خیلی تند نروید برادران

نویسنده

po_arashghafori_01.jpg

‏خیلی تند نروید برادران، تازه این اول راه اصلاحات است، هرچند اگر شما و دوستان “معتدل” تان خیال می ‏کنید اصلاحات قافیه را باخته و در چنگ این قافیه تنگ، دل و دین به باد داده است.‏

اشتباه نکنید: منظور من فلان عضو شاخه جوانان موتلفه یا آن آقای تازه به دوران رسیده ستاد رایحه خوش ‏خدمت نیست. حتی مرادم از این حرف ها به سیاق طرفداران قالیباف و محسن رضایی هم بر نمی گردد. ‏بیشتر از این در عجبم که راستی چه سر و سری است با برخی از این دوستان به اصطلاح “معتدل” که ‏اینگونه تنها و تنها ذره بین برداشته اند در میان خبرها و نظرها و غور می کنند به سبک ارشمیدس که در ‏حمام گفت “یافتم”، اینها هم تکرار می کنند که مثلا یاللعجب، محسن میردامادی در میان دو صفحه مصاحبه ‏در یک روزنامه، تنها در یک خط معیار تندروی و کندروی را با آنچه امروز مصطلح شده یکسان نمی داند تا ‏این آقایان برایش دو پارگراف که سهل است دو ساعت سخنرانی کنند و وعده افشاگری دهند. از آن طرف در ‏این آخرین اکتشافات این دوستان، سیاستباز جوانی به دنبال سرخط صحبتی و حرفی از رضا خاتمی می رود ‏زاهدان، دقت کنید زاهدان، و در انتقاد از اینکه دبیر کل سابق مشارکت گفته است “تندروی یک امر نسبی ‏است”، برایش یک ستون قصیده سرایی می کند و در آخر هم پای برادر رئیس جمهورش را به میان می آورد ‏تا به او پند و اندرز دهد که “اگر در دوره اصلاحات خیراندیشان و دلسوزان که برای پیروزی و موفقیت ‏جنابعالی تلاش گسترده ای کردند به حاشیه نمی رفتند وضعیت به اینجا نمی رسید” و صد البته هم مطلع این ‏یادداشت خود را به این اختصاص می دهند که “شرایط ایجاب می کند سخن ها و قلم ها، سمت و سوی آرامش ‏داشته باشند.“‏

تو گویی ما کر و کوریم تا نشنویم و نبینیم که تنها صدای اختلاف درون جبهه اصلاحات از جانب داعیه داران ‏جدید “اعتدال” است و آن وقت که اتفاقاً قافیه رادیو و تلویزیون دولتی هم که به تنگ می آید به سراغ همین ‏دوستان و معدودی از آقایانی که نسبت برادری با آنها بسته اند می روند و خط اختلاف در اصلاحات را تبلیغ ‏می کنند که بلی ، معتدل ها ائتلاف نمی کنند، لیست شان 15 نفر اختصاصی دارد و قس علی هذا. ‏

راستی اما، کجای این جمله که “تندروی یک امر نسبی است” به شماها برخورده که حتی تاب شنیدن و گذشتن ‏از آن را ندارید و تا پس از گشت و گذاری در این و آن ور و هر سوراخ و سمبه ای که می دانید، جوابی ‏برای آن نیابید آرام نمی گیرید؟ در کنار آن جالب تر آن است که این جمله رضا خاتمی در مقام مقایسه با ‏جریان های تندروی اول انقلاب قرار می گیرد تا سیاستبازان “معتدل” جوان، در مقام تعریض و با جملاتی که ‏هرچه باشد، حتماً مودبانه نیست، بگویند رضا خاتمی در سالهای اول انقلاب غیر از طبابت و حضور در جبهه ‏های جنگ سابقه دیگری نداشته و به یمن دوم خرداد و برادر بزرگترش در جایگاه مهمی قرار گرفته. اما این ‏سیاستبازان به خاطر نمی آورند که جایگاه آن که به وی حمله می کنند در به دست آوردن رای اول مردم ‏تهران در انتخابات مجلس ششم انتخابی بود و این رای، هزارها، با رای بسیاری دیگر از کسانی که تنها به ‏لطف حضور در لیست “تندروها” وارد مجلس ششم شدند تفاوت داشت. وقتی که تاریخ شش، هفت ساله ‏اینگونه از یاد آقایان می رود از کجا معلوم که وقایع اول انقلاب را آنگونه که به واقع بوده است بیان کنند. ‏هرچند هم اگر در مقام تعریض برآیند که ایشان فقط در جبهه های جنگ حضور داشته است که واقعاً نمی دانم ‏از کی تا حالا حضور در جبهه های جنگ برای برخی نشان بی سابقه بودن تلقی می شود.‏

ایشان انتقاد خاتمی به ریش سفیدی و اینکه “آنهایی که معتقد به لابی و بازی پشت پرده داشتند اما حتی ‏نتوانستند از بسته شدن یک روزنامه جلوگیری کنند”، اعتراض می کنند و در مقام توضیح، لابی را به گفت و ‏گو تعبیر می کنند تا در ستایش آن قلم فرسایی نمایند. جالب هم آنکه تمام مثال هایی که این به اصلاح گفت و ‏گو بیرون می دهند همه شان، در نطفه شکست خورده بود. هم ماجرای قانون مطبوعات که نفهمیدیم چه شد، ‏هم داستان رد صلاحیت های مجلس ششم، و انکار شدنی نیست که داستان انتخابات نهم هم از آنهاست. شاید از ‏معدود دفعاتی که به جای لابی، آقای کروبی به قهر مجلس را ترک کرد تا لقمانیان به عنوان یک نماینده مجلس ‏زندانی نشود، آن روز، روزی بود که به اصطلاح امروز آقایان، تندروی شد و جواب داد. اگر آنچه امروز ‏دوستان در هم آوایی با رفیقان محافظه کارشان تندروی می نامند آن است که باید صرف هزینه دادن فعالان و ‏نیروهای سیاسی و اجتماعی شود و ترس از رد صلاحیت ها گریبانگیر گردد که به نظر نمی رسد دوستان ‏‏”معتدل” ما چندان نگرانی داشته باشند. آنچه هزینه و زندان و بازداشت و بازخواست است که از آن “تندرو” ‏هاست. ‏

نکته آخر هم در مقام تهدیدی است که برخی “معتدل” ها متوجه “تندرو” ها و البته دبیرکل پیشین شان آن ‏حزب قائل می شود. آنجا که می گویند اگر “اصالت خانوادگی و تقدس حضور ایشان در جبهه و احترام به آن ‏رشادت ها نبود، شاید صریح تر و روان تر می شد، مسائل را باز گفت و طرح تعابیری که اخوی بزرگوار ‏ایشان در مورد ایشان به کار برده است می توانست مسائل را روشن تر نماید.” آخر برادران، تو که همه چیز ‏را گفتی، دیگر از چه پرده پوشی صحبت می کنی. تمام هم و غم دوستان شما، امثال رضا خاتمی و بهزاد ‏نبوی و محسن میردامادی است. حالا از کدام مسائل روشن تر می گویید؟ در مورد تعابیر برادر بزرگتر آقای ‏خاتمی هم بهتر است در کنار آنچه برای برادر کوچکتر وی می خواهید بیان کنید، گوشه ای از آنچه برای ‏بزرگان شما هم بیان شده را نیز بازگو کنید. این طور منصفانه تر نیست؟