلماسی رنگ وبوی دیگری بخشیده بود…او یک یک شخصیت انقلابی بود که زیر بمباران های وحشیانه رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳روزه تابستان ۲۰۰۶ میلادی، نقش مهمی در حفظ شیرازه لبنان در برابر این تهاجم داشت”.

با این همه توصیف آن هم از زبان فردی همچون سردار سلیمانی، جایگاه سفیر رکن آبادی کمتر از سردار حسین همدانی (فرمانده ارشد سپاه که در سوریه کشته شد) نباید باشد. با این حساب مراسم استقبال از بازگشت پیکر سفیر رکن آبادی آن هم پس از دو ماه بی خبری چگونه برگزار شد؟

 

جنجال زیاد و استقبال سرد

برای آنکه پاسخ این پرسش را دریابیم کافی است به مجموعه تصاویر منتشر شده توسط خبرگزاری فارس بنگریم تا ببینیم در مراسم اسقبال از پیکر او هیچ یک از مقامات لشگری و کشوری از جمله مقامات ارشد سپاه، مجلس شورا، کمیسیون سیاست خارجی و مقامات وزارت خارجه به جز حسن قشقاوی (معاون وزیر خارجه) و حجت‌الاسلام علی قاضی عسکر (نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت) دیده نمی شوند.

چنین حضور کمر نگ مقامات عالی کشور از چنان سفیری چه معنا می تواند داشته باشد؟ آیا او سفیر کلیدی و انقلابی نبود؟ اگر بود چرا مقامات لشگری و کشوری در استقبال از پیکر او حضور نیافتند؟ از میان ده ها نفری که هر یک به گونه بر ضرورت یافت شدن خبری از رکن آبادی سخن به زبان آورده بودند، چرا هیچ یک در استقبال از جنازه او حضور نیافت؟

پاسخ را در روایت دکتر مهدی خزعلی از مجلس ختم بی رونق پدر متوفایش آیت الله خزعلی باید جست. او در شرح مجلس ختم نیمِ خالی پدر در مدرسه شهید مطهری نوشت:

“دوستی می گفت: چرا مدرسه عالی شهید مطهری را انتخاب کردید که بیش از نصف مسجد خالی بماند” به او گفتم: “فقیهِ عابد زاهدی که قرآن و نهج البلاغه و صحیفه را در سینه دارد و عمرش را صرف تبلیغ دین نموده و ۳۷ سال سابقه عضویت شورای نگهبان و خبرگان رهبری در کارنامه دارد، منبری ممتاز کشور بوده و صدایش طعنه به صدای فلسفی می زند و استان و شهری نیست که خاطره ای از سخنرانی پر شور خزعلی نداشته باشد، این مسجد هم برایش کم است…. او یکی از وزنه ها، پشتوانه ها و ستون های خیمه حاکمیت بود، اگر بنا بود یک از هزار نان خور جناح حاکم به قدردانی بیاید، این مسجد که هیچ مصلای تهران هم کم بود! اما ظاهراً جناح حاکم به قدر شرکت در یک مراسم ختم هم قدردانی نمی داند! آخر بی معرفت ها؛ خزعلی آبرویی که شهر به شهر و روستا به روستا و قصبه به قصبه در طول هفتاد سال جمع کرده بود، همه را بدون چشمداشت پای شما ریخت و دیناری طلب نکرد و درمی نیاندوخت و دست خالی از دنیای شما رفت، به پاس این همه حمایت های پیر فرزانه – که عمارش می خواندید - لااقل می آمدید و حلوایش را تناول می فرمودید! خزعلی رفته است، سفره او که هنوز برای شما گسترده است و هر از چند گاهی می توانید از فیلم هایش کلیپ های رنگارنگ بسازید و بر فرق مخالفان بکوبید. پس او را ارج نهید، بدانید هر چه او را تکریم کنید، سفره تان گسترده تر و خوان نعمت افزون تر است.”

شرح حالی که مهدی خزعلی در احوال مراسم ختم بی رونق پدرش گفت عیناً در مورد سفیر رکن آبادی صادق است. حضرات مسئولین صرفاً تا آنجا نگران رکن آبادی بودند که مبادا در چنگ سرویس های جاسوسی افتاده باشد ، اما، همین که از این نگرانی در آمدند، دیگر احترام به پیکر او نیز ضرورت نداشت.