نورمن دامبی و کلر اسپنسر
“آمریکا باید فورا راهکارهای دیپلماتیک جدیدی برای بوجود آوردن یک وفاق بین المللی بکار بگیرد تا ثبات را به عراق و منطقه برگرداند. این تلاش های دیپلماتیک باید شامل همه کشورهایی که می خواهند از وجودد یک عراق هرج و مرج زده دوری کنند و همه همسایگان عراق، بشود”.
جملات فوق، اصلی ترین توصیه هایی بود که توسط گروه دو حزبی مطالعات عراق، به ریاست جیمز بیکر، وزیر خارجه پیشین آمریکا و لی همیلتون، عضو دموکرات سابق کنگره، دو ماه پیش اعلام شد. آنها همچنین خواستار تغییراتی در ماموریت اولیه نیروهای نظامی آمریکا در عراق شدند که باعث می شود نیروهای جنگی این کشور خروج از عراق را آغاز کنند و همچنین خواستار فعالیت هایی برای پایان دادن به مناقشه فلسطین و اسرائیل شدند.
آیا اینها نشانه هایی است از اینکه سیاست های آمریکا در حال تغییر است؟ به هیچ وجه! پرزیدنت بوش، در عوض اعلام کرد که 20 هزار سرباز آمریکایی به بغداد می روند تا نظامیان شیعه را دستگیر کنند. او همچنین از مذاکره با ایران و سوریه خودداری کرد.
پس موضع تونی بلر چیست؟ او از گزارش بیکر-همیلتون استقبال کرد، اما از افزایش نیروهای نظامی حمایت کرد. سیاست های انگلستان همیشه در مقابل قصد ایران برای دستیابی به سلاح اتمی، جستجو برای پیدا کردن راه حل های دیپلماتیک بوده است و اعضای اتحادیه اروپا و گزارش گروه مطالعات هم همین خط مشی را دنبال می کردند. جک استراو بیچاره هم با گفتن اینکه عملیات نظامی علیه ایران باورنکردنی است، شغل خود را به عنوان وزیر امور خارجه از دست داد.
بلر از اواخر سال 2006، نگرانی هایش را ( که به وضوح از دولت بوش الهام گرفته بود) درباره صادرات تروریسم توسط ایران و دخالت هایش را در عراق، ابراز کرد. در ماه دسامبر، بلر گفت که دنیا باید از چشمانش را به روی “تهدید بزرگ استراتژیکی به نام ایران که تروریست های عراق را حمایت می کند” باز کند و به این وسیله بک بار دیگر اتحاد خود با بوش را در رد کردن گزارش، نشان کرد.
به نظر نمی رسد که بلر بخواهد از چیزی پیشگیری کند. هنوز این نگرانی وجود دارد که با افزایش نیروهای آمریکا، نظامیان شیعه در داخل و اطراف بصره، بهار آینده درست درزمانی که قرار است 3000 سرباز انگلیسی باقی مانده از 7000 نفر در جنوب عراق، آنجا را ترک کنند، تلافی اش را بر سر سربازان انگلیسی در بیاورند. و این اصلا قابل مقایسه با خطرات تلافی هایی که در صورت درست بودن پیش بینی حمله آمریکا به ایران، صورت می گیرد، تخواهد بود.
حتی اگر انگلستان می خواست از عملیات نظامی آمریکا علیه ایران فاصله بگیرد- همچنان که بلر وقتی در آوریل سال گذشته این نظر مطرح شد، از آن فاصله گرفت- قرار گرفتن طولانی مدت انگلیس در کنار سیاست های آمریکا در منطقه، باعث می شود که نظامیان انگلیس طعمه آسانی برای اعضای سپاه پاسداران ایران یا نمایندگانشان در عراق که در جنوب این کشور دست به عملیات می زنند، بشوند.
با بالا گرفتن تنش ها، راه حل های دیپلماتیک، چه دورنمایی خواهند داشت؟ شورای امنیت سازمان ملل، حق ایران برای داشتن هرگونه دسترسی به انرژی اتمی، به غیر از رآکتور تولید کننده برق بوشهر(که توسط روس ها ساخته شده است) را گرفته است . همچنین شورای امنیت تحریم های محدودی را برای افراد و سازمان هایی که با برنامه های اتمی و موشکی ایران در ارتباط هستند، در نظر گرفته است. به علاوه یک مهلت 60 روزه به آژانس بین المللی انرژی اتمی داده است تا گزارش دیگری از همکاری ایران ارائه کند. از آنجایی که سیاست خارجی ایران در مقابل هرچه که از خارج تحمیل می شود، مقاومت می کند، این راه به نظر نتیجه بخش نمی آید. هفته پیش محمد البرادعی، رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی، خواستار تعلیق غنی سازی و تحریم ها شد. اما انگار هیچ گوشی شنوای آن نبود.
تعداد کمی از دیپلمات های آمریکایی و اروپایی آماده اند که بپذیرند که اصرار شان برای گذاشتن پیش شرط برای برگشتن به میز مذاکره، تندرو های دولت ایران را ثابت قدم تر می کند.
راه دیپلماسی پر از گودال است. اما مشکل جنگ طلبان آمریکا این است که برای انجام عملیات نظامی باید طبق قوانین بین المللی، کسب اجازه بکنند. اما، اگر ایران یک “تهدید قریب الوقوع برای امنیت بین المللی” محسوب می شد، مساله طور دیگری بود. به همین دلیل ما در این اواخر از مقاصد اتمی ایران، چیزهای زیادی می شنویم. اما این دلایل واقعی، از جنگ طلبان حمایت نمی کند.
در حال حاضر، ایران 328 سانتریفوژ مدل قدیمی دارد که طراحی 30 سال پیش است. این دستگاه می تواند با موفقیت 5 درصد اورانیوم غنی سازی کند، اما نمی تواند بیش تر از چند گرم ماده اولیه غنی سازی شده، تولید کند. برای تولید سلاح اتمی باید 40 کیلوگرم اورانیوم تا 90 درصد غنی سازی بشود. حتی با 3000 سانتریفوژی که آقای احمدی نژاد برنامه آن را اعلام کرد، حدودا دو سال طول می کشد که راه انداری شوند و به کار بیافتند و دو سال دیگر هم طول می کشد تا اورانیوم کافی را برای سلاح اتمی تولید بکنند. تاسیسات اتمی نطنز هم زیر نظر دوربین های آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دارد. پس هیچ تهدید قریب الوقوعی وجود ندارد؛ اگر آمریکا بخواهد به راه حلی دست پیدا کند، زمان نامحدودی برای مذاکره وجود دارد.
پس چه دولت آمریکا بخواهد، چه نخواهد، ایران تا دست پیدا کردن به سلاح اتمی، راه درازی درپیش دارد. به همین دلیل باید بهانه دیگری پیدا کرد. طبق ادعاهای های مقامات آمریکایی که بلر هم از آن حمایت می کند، دخالت های ایران در امور عراق به جایی رسیده است که دیگر برای آمریکا قابل تحمل نیست. بلافاصله بعد از اینکه بوش اعلام کرد که نیروهای نظامی را در عراق افزایش خواهد داد، سه بار این مورد به شکل عمومی اعلام شد: توسط خود بوش، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه و دیک چنی، معاون رئیس جمهور. ماه گذشته، با دستگیر شدن هفت ایرانی در عراق، برخورد ها افزایش پیدا کرد. اخیرا هم به عنوان محکم کاری، دستور شلیک به ایرانی ها در عراق صادر شده است. ماه گذشته، بوش این خبر شوم را اعلام کرد که اگر ایران در عراق عملیات نظامی انجام بدهد، پاسخ محکمی دریافت خواهد کرد.
اگر آمریکا به دنبال بهانه ای برای بمباران ایران می گشت، به نظر می رسد که آن را پیدا کرده است: ایران تهدیدی برای حق حاکمیت عراق است. از وقتی که در تابستان سال گذشته، حمله هوایی به تاسیسات اتمی ایران مطرح شد، توانایی های نظامی و صلاحیت های دیپلماتیک آنها زیر سووال رفت. اگر دلیل این حملات دیگر تاسیسات اتمی نباشد، ممکن است که آمریکا از حمله نظامی اسرائیل به لبنان در سال گذشته پیروی بکند و مقدار فابل توجهی از دارایی های ایران را از بین ببرد. سیمور هرش، 400 هدف شناسایی شده را فهرست بندی کرده است.
تعداد زیاد اعلام مواضع ها از سوی مقامات آمریکایی نشان می دهد که برنامه هایی که پنتاگون برای آینده ایران چیده است، بیشتر از یک سناریوی از راه دور است. شایعه شده است که بوش قصد دارد بهار امسال و قبل از کناره گرفتن بلر، به ایران حمله کند تا بتواند از حمایت او برخوردار شود. جالب است بدانیم که آیا بلر که در داخل هم تحت فشارجدی قرار دارد، برای آخرین بار با بوش همراهی می کند یا نه؟
منبع: ایندیپندنت، 4 فوریه 2007