نگاه

نویسنده

نگاهی به فیلم “کریستال” ساخته محسن محسنی نسب

پیشی گرفتن محتوا ازفرم!

 

تهیه کننده،نویسنده و کارگردان: محسن محسنی نسب، مجری طرح و سرمایه گذار: امید.الف.امیدی، مدیر فیلمبرداری: رضا شیخی، مدیر تولید: فواد بوربور، صدابردار: حمید دژاکام، طراح صحنه و لباس: محسن محسنی نسب، برنامه ریز و دستیار اول: رضا سخایی، مدیر تدارکات: مجتبی زندیه، منشی صحنه: مریم بابک، مدیر صحنه: سعید قلی زاده، دستیار فیلم برداری: مصطفی معمار، مجریان گریم: داریوش صالحیان،زهره احمدی، گروه فیلم برداری: امیر فرزان،حسین نوش آذر، فرزاد گرایلی طراح گریم: حسن صالحیان، دستیار صدا: حمید غیبی، دستیار صحنه: امیر مطلق، دستیار لباس: مرجان گلپایگانی، امور هماهنگی: علی محسنی، مدیر روابط عمومی: امیر مطلق

بازیگران: دانیال عبادی،شهره قمر،مهدی سلوکی،بابک انصاری،محمدرضا حبیبیان،مهدی طهرانی،الناز بهمن زاده،مریم عبدلی،پروانه صلابت

خلاصه داستان: روایت زندگی سه زندانی که هرسه برای رفع مشکلات شان به مرخصی می روند، اما دربیرون از زندان و در برخورد با جامعه اتفاقاتی رخ می دهد که مسیر زندگی آنها را دستخوش تغییرمی کند.

ساختاررفتاری فرد درهرجامعه ای به بنیان های آموزشی – فرهنگی آن محیط وابسته است واگردرچنین ارتباطی خللی وارد گردد، شخص ازجریان طبیعی زندگی خارج گشته وسرنوشت غمباری درانتظار اوست. جامعه امروزایران که سالهاست ازفقدان آموزش صحیح وتبیین فرهنگ درلایه های گوناگون اجتماعی اش رنج می برد، تصویرگرفضایی گشته است که طبقه جوان آن با بحران ها ومعضلات روحی فراوانی دست به گریبانند. دربرخورد با چنین معضلاتی ست که جامعه امروزایران، کارکردی قهری وتنبیهی به خود گرفته است ودررویارویی با فرد بزهکارنسخه طرد وی ازمحیط اجتماعی را تجویزمی کند. محسنی نسب با ساخت اثرجدیدش به سراغ چنین مضمونی رفته است. وی با روایت داستانی اش درکریستال تلاش می کند تا تصویرمتفاوتی ازتأثیرچنین نگرش هایی برفرد بزه درجامعه وسرنوشت فرد به نمایش بگذارد. ساختمان قصه برحول سه شخصیت “رضا، الیاس، بهرنگ” بنا گشته است که هر کدام ازآنها به علت ارتکاب جرمی درزندان به سرمی برند. محسنی نسب با محورقراردادن دیه، مهریه و چک که شخصیت های قصه اش بخاطرآن دربند هستند، نگاه مخاطبش را به سمت چنین موضوعاتی سوق می دهد. فضای داستانی محسنی نسب درساختن معناهای مورد نظردچارتضادها وکاستی های فراوانی ست. نخستین تضادی که درروایت داستانی وجود دارد، ناموزون بودن ارتباط میان فرم ومحتواست. محتوای قصه که به شدت امروزی ست درتقابل با فرم انتخابی کارگردان قراردارد. محسنی نسب قراردادها وترفندهایی را برای ساختارفرمیک داستانش انتخاب کرده که فاصله زیادی ازجریان امروزی سینما دارد. کارگردان ازسازوکارهای فیلم های دهه شصت برای روایت محتوایش سود می جوید. طرح مقدمه چینی درآغازقصه، گفتارنویسی به جای دیالوگ نویسی، خلق کاراکترهای قهرمان فاقد عمق، تیپ سازی به جای شخصیت سازی ازمهمترین عناصری ست که کارگردان ازآنها سود جسته تا بتواند قصه اش را روایت کند. درواقع اتخاذ چنین تمهیداتی ست که رابطه جهان فردی آدم های قصه را دچارنقصان وکاستی می کند. روابطی که بدون خلق پیش زمینه ای، تنها درسطح ظاهری قصه پیشروی می کند. محسنی نسب درمقام نویسنده نمی تواند ارتباط ارگانیکی میان جهان داستانی سه شخصیت محوری – اش برقرارسازد. هرکدام ازمعضلاتی که کاراکترهای محوری با آنها دست به گریبان هستند درذات خود می تواند موضوع محوری یک قصه کامل باشد. اختلاط تم های مذکورباعث سرگشتگی مخاطب دراکثر فصول قصه می گردد. اتفاق فوق زمانی نمود بارزتری پیدا می کند که سه کاراکترمحوری اززندان بیرون می آیند وبا تصمیماتی که می گیرند روند حوادث داستان را متحول می کنند. الیاس برای رسیدن به پول مورد نظرش مرتکب قتل می گردد، رضا برای به دست آوردن دخترمورد علاقه اش شرط بندی می کند وبهرنگ بازهم به سراغ چک می رود. مخاطب درمواجهه با اتفاق های فوق سردرگم می گردد، زیرا نمی تواند دریابد که باید کدامیک ازکاراکترها را همراهی کند. نحوه چیدمان اتفاقات وانتخاب فضاها درقصه هم مزید برعلت می گردد که عنصرفوق شدت بیشتری گیرد. نمونه بارزچنین نقصانی سکانس درگیری الیاس با صاحب مغازه وهمزمانی آن با شرط بندی رضاست. درسکانس فوق مخاطب کشش بیشتری برای پی گیری قصه درمغازه دارد، زیرا سازوکارهای عمل نمایشی درفضای فوق بسیارپرکشش ترازفضای دومی ست که کارگردان آن را به فضای مغازه پیوند می زند. البته ناگفته نماند کارگردان با چنین تمهیدی،هوشمندانه نتیجه برخورد قهری جامعه با چنین افرادی را درچند سکانس به تصویرمی کشد. اما درچنین فرآیندی ست که محتوا ازفرم پیشی می گیرد. کارگردان هم درهماهنگی وترکیب عناصر وحدت بخش اثرتوفیق چندانی نمی یابد. محسنی نسب که خود تهیه کنندگی، نویسندگی وکارگردانی را برعهده گرفته است توان هماهنگی وارتباط برقرارکردن سه حوزه فوق را نداشته وهمین امرهم برساختار روایی اثروهم درساختارفرمیک اثرتأثیرش را گذاشته است. کارگردان درانتخاب وهماهنگی بازیها هم موفق عمل نمی کند. انتخاب بازیگرانی که تنها لقب بازیگررا با خود یدک می کشند وتنها به خاطرداشتن ظاهری آراسته جلوی دوربین می روند، باعث گردیده تا “ کریستال ” با مضمون جذاب اش تا سطح فیلمی ضعیف نزول پیدا کند. دانیال عبادی، شهره قمرومحمد رضا حبیبیان ازجمله بازیگرانی هستند که کارگردان می توانست درانتخاب آنها تأمل بیشتری به خرج دهد. با این حال “ کریستال ” ملودرامی اجتماعی با زمینه های روانی ست که دغدغه طرح معضلاتی را دارد که جامعه ایران همچنان با آنها دست به گریبان است.