فیلم مستند “از پس برقع” به کارگردانی مهرداد اسکویی تاکنون در چندین جشنواره بین المللی حضور داشته و جوایزی را نیز به خود اختصاص داده است. هنر روز به این بهانه نگاهی دارد به این فیلم برجسته…
از پس حجاب شرقی
تهیه کننده، محقق و کارگردان: مهرداد اسکویی. تصویر بردار: ابراهیم سعیدی و اسکویی. تدوین: ابراهیم سعیدی.
خلاصه موضوع: وقتی درد مردمان جنوب از حد توان شان بیش تر می شود، دچار باد می شوند. مشکلات سخت معیشتی، شرایط صعب جغرافیایی و فشارهای عدیده زندگی روزمره و محدودیت های ویژه جامعه سنتی در زندگی زن های ساحل نشین جنوب ایران، آن ها را دچار درد می کند. دردی روحی که گاه دوایی غیر از دکتر و دارو می طلبد.
مهرداد اسکویی از مستند سازان جوان سینمای ایران است که تمام همت خود را در این سال ها به کارگردانی فیلم مستند معطوف داشته و حتی یک بار هم که توانست از خانه سینما مجوز کارگردانی فیلم داستانی بلند دریافت کند، از خیر آن گذشت و به ساخت فیلم های مستند ادامه داد. اسکویی امروز در عرصه های بین المللی از مستندسازان شناخته شده ایران به شمار می رود. او نیز کار خود را مانند بسیاری از سینماگران جوان از انجمن سینمای جوانان آغاز کرد و مستند هایی را در ژانر های مختلفی همچون اجتماعی، شاعرانه، تک چهره و… جلوی دوربین برد.
خانه مادری ام مرداب، از پس برقع، روز های بی تقویم و…. از کارهای مطرح این سینماگر محسوب می شود. مستند از پس برقع اثری اجتماعی در مورد مردم جنوب ایران است. زنانی که اسیر سنت ها هستند و روزگار را در نگون بختی می گذرانند. آنها حتی کوچکترین مواهب زن بودن خود را درک نکرده اند و آن چنان که از نام فیلم بر می آید روزگار را در پس برقع هایشان می گذرانند.
اگر خواسته باشیم شباهتی را در مورد نگاه اسکویی در این فیلم و سایر ساخته هایش جست و جو کنیم به فیلم خانه مادری ام مرداب می رسیم. اسکویی در نگاه به مصائب زنان در این دو فیلم نگاهی تقریباً واحد را جست و جو می کند. نگاهی را که اسکویی در “از پس برقع” مدنظر قرار داده، مرزی است میان سینمای مستند اجتماعی و شاعرانه. حتی به جرأت می توان گفت اگر ساخته های دیگر این مستند ساز یعنی فیلم هایی همانند روز های بی تقویم در زمره مستند های اجتماعی قرار گیرند، اما “از پس برقع” بیشتر به سینمای مستند شاعرانه پهلو می زند. اسکویی در این چند مستندی که کارگردانی کرده، نشان می دهد به قشرهای آسیب پذیر جامعه توجه دارد و در زندگی این افراد می تواند زاویه دیدی را برای خود بیابد که از منظر جهانی نیز مورد توجه قرار گیرد.
اسکویی در فیلم خانه مادری ام مرداب به زندگی یک زن و مصائب او می پرداخت در حالی که در از پس برقع این نگاه کمی گسترده تر شده و ما با خیلی از زنان خاکستر نشین رو به رو هستیم که زندگی یکسان دارند. نکته جالبی که کارگردان این فیلم توانسته آن را به خوبی تصویر کند اعترافاتی است که این زنان انجام می دهند. آنها گویی تنها یک بار می توانند از رنج و غم خود صحبت کنند و زمان آن هم مقابل دوربین اسکویی است. اعتماد سازی که فیلمساز در این راستا توانسته انجام دهد یکی از اصول مهم مستند سازی است که در صورت ناواردی کارگردان به راحتی از دست خواهد رفت و فیلم تمام اعتبار خود را از دست می دهد. به عنوان مثال می توانم به دو نمونه برجسته از تاریخ سینمای مستند اشاره کنم. مریان سی کوپر و همکارش ارنست بی.شودزاک دهه ها قبل به ایران آمدند و فیلم علف را بر اساس کوچ بختیاری جلوی دوربین بردند و یا ژان روش فیلم شکار شیر با تیرو کمان را درباره شکار شیر در آفریقا ساخت و از همین روی مدت ها با مردم این کشور از نزدیک زندگی کرد. هر سه این فیلمساز ها در صورتی که قادر به برقراری ارتباط با سوژه های خود نبودند به هیچ وجه از پس ساخت چنین فیلم هایی بر نمی آمدند و اعتماد سازی سبب ساخت چنین آثار ماندگاری شده است.
اسکویی نیز شرایطی را فراهم آورده که مردم روستا به راحتی به او و دوربینش اعتماد می کنند و به عنوان سندی زنده با او سخن می گویند. اسکویی در “از پس برقع” ابتدا ما را با یک معما رو به رو می کند. معمایی که فضای بصری پازل گونه آن به یک کابوس شبیه است افرادی جلوی دوربین می آیند و می روند و در باره مرگ یک زن و فرزندی که در شکم داشته سخن می گویند. زبان ناآشنای جنوبی در این برهه که هنوز گوش تماشاگر به این گویش عادت نکرده، به کمک اسکویی می آید تا او بتواند به نوعی همهمه دست یابد. این همهمه و فضای کابوس گونه با حرکت اتومبیلی در شب به سوی محلی نامعلوم کامل می شود. عده ای عزادارند و گویا برای این در شب جنازه را به خاک می سپارند تا ردی از حادثه باقی نماند. تا اینجا مخاطب هیچ گونه اطلاعات ویژه ای جز کلیاتی که اسکویی در اختیارش قرار داده، از ماجرا ندارد. پس از مراسم کفن و دفن است که از پس گفت و گو ها راز سر به مهر داستان رخ می نماید. اسکویی در این شکل ورود به موضوع مطروحه اش توانسته به نوعی تعلیق نیز دست یابد تا تماشاگر بیشتر با فیلم درگیر شود. اما این شروع یک ایراد نیز دارد و آن این که مخاطب لحظاتی راه به خطا می برد و خط اصلی روایت اسکویی را گم می کند. بعد تر می فهمیم کشف راز این مرگ قرار است ما را به سوی شرایط زندگی زنان منطقه دلالت کند، اما آنچه در ابتدا بیشتر خود را می نمایاند داستانی پلیسی است.
اگر چه اسکویی بسیار سریع از این مسأله عبور می کند و مخاطب را چندان درگیر مرگ زن نمی کند و سعی می کند آن را پلی قرار دهد برای دستیابی به آنچه هدف کلی فیلم است. فیلم در این راستا به منظور روشن شدن ابعاد زندگی زنان جزیره ای که انتخاب کرده حرکتی از درون به بیرون را بر می گزیند. یعنی ما با نهادی به عنوان خانواده برای شکل گیری بستر اصلی تحقیق رو به رو هستیم.
درنهایت نیز اسکویی روستا را ترک می کند. زنان آسیب پذیر این اجتماع کوچک تا ابد با زندگی خود در همین شکل ادامه خواهند داد.