هزاران زندانی گمنام و خطر اعدام

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» دادگاه های چند دقیقه ای دهه شصت چگونه برگزار شد

گمنام ماندن بیش از هزاران نفر از بازداشت شدگان وقایع بعد از انتخابات و عدم درج حتی یک خبر درباره این زندانیان، از سویی نگرانی افکار عمومی درباره سرنوشت آنها را به دنبال داشته و از سوی دیگر، دست مسئولان امنیتی را برای اعمال فشار بیشتر بر آنان باز گذاشته است. “روز” در این گزارش به بررسی وضعیت زندانیان گمنام می پردازد.

بیشتر زندانیان گمنام حق استفاده از مرخصی نوروزی را نیافتند و به دلیل ناآشنایی رسانه ها با آنان و عدم پی گیری رسانه ای درباره وضعیت شان به احکامی سنگین محکوم شده و قربانی انتقام گیری حکومت از گروهها و تشکل های سیاسی مخالف حکومت می شوند. تا آنجا که خود این زندانیان با انتشار نامه ای سرگشاده اعلام کردند: “در این ۹ ماه به همه جا و هر گروه و انجمنی وصل مان کردند؛ گویی اصلا در این سرزمین به دنیا نیامده بودیم. حرفمان شده پول اصحاب کهف. یک روز به گروه های مختلف مرتبط می شویم و روز بعدش از ارتباط ما با بیگانگان و جاسوسان پیچیده سخن می گویند”.

این زندانیان که به گفته خود «معترضانی ساده» به نتایج اعلام شده انتخابات بوده اند، با عناوینی چون دریافت و ارسال پیامک و ایمیل و همراهی یا تماشای تجمع های معترضان به نتایج انتخابات، به محاربه و توهین و تبلیغ علیه نظام اسلامی و تجمع و تبانی و … متهم شده اند.  آنها در دادگاه هایی بدون حضور وکیل مدافع و گاه در غیبت نماینده دادستان، به احکامی بیش از ۵ و شش سال محکوم شده اند.

 

دادگاههای چند دقیقه ای از دهه شصت تاکنون

برگزاری دادگاههای چند دقیقه ای، بدون حضور وکیل مدافع و صدور شتابزده احکام سنگین بعد از این دادگاهها، صدور وثیقه های سنگین و انتساب اتهاماتی چون محاربه و جاسوسی و… برای این زندانیان، یادآور محاکمات چند دقیقه ای دهه 60 است.

آبتین غفاری، هنرمند جوانی است که در 21 بهمن بازداشت و در 28 اسفند و در حالیکه از خانواده او خواسته شده بود برای تودیع وثیقه به دادسرای مستقر در زندان اوین مراجعه کنند، در محاکمه ای دو دقیقه ای به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.

به گفته خانواده آبتین غفاری، محاکمه بدون حضور وکیل و تنها در ظرف دو دقیقه صورت گرفته و بلافاصله حکم از سوی “قاضی مقیسه” ابلاغ شده است.

 هنوز مشخص نیست چه تعداد از زندانیان گمنامی که در وقایع بعد از کودتای 22 خرداد بازداشت شده اند چنین محاکمه ای داشته اند و به دلیل نداشتن شناخت رسانه ها از این زندانیان و عدم آشنایی خانواده های آنها با رسانه ها، اطلاع رسانی صورت نگرفته است؛ آبتین غفاری نمونه ای از این بازداشت شدگان است که وابستگی به هیچ گروه سیاسی ندارد.

دکتر فریبرز بقایی، از بازماندگان اعدام های دهه شصت است که 11 سال از عمرش را در زندان گذرانده است. او با اشاره به شباهت های محاکمه های چند دقیقه ای امروز، با محاکمه های دهه شصت، به “روز” می گوید: این نوع محاکمات بیشتر درباره افراد ناشناس و گمنامی صورت می گیرد که مردم از سویی و رسانه ها از سوی دیگر، آنها را نمی شناسند.

دکتر بقایی که خود یکی از هزاران زندانی گمنامی بوده که در دهه شصت در دادگاههای چند دقیقه ای و بدون حضور وکیل مدافع مورد محاکمه قرار گرفته، می افزاید: مهم ترین کمک به این زندانیان گمنام، رسانه ای شدن وضعیت و پرونده های آنها است ؛اگر درباره هر یک از این افراد در یکی از رسانه ها مطلبی نوشته شود هم به جلوگیری از صدور احکام سنگین علیه آنها کمک می کند و هم ممکن است به آزادی آنها منجر شود.

وی با اشاره به  وضعیت یک زندانی که فعالیت سیاسی نیز داشته اما گمنام مانده است می گوید: به عنوان مثال باید به “علی بیکس” اشاره کنم که نامش نیز مترادف با وضعیتی است که در آن به سر می برد؛ کسی او را نمی شناسد، درباره او نمی نویسد و فشار رسانه ای وجود ندارد و آقایان هر طور که دلشان می خواهد با او رفتار می کنند. در حالیکه باید با رسانه ای کردن مسئله به او و سایر زندانیانی که در شرایط مشابه او قرار دارند کمک کرد.

دکتر بقایی با رد این نظریه که پرداخت رسانه ها به پرونده زندانیان، باعث ایجاد حساسیت و فشار بیشتر بر زندانیان می شود، تصریح می کند: این نظریه صد در صد غلط است و تنها کمک به این افراد، نوشتن و رسانه ای کردن پرونده آنان است تا آقایان تحت نظارت افکار عمومی، نتوانند هر کاری دلشان خواست انجام دهند.

وی در تشریح دادگاه چند دقیقه ای خود می گوید: هیات دادگاه که متشکل از دادستان تهران، حاکم شرع و مسئول زندان بود در گوهر دشت کرج و همچنین تهران، این دادگاهها را بر پا و ظرف دو تا سه دقیقه حکم اعدام یا حبس زندانی ها را صادر کردند.آنها ابتدا می پرسیدند مجاهدی یا مارکسیست؟ یا بسته به نوع وابستگی زندانی به تشکل های سیاسی، از هویّت اش سوال می کردند. اگر کسی پاسخ مثبت می داد همان لحظه حکم اعدام او را می دادند. اما از کسی که پاسخ منفی می داد می پرسیدند به تشکیلات متبوع خود و سازمان سیاسی خود اعتقاد داری یا نه؟ اگر جواب مثبت بود باز حکم اعدام صادر می شد و از کسی که پاسخ منفی داده بود می پرسیدند آیا با جمهوری اسلامی همکاری میکنی یا نه؟ باز هم پاسخ منفی حکم اعدام را به دنبال داشت.

به گفته دکتر بقایی، کسانی که دوران محکومیت به حبس آنان تمام شده بود نیز اکثرا آزاد نمی شدند بلکه از این افراد سئوال می شد که آیا به جمهوری اسلامی اعتقاد دارند یا نه و پاسخ این سئوال، سرنوشت آنان را تعیین می کرد.

وی با اشاره به محاکمه چند دقیقه ای خود می افزاید: از من پرسیدند به مارکسیسم اعتقاد داری؟  من پاسخ منفی دادم؛ سپس پرسیدند مسلمان هستی؟ پاسخ مثبت دادم. بعد پرسیدند: چرا نماز نمی خوانی؟ من گفتم در جایی که کار میکنم چون همه افراد غیر مذهبی هستند برای من امکان نماز خواندن نیست؛ اما اشراقی، دادستان وقت تهران جواب داد: شما در خلا (توالت) هم اگر بودید تا صدای اذان را شنیدید باید نمازتان را بخوانید.من آن موقع زیر حکم بودم، یعنی حکم اعدام داشتم و یکی از دوستان از حزب توده که 12 سال حکم زندان داشت را با من به یک سلول بردند. هر دو نماز خواندیم چون احساس میکردیم کنترل می کنند و دوربین مدار بسته است. اما مرا دوباره خواستند و باز پرسیدند مسلمان هستی؟ پاسخ مثبت دادم و گفتند شهادتین را باید در مقابل حاکم شرع بگویی. از من خواستند دستم را روی قلبم بگذارم و شهادتین را به فارسی تکرار کنم.

دکتر بقایی در ادامه با بیان اینکه تازه به ایران بازگشته بود و فردی گمنام به شمار می رفت که کسی او را نمی شناخت، می گوید: ما افراد سرشناسی در سازمانی که خود عضو آن بودم نیز داشتیم که به دلیل سرشناس بودن شان، آنها را در این دادگاههای چند دقیقه ای محاکمه نکردند اما تعداد زیادی از جوانان گمنام را به صف کردند و ظرف چند دقیقه به جوخه های دار سپردند.

 

چرا بسیاری از زندانیان گمنام می مانند؟

زندانیانی که گمنام مانده اند، محدود به مردم عادی نمی شوند بلکه بسیاری از فعالان سیاسی، دانشجویی و مدنی بازداشت شده در شهرستان ها و در برخی موارد تهران نیز، در وضعیت مشابهی به سر می برند.

زهرا رهنورد معتقد است که “آنها بدنه ملتند. آنها نه خاکریز اولند و نه سنگری که فتح آن موجب خوشحالی شده باشد و نه سنگری است که سیاسیون پشت آن پنهان شده باشند”.

همسر میر حسین موسوی در یادداشتی که در سایت کلمه منتشر شده درباره زندانیان گمنام و بی نام و نشان نوشته است: “ خواسته آنان تنها مشتی از خروارها مطالبات مردم‌ است. آزادگانی که همچون ملت ایران خود بی کس و کارند و فقط خدا و آرزوهایشان را دارند… به همین دلیل در زندان نگه داشتن آنها نمادی از زشت‌ترین ظلم‌ها و رنجی است که می‌توان بر یک ملت روا داشت. آنها مادر دارند، فرزند دارند، همسر دارند، پدر دارند و خویشانی خوب که بی‌تاب رنج‌هایشان هستند”.

اما چرا این زندانیان گمنام می مانند؟ این سوالی است که “منیره برادران”، زندانی سیاسی سابق پاسخ می دهد. او می گوید: افرادی که در خیابان و در اعتراض‏ها نسبت به نتایج انتخابات و یا تظاهراتی که بعد از آن صورت گرفته دستگیر شده‏اند، ممکن است گروه مشخصی دنبال کارشان نباشد و یا خانواده‏های‏شان این امکان را که بتوانند در مورد زندانی‏ شان خبررسانی کنند یا وکیل بگیرند و یا با رسانه‏ها تماس بگیرند، نداشته باشند. این دسته در حقیقت به نوعی گمنام می‏مانند.”

منیره برادران با بیان اینکه “بسیاری از دانشجویان نیز جزو این دسته از زندانیان گمنام هستند” به دویچه وله می گوید: “می‏دانیم که خیلی‏ از دانشجویان را دستگیر می‏کنند، آزاد می‏کنند و بعد از مدتی دوباره دستگیر می‏کنند. امکان گمنام ماندن زندانیانی نیز که در شهرستان‏ها دستگیر شده‏اند، بیشتر است.زندانیانی که از اقوام مختلف هستند - مانند آذربایجانی‏‌ها- هم گمنام می‏مانند و سرنوشت آنان ممکن است در برخی رسانه‏ها منعکس نشود. خود فعالان آذربایجان این گله را دارند که رسانه‏ها به زندانیان آنان کم‏تر توجه می‏کنند. حال اینکه چه دلایلی هست را نمی‏دانم و امیدوارم دلایل خاص و ویژه‏‏‏ای نداشته باشد”.

این زندانی سیاسی سابق، گمنام ماندن را خطر بزرگی برای این زندانیان می داند از این جهت که دست حکومت برای صدور حکم‏های سنگین به آن‏ها بازتر می‏شود یا اینکه حتی ممکن است درخطر اعدام قرار بگیرند؛ چنانکه دیدیم اعدام‏هایی که صورت گرفت از میان زندانیان گمنام بود.