مهرداد شیبانی
پائیز ایرانی تازه وارد ماه سوم شده و مردم برای اولین باران دست به دعا برداشته اند که رئیس جمهور خدائی قال آمریکا و دلار را هم کند و نیکلاسرکوزی را هم سکه یک پول کرد. دلار شد یک “تکه کاغذ بی مصرف”، ارتش آمریکا “زمینگیر و ناتوان” و احمدی نژاد از مردم خواست که دیگر بروند سراغ اصلاح نابسامانی ها و مشکلات باقی مانده از صدها سال و اصلا راحت بخوابند که اوبیدار است.
البته واضح و مبرهن است که احمدی نژاد فقط و فقط سخنگوی طالبان ایرانی است و نخش را در پشت پرده، گروه بندی نظامی ـ امنیتی می گرداند که درعمل اعضایش همین طور که دارند کیسه هارا پرمی کنند، و درحرف مسائل داخلی وخارجی را یکایک از سرراه بر می دارند، مثل بولدوزر پیش می روند.
سگ های 150 میلیون تومانی آلمانی هم برای این خریداری شده اند که بمبی، ترقه ای، چیزی پیش پای حضرت آقا نترکد که به نوشته روزنامه امنیتی کیهان، که از منتقدان سر سخت رئیس جمهور است “همین رویکرد نه چندان کامل به اصول، خواب از چشمان جماعت بی وجدان و انصاف ربوده است.“
جماعتی که طبق فرمایشات لاتی کیهان: “مدت هاست مانند کسی که روی آتش ایستاده یا کک به جانش افتاده باشد، با هیجان تمام هشدار می دهند شرایط کشور ویژه و بحرانی است، اوضاع خطرناک است، مملکت در کام خطر است و باید با شعار نجات ملی، «ائتلاف گسترده برای نجات کشور» تشکیل داد.“
یکی شان خانم شیرین عبادی است که دنبال تشکیل “شورای ملی صلح” است و در اولین نشست خبری اعلام این شورا، عزت اله سحابی، ابراهیم یزدی، سیمین دانشور و ر خشان بنی اعتماد درکنارش هستند.
عزت اله سحابی می گوید: “کشور را به پرتگاه رسانده اند.“
نظر دکتر یزدی این است: “هزینهها و پیامدهای اقتصادی و انسانی این تهدیدها به مردم کشورمان تحمیل میشود. به موجب آمار رسمی بانک مرکزی، خط فقر برای یک خانوادهی متوسط شهری به درآمد ماهانه شش میلیون ریال رسیده است. ادامه و تشدید تهدیدهای خارجی، فقر را عمیقتر و گستردهتر خواهد ساخت و بروز هر نوع درگیری به گسترش غیرقابل پیشبینی ابعاد فشارهای اقتصادی خواهد انجامید و بالاخره، خطرات و تهدیدهای موجود و درگیریهای محتمل نظامی تمامیت ارضی کشورمان را به مخاطره خواهد انداخت.“
رضا علیجانی می گوید: “مسئله انتخابات، امروز مسئله اصلی کشور نیست. امروز مسئله ی هسته ای و خطر جنگ مهمترین مسئله ی کشور است.“
او به دیدارمهندس سحابی و محمد خاتمی اشاره می کند: “مهندس سحابی در این دیدار انتقاد وارده به خاتمی را مبتنی بر در نظر گرفتن مصلحت نظام مهمتر از مصلحت ایران دانست.” و به یاد می آورد که محمد خاتمی با همین بینش حکومت را واگذاشت و البته حالا مانند هاشمی و اغلب اصلاح طلبان درون حکومتی، مدام خطر را گوشزد می کند و جزو “جماعت” محسوب می شود.
تکلیف این جماعت که روش باشد، دیگر چه اهمیت دارد که حسنی مبارک هم مانندبسیاری از سران کشورهای دنیا هشدار بدهد: “شبح رویارویی غرب با ایران نگران کننده شده است. این شبح روز به روز نزدیکتر می شود و در سراشیبی پرتگاه قرار گرفته که هشدار بدی برای ما و منطقه و جهان به همراه دارد.“
مهم این است که هوگوچاوز برای بارهفتم در ایران است ومبارزه باامپریالیسم را همراه با احمدی نژاد سازمان می دهد والبته پولش را هم از جیب ملتی می گیرد که گسترش هولناک خط فقرش در سخنان بالای دکتر یزدی منعکس است.
البته حل مساله این “جماعت” خیلی آسان است. وقتی برای سردار ملی ستارخان نتوان بزرگداشت گرفت، اول از همه کیهان تحلیل نیروهای امنیتی را منتشر می کند: “آری هوا پس است. شرایط ویژه و بحرانی است. وضعیت قرمز است. اما وضعیت بحرانی برای آنهاست نه برای ملت و کشور.“
بعد همکارانش در خبرگزاری فارس، دستور العمل سرکوب را بصورت خبر در می آورند: “در روز های اخیر و پس از ناکامی غرب در مواجهه با پرونده هسته ای ایران، تلاش هایی از خارج مرزها در جهت سازماندهی گروه های غیر دولتی در داخل و مخالفت آنان با ایستادگی بر حقوق هسته ای ملت ایران به بهانه رفع تهدیدات و تحریم ها شکل گرفته است.“
می شود آینده را پیش بینی کرد: دستگیری “جماعت” به اتهام جاسوسی و کسی جاسوس نیست که گزارش تازه البرادعی را در بوق کند و خبر از پیروزی جمهوری اسلامی وشکست غرب بدهد. حتی می توان مثل برادر حسین ـ که برخی به ناروا بازجو می خوانندش- حتی زودتر از انتشار گزارش از عالم غیب خبر داد ونوشت: “نگرانی- بخوانید اضطراب و دستپاچگی- آمریکا و متحدانش از گزارش نوامبر البرادعی به علت آن است که اگر مدیرکل آژانس موضوع سانتریفیوژهای P1 و P2 را تمام شده اعلام کند…“
و در جشن دولتی از پیش اعلام شده، این اخبار را نبیند: بی بی سی: “بدنبال گزارش تازه آژانس بین المللی انرژی اتمی از فعالیت هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد، ایالات متحده آمریکا اعلام کرده است که این کشور هنوز تلاش خواهد کرد تا قطعنامه ای علیه ایران به تصویب برساند.آژانس اتمی سازمان ملل گفت که تهران گام هایی به سوی شفاف سازی برنامه اتمی اش برداشته است اما همچنان در سرپیچی از درخواست شورای امنیت به غنی سازی اورانیوم ادامه می دهد”.
دانا پرینو، سخنگوی کاخ سفید: “همکاری «گزینشی» ایران کافی نیست. این گزارش نشانگر آن است که ایران به سرپیچی از جامعه بین المللی و دو قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که به اتفاق آرا تصویب شد ادامه می دهد”.
بوش: “آمریکا و متحدانش در تلاش برای تغییر رفتار حکومت ایران از طریق دیپلماسی همراه هستند. ما توافق نمودهایم تا زمانی که ایران توقف غنیسازی را تضمین نکند فشارهای جهانی باید افزایش پیدا کند.“
اتحادیه اروپا هم با این نظر همراه است. حتی چین و روسیه در روزهای آخر هفته می خواهند که جمهوری اسلامی غنی سازی را متوقف کند.
واقعیت این است که دکتر ابراهیم یزدی می گوید: “محور اصلی که گره کار است و موجب صدور قطعنامه است غنیسازی اورانیوم است که در این مورد هیچ حادثه جدیدی اتفاق نیفتاده است. در حال حاضر تمام کشورهای عضو شورای امنیت و ۵+۱ و ژاپن همه متفقالقولند که ایران غنیسازی اورانیوم و پروژه آب سنگین اراک را متوقف کند.“
ازاین منظر در گزارش البرادعی “هیچ چیز تازه ای نیست”؛ اجلاس 1+5 در جلسه نیمه آذر خود گزارش آخرین دیدار خاویر ـ سولانا را هم خواهد شنید و اگر موضع ایران همین باشد که دیروز سخنگوی وزارت خارجه گفت: “در مورد تعلیق حتی مذاکره هم نمی کنیم” باید در انتظار قطعنامه جدید شورای امنیت بود.
امروز آذر ماه سوم پائیز آغاز می شود. نه سال پیش در این طور روزی، همفکران کیهان و احمدی نژاد ـ که اکنون در مناصب مختلف دولتی اند- زنی آزاده را چاقوآجین کردند وهمسر مبارزش را به شنیع ترین وضعی به خون کشیدند. این طلیعه قدرت گرفتن “طالبانی” بود که شناسنامه ایرانی و هویت “ضد ایرانی” دارند و اکنون سرزمین ما را با تمام نیرو بسوی جنگی خانمان بر انداز می برند.
امروز، نهمین سالگرد به خون غلتیدن پروانه و داریوش فروهر است:
- این خون دامنگیر است، شستنی نیست
از یاد بردنی نیست.