یاد یاران ♦ چهار فصل ‏

نویسنده
عارف محمدی

نام ویدا قهرمانی برای نسل امروز چندان آشنا نیست، اما با اسم بردن از چند فیلم چهره او را به خاطر خواهند آورد. ‏چرا که با وجودی که خانم قهرمانی از بازماندگان اولین نسل زنان بازیگر تاریخ سینمای ایران است، اما از خوش اقبال ‏ترین هنرمندان سینمای ایران است که با پشت سر گذاشتن هفت دهه از زندگی هنوز هم با طراوت و شاداب جسته و ‏گریخته در نمایشنامه ها و فیلم هایی که در خارج از وطن تولید می شود، حضور دارد. ‏

vidaghahremani1.jpg


گفت وگو با ویدا قهرمانی بازیگر پیشکسوت‏

‎ ‎به خاطر بازیگری در سینما از دبیرستان اخراج شدم‎ ‎

مروری کوتاه بر کارنامه ویدا قهرمانی

متولد ۱۳۱۵ تهران‏

فیلمهای سینمایی:‏

هزار سال دعاهای خیر‏

قبل از طوفان

تعطیلات شوم

میهمانان هتل آستوریا

عشق و انتقام

صیادان نمکزار

خداداد

صد کیلو داماد

پستچی

گرگ صحرا

فریاد نیمه شب

آتش و خاکستر

بچه های محل‏

دختران حوا

بچه ننه

فردا روشن است

افسانه شمال

یکی بود یکی نبود‏

توفان در شهر ما

چهار راه حوادث

‎ ‎شرح حال هنرمندانی مثل شما از زبان خودتان به نوعی بخشی از تاریخ شفاهی سینمای ایران محسوب می ‏شود. چطور شد که پا به عرصه سینما گذاشتید؟‎ ‎

‏ آن زمان که من دختر نوجوانی بودم در واقع سینما نیز پدیده نویی در ایران بود. یکشب با مادرم برای تماشای فیلم ‏دختری از شیراز ساخته ساموئل خاچیکیان و با بازی خانم فرح عافیت پور به سینما رفته بودیم. نیمه های فیلم بود که ‏نمایش آن را متوقف و اعلام کردند که برای ساخت فیلم بعدی به یک دختر جوان احتیاج دارند. منهم شوخی وار به ‏مادرم گفتم که دوست دارم بازی کنم. او هم پاسخ داد که از پدرت سئوال کن. شب که به خانه برگشتیم، موضوع را با ‏پدرم مطرح کردم و ایشان هم گفتند اگر دوست داری بازی کن. صبح روز بعد به اتفاق پدرم که سرهنگ ارتش بود و ‏لباس نظامی به تن کرده بود وارد استودیوی دیانا فیلم شدیم. در دفتر استودیو، پنج، شش نفر از جمله ناصر ملک مطیعی ‏و ساموئل خاچیکیان نشسته بودند. وقتی من و پدرم وارد اتاق شدیم عکس العمل آنها خیلی جالب بود. همینطور با تعجب ‏ما را نگاه می کردند. پدرم گفت دخترم را آوردم تا برای تهیه فیلم بعدی تان به شما معرفی کنم. بعد از این حرف، پنج، ‏شش دقیقه ای سکوت بر اتاق حاکم شد. اینها مات و متحیر من و پدرم را نگاه می کردند. بعد از ما خواستند که بنشینیم و ‏صحبتهای زیادی بین ما رد و بدل شد. خاچیکیان بیان گرمی داشت و طوری داستانهای فیلمش را تعریف می کرد که ‏صد درجه از خود فیلمهایش قشنگ تر بودند (با خنده). در نتیجه همه را مجاب می کرد که در فیلم بازی کنند. به هر حال ‏آن روز هم ما به توافق رسیدیم و من در فیلم چهارراه حوادث برای اولین بار به عنوان هنرپیشه ظاهر شدم.‏

‎ ‎حضور شما به عنوان یک زن در سینمای آن دوران مقارن است با یک سری محدودیتها و تابوهای اجتماعی ‏برای زنان بخصوص در عرصه هنر و بویژه سینما. چرا که قبل از شما اولین هنرپیشه زن ایرانی به نام صدیقه سامی ‏نژاد (روح انگیز) با بازی در دختر لر به دلیل همین تابوها مورد اذیت و آزار قرار گرفت. طوری که سینما را رها کرد ‏و عاقبت نیز به سرنوشت تلخی دچار شد. آیا با علم به اینها سراغ بازیگری رفتید؟

ـ نه. من دختر لر را ندیده بودم و سالها نیز از نمایش آن گذشته بود. از این جریانی هم که گفتید باخبر نبودم. در واقع ‏بازی در فیلم برای من یک تجربه هیجان انگیز بود و چیز خاصی نبود که فکر کنم مرا با مشکل مواجه می سازد یا ‏زندگی مرا به هم می ریزد. دختر ماجراجویی بودم که به دنبال ماجرا می رفتم، اما بعد از نمایش چهارراه حوادث با ‏یک سری مشکلات مواجه شدم. هنگام بازی در این فیلم کلاس پنجم دبیرستان بودم. فیلم درست پانزده روز عید نوروز ‏سال بعد به اکران درآمد. نمایش فیلم چنان ولوله ای به پا کرد که منجر به اخراج من از مدرسه شد. بعد هم به خاطر ‏خالی که پشت لبم داشتم نشان کرده شده بودم و هیچ جایی نمی توانستم پا بگذارم.‏