در پی حذف گسترده کاندیداهای اصلاح طلب در سراسر کشور، به گونه ای که تنها در 70 حوزه از 200 حوزه انتخاباتی امکان رقابت برای آنها باقی مانده است، در هفته جاری آخرین موضع گیری انتخاباتی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان اعلام شد. این موضع گیری، حکایت از تصمیم ائتلاف اصلاح طلبان به “حضور محدود” در انتخابات و “ارائه لیست انتخاباتی در حوزه های اندکی که امکان رقابت فراهم باشد” دارد.
ستاد ائتلاف اصلاح طلبان، توجیه این تصمیم انتخاباتی خود را جلوگیری از “بدعت زشت از پیش تعیین کردن بیش از دو سوم کرسی های مجلس” دانسته و از مردم خواسته تا مانع تشکیل مجلس شوند که به کام اقتدارگرایان و به زیان کشور است.
البته که بسیار لازم است که در یک نقطه “جلوی بدعت زشت از پیش تعیین کردن بیش از دو سوم کرسی های مجلس گرفته شود”. اما به راستی قابل فهم نیست که شرکت کردن در انتخابات در شرایط موجود، چگونه به تحقق این هدف کمک خواهد کرد؟
در انتخابات مجلس هفتم، تکلیف دو سوم کرسی مجلس از پیش تعیین شده بود و با وجود این، اصلاح طلبان در پی چند هفته تبلیغات پر سر و صدا در مورد تن ندادن به انتخابات فرمایشی (که با تهدید استعفای 14 عضو کابینه و 28 استاندار همراه بود) سرانجام در آن حضور یافتند و نتیجه، تشکیل فراکسیونی 50 نفره در مجلس هفتم بود که طبیعتاً تأثیری نیز بر روند امور کشور بر جای نگذاشت. در آستانه انتخابات مجلس هشتم، میزان رد صلاحیت ها از آن هم بیشتر شد: این بار اصلاح طلبان در پی اعتراضات به مراتب کم حجم تر - و در پی زمزمه های پراکنده در مورد احتمال شرکت نکردن در انتخابات- دوباره اعلام کرده اند که در همان حوزه های اندکی که امکان رقابت فرام باشد به رقابت خواهند پرداخت. لابد در انتخابات بعدی، اگر تعداد حوزه های باقی مانده برای رقابت به یا50 یا 40 کاهش یابد، باز پس از مدتی سخنرانی در مورد احتمال شرکت نکردن در انتخابات، جمع بندی نهایی عبارت خواهد بود از حضور فعالانه در همان حوزه های “اندک تری” که امکان رقابت در آنها فراهم باشد.
در نتیجه سوال این است: خط قرمز این نوع رقابت انتخاباتی بی حد و مرز چیست؟ به عبارت مشخص، اگر رد صلاحیت ها تا کجا ادامه یابد، می توان نتیجه گرفت به حدی رسیده ایم که دیگر کاندیدا شدن و لیست دادن در انتخابات بی معنی شده است؟
مهمتر آن که، اگر اقتدارگرایان حاکم مطمئن باشند که تشکل های اصلاح طلب در هر شرایطی و به هر میزان هم که رد صلاحیت شوند، باز در وارد “مبارزه انتخاباتی” می شوند تا درست در همان محدوده ای که توسط رقبایشان تعیین شده به رقابت بپردازند، به چه دلیل باید ملاحظه ای از تکرار یا تشدید این رفتار در آینده داشته باشند؟
در کدام یک از کشورهای قابل مقایسه با ایران، گروه های حاکم رقبایی چنین دست بسته را داوطلبانه راهی مراکز تصمیم گیری حکومت می کنند؟ گروه هایی که اگر از انتخابات محروم شوند، نه می توانند به سازماندهی اعتراضات اجتماعی بپردازند، نه رسانه های مهمی برای بیان اعتراض خود دارند، و نه حتی امکان شرکت نکردنشان در انتخابات وجود دارد؟
البته، گروه های سیاسی اصلاح طلب برای تغییر دادن این معادله لازم نیست به “تحریم” انتخابات و دعوت از مردم برای رأی ندادن بپردازند. چرا که حتی در یک انتخابات کاملاً خالی از اصلاح طلبان، رای دادن به محافظه کاران رقیب احمدی نژاد، می تواند در مقابل غلبه انحصاری جریان دولتی بر کشور مانع ایجاد کند. اما این حقیقت هرگز به آن معنی نیست که اصلاح طلبان، به عنوان “کاندیدا” در انتخابات کاملاً نمایشی شرکت کنند و از این طریق به همکاری عملی با اقتدارگرایان حاکم در جهت “مشروع” و “رقابتی” معرفی کردن انتخابات (آن هم در منطقه ای از جهان که در اغلب کشورهای آن انتخابات آزاد وجود ندارد) بپردازند.
در وضعیت کنونی، قطعاً هیچ کس در میان اصلاح طلبان، تردیدی در این واقعیت ندارد که برای آنان، مجلس هشتم از هم اکنون از دست رفته است: با توجه به رد صلاحیت های گسترده انجام شده، در انتخابات پیش رو در بهترین شرایط می توان یک اقلیت 40 - 50 نفره” شبه اصلاح طلب” را (که بسیاری از آنها تایید صلاحیت شان را مدیون مرزبندی با معترضین “تندروی” ردصلاحیت ها هستند) راهی مجلس کرد، که در هر حال، تأثیری نیز بر سمت و سوی قوه مققنه نخواهند داشت.
اما گروه های اصلاح طلب، به جای این حد هزینه کردن از توان و اعتبار خود برای ایجاد یک فراکسیون نمایشی در مجلس، احتمالا راه بهتری را نیز در پیش رو دارند: این که برای اولین بار عزم خود به عدم شرکت در انتخابات غیر رقابتی را به نمایش بگذارند و کاندیداهای باقی مانده خود را به طور یکپارچه از صحنه انتخابات خارج کنند.
این رفتار، اگرچه در کوتاه مدت هزینه هایی را به همراه خواهد داشت، اما در انتخابات های بعدی برای اصلاح طلبان حداقلی از قدرت چانه زنی را ایجاد خواد کرد. چنین رویکردی، در واقع بیش از هر چیز به نفع شرکت خود آنها در انتخابات خواهد بود. چون برای اولین بار نشانه هایی را به نهادهای حکومتی ارسال خواهند کرد، حاکی از آن که باید واکنش رقیب به رد صلاحیت خود را جدی بگیرند. در غیر این صورت، هیچ چیز مانع از آن نخواهد شد که اقتدارگرایان حاکم – که اثبات کرده اند برایشان بسیار مهم است که میزانی حداقل از اصلاح طلبان برای نمایش نوعی از رقابت کنترل شده در انتخابات شرکت کنند- رویه فعلی خود را در هر انتخابات ادامه نداده یا سخت تر نکنند.
گروه هایی که از ایده شرکت در انتخابات در هر شرایط ممکن طرفداری می کنند، ضروری است که خود را به جای رقبایشان بگذارند: این رقبا باید از چه چیز بترسند تا در انتخابات مجلس بعدی، مثلا دو برابر میزان فعلی رد صلاحیت نکنند؟ آیا اگر رقیب خود را مطمئن کنیم که حذف آسان مان از صحنه رقابت “هیچ” هزینه ای در پیش ندارد، وی را به نابود کردن سریع تر خود تحریک نکرده ایم؟