مشکل ایران این است که در حال تبدیل شدن به یک گره کور است. این چیزی است که بوش هفته گذشته به دو نفر از مقامات هم پیمان خودگفت. نوری المالکی، نخست وزیر عراق و حامد کرزای، رییس جمهور افغانستان هر دو به دلایل خاص خودشان تلاش کردند برای رهبران ایران خوب جلوه کنند. قدرت گرفتن ایران یکی از ثمرات قابل انتظار بی ثباتی در عراق است که هیچ کس آنرا در کاخ سفید پیش بینی نکرده بود و اثر آن می تواند ده ها سال در خاورمیانه باقی بماند.
بوش به زبان ساده و یا شاید از پشت پرده در کنفرانس مطبوعاتی هفته قبل اعلام کرد المالکی وقتی لبخند زنان کنار میزبانان ایرانی خود، از جمله رییس جمهور همه کاره ایران، محمود احمدی نژاد، عکس می گرفته فقط می خواسته رفتاری دیپلماتیک داشته باشد. سرنگونی صدام حسین رئیس جمهور سنی، که عراق را درگیر جنگ نفرت انگیزی برای هشت سال با ایران کرد، و جایگزینی او با یک نخست وزیر شیعه که هیچ علاقه ای هم به سنی ها ندارد، هدیه ای است که به ایران داده شد. اگر عراق به سه یا چهار تکه تقسیم نشود، می توان تصور کرد که به سادگی به کشوری هواخواه ایران تبدیل خواهد شد.
پرویز داوودی، معاون اول رئیس جمهور ایران در جریان دیدار المالکی گفت تهران “ برای برقراری و تثبیت امنیت در عراق تلاش های ویژه ای انجام داده است.” وقتی که عراق درگیر هرج و مرج است و اتحاد شیعه و سنی فقط در دشمنی با آمریکا است، برای ایران آسان است که نقش یک همسایه مهربان را بازی کند و وعده کمک های مالی و دیپلماتیک را بدهد. تهران هر کاری می کند حتی اگر تامین تسلیحاتی جنگجویان داخل عراق باشد. این اتهامی است که ایران آن را علیرغم وجود شواهد رد می کند.
ایران مشغول زمینه چینی ارتباطات مشابهی در افغانستان هم هست، جایی که شواهدی بر تسلیح ستیزه جویان طالبان از سوی ایران وجود دارد. هدف این جنگجویان سرنگونی دولت دموکراتیک و سست کرزای است. آقای کرزای به هشدار بوش در مورد ساده اندیشی وی، که شاید عمدی است، در برابر مقاصد ایران توجهی نکرد. در واقع باید گفت رئیس جمهور افغانستان رئیس جمهور کابل است زیرا این سران طوایف و رهبران دینی طالبان هستند که بر قسمت اعظم کشور حکومت می کنند. اگر آقای کرزای عقیده دارد که دولت تهران به عنوان هم پیمان اورا برای تثبیت موقعیتش یاری خواهد کرد، به زودی می فهمد که این عقیده اشتباه است.
آقای بوش هفته قبل گفت ایران کشوری خطرناک است و باید منزوی شود ولی چگونه می توان کشوری که تقریبا” همه کارت ها را در دست دارد منزوی کرد؟ خنده دار اینکه فراخوان برای انزوای ایران درست وقتی صورت می گیرد که دستگاه دیپلماسی بوش برای امتحان برخی تماس ها با ایران به تکاپو افتاده است. این یکی از بی توجهی هائی بود که به گزارش بیکر شد. حالا چه بخواهیم چه نخواهیم، کاخ سفید باید این گزارش را با دقت دنبال کند.
این صحیح نیست که ایران چیزی برای از دست دادن در عراق ندارد. اگر عراق چند تکه شود، بی ثباتی می تواند به ایران سرایت کند، خصوصا” ازوقتی احمدی نژادبر روی کار آمده و به گواه نتایج انتخابات شوراها از مقبولیت چندانی نزد مردم برخوردار نیست. انکار خشمگینانه هولوکاست و پیگیری برنامه تولید سلاح هسته ای، موجب نگرانی مردمی شده که نسبت به سایر ملت های خاورمیانه دید دوستانه تری به غرب و ایالات متحده داشته اند. برقراری رابطه بهتر با ایالات متحده به نفع ایران است.
بوش علاقه ای برای گفتگو با دشمنان ندارد اما دیپلماسی کابویی، برای آمریکا دشمنان بیشتر و قوی تری به جا گذاشته است درحالیکه هم پیمانان مایل به هم بستگی با یک کاخ سفید غیر قابل اعتماد نیستند. عراق در زمانی که صدام حسین شریک آمریکا بود، تجربه مفیدی به شمار می آمد ولی با سرنگونی وی در واقع هیچ وزنه متقابلی برای ایران بوجودنیامد. کاخ سفید هم نمی تواند عکس آنرا تظاهر کند. نمی توان پیش بینی کرد هنگام آغاز به کار رئیس جمهور جدید ایالات متحده در ژانویه 2009 ، عراق در چه اوضاعی به سر می برد ولی می توان انتظار داشت ایران ضمن درگیر بودن با مشکلات پیچیده داخلی و سیاست خارجی، هنوز یک بازیگر اصلی خواهد بود؛ تازه اگر مهمترین بایگر در خاورمیانه نباشد.
منبع: برکشایر ایگل – 13 آگوست