مخالفان را به خیابان بکشید

نویسنده

» مقاله استرالین درباره نحوه رویکرد جهانی به ایران

امانوئل اوتولنگی

آنها سعی می کنند تهران را متقاعد کنند که دستیابی به یک توافق مبتنی بر مذاکره، به نفع آنهاست. کشورهای غربی شامل آمریکا، اتحادیه اروپا و استرالیا  پس از تصویب قطعنامه 1929 توسط سازمان ملل، تمهیدات متعدد و اضافی علیه رژیم ایران را به کار بستند.

شکی نیست که این تنبیهات اثرگذار خواهند بود. ایران از زمان وضع تحریم ها و خروج شرکت های غربی از آن کشور، مجبور به توقف دو پروژه بزرگ گاز مایع شده است. حوزه پالایشگاهی ایران در تنگناست و کمبود سرمایه گذاری خارجی می تواند تأثیرات درازمدتی بر اقتصاد این کشور بگذارد. شرکت داچ لینول باسل هفته پیش از خروج خود از بازار ایران خبر داد. شرکت وورلی پارسونز استرالیا نیز رفتار مشابهی را در پیش گرفت و اعلام کرد تنها قرادادهای موجود را به پایان خواهد رساند، آن هم به شرطی که مشمول تحریم ها نباشد.

به این ترتیب تحریم ها می توانند باعث انزوا و وارد آمدن خسارت های جدی به رژیم این کشور شوند. اما همانطور که تاریخ تحریم ها نشان می دهد، اثرات آنها تجمیعی است. همزمان با اراده روس ها برای آغاز به کار رآکتور هسته ای بوشهر، تحریم ها نیز می توانند تحت الشعاع قرار گیرند. مارک دوبویتز، مدیر اجرایی بنیاد دفاع از دموکراسی مکرراً گفته است “تحریم ها تیرخلاص نیستند، اما ابزار شلیک هستند.” آنها طرف مقابل را از پا درنمی آورند اما وی را ضعیف می کنند. با در نظر گرفتن این نکته، دولت ها چه گام های دیگری می توانند بردارند تا حلقه را برای حاکمان ایران تنگ تر کنند؟

سه محدوده وجود دارد که هنوز جای کار بیشتری برای آنها وجود دارد. اول اینکه شبکه نفوذی ایران در خارج از کشور با تجار وابسته، شرکت های پوششی و افراد واسطه عجین شده است. دولت های غربی باید به شدت در جستجوی این شبکه ها باشند و شرکت های مشکوک را در محدوده خاک خود تعطیل کنند. دوم اینکه سپاه پاسداران قدرتمند ایران باید از سوی تمامی کشورهای غربی در فهرست اشاعه دهندگان جنگ افزارهسته ای قرار بگیرد (همانطور که ایالات متحده این کار را کرده) و با در نظر گرفتن اینکه این نیرو به توسعه امپراطوری تجاری و فعالیت های اقتصادی و تأمین مالی برنامه های هسته ای و اقدامات تروریستی در خارج مشغول است، باید شرکت های وابسته به آن بیشتر کشف و معرفی شوند. سوم اینکه دموکراسی های غربی باید تمهیداتی را برای هدف گرفتن سابقه حقوق بشر رژیم، سرکوب داخلی توسط رژیم، و به راه انداختن گفتمان مستقیم با مردم ایران از بالای سر رژیم سرکوبگر این کشور، طراحی کنند.

اما چگونه می توان این کارها را کرد؟ برای مثال، از طریق انجام فعالیت های نمادین علنی که برای برجسته کردن زیر پا گذاشته شدن حقوق بشر و خودکامگی رژیم در داخل کشور تنظیم می شوند. پس از تقلب جمهوری اسلامی در انتخابات و سرکوب معترضان در ژوئیه گذشته، نظم ظاهری به کشور بازگشته است. اما در زیر جلد شهر، آتش در زیر خاکستر همچنان در حال سوختن است و مؤسسات دموکراتیک غربی و سازمان های مدنی باید به این خاکستر بدمند تا آتش آن زنده بماند.

یک راه عملی کردن این منظور، تقدیر از ندا آقا سلطان زن جوان ایرانی است که در 20 ژوئیه سال گذشته و هنگام تظاهرات صلح آمیز علیه تقلب در انتخابات به ضرب گلوله دولت از پا در آمد. مرگ وی به نماد مبارزه برای دستابی به آزادی تبدیل شد.

بدون منتظر ماندن برای تعیین راهکار از سوی نهادهای قانونگذاری کشوری، مسؤولان محلی می توانند در قدردانی از آقا سلطان، خیابان ها را به نام وی نامگذاری کنند.  برای مثال دولت محلی در کانبرای استرالیا می تواند نام خیابانی که سفارت ایران در آن واقع شده را به آقا سلطان تغییر دهد. ممکن است این کار برای کل خیابان غیرعملی و مشکل به نظر برسد. با این حال، تغییر نام محل آدرس سفارت می تواند بدون مشکل زیادی انجام پذیر باشد. ایالات متحده نیز در دوره رونالد ریگان در دهه 1980 نام قسمتی از خیابان شانزدهم که سفارت روسیه در آن قرار داشت را به ساخاروف پلازا تبدیل کرد. به این ترتیب هربار با رد و بدل شدن نامه، روس ها متوجه می شدند این ناراضی مشهور از یادها نرفته است. دولت کانبرا هم می تواند اطمینان حاصل کند سفارت ایران صاحب آدرس جدیدی شده است: “ندا آقا سلطان پلازا، شهید ایرانی برای آزادی”

برای افزودن بر اهمیت این اقدامات، دولت های غربی باید از مناسبات های دیپلماتیک برای ابراز نارضایتی از کارنامه حقوق بشر ایران و طرح کردن نام برخی چهره های مخالف زندانی و مطالبه آزادی آنها استفاده کنند. آنها می توانند با احضار سفرایشان، رژیم را به کاهش سطح روابط تهدید کنند. آنها نباید در دیدار با نمایدگان ایرانی از احترام ویژه دیدار با همتایان غربی استفاده کنند. آنها باید در هرگونه دیدار دوجانبه ای، معضل حقوق بشر را به عنوان اولین موضوع در دستور کار مطرح کنند. 

سرانجام اینکه همزمان با تأثیر تحریم ها بر اقتصاد ایران، دولت های ما باید تماس خود با مردم عادی این کشور را افزایش دهند. تقویت فرستنده های فارسی زبان داخل ایران یکی از این راهکارهاست. رادیوهایی نظیر رادیو فردا از پراگ می تواند در اطلاع رسانی در خصوص دلایل وضع تحریم ها و ناراضی کردن بیشتر مردم از حکومتشان کمک کننده باشد. جویندگان پناهندگی که اکنون در کشورهایی نظیر ترکیه و اندونزی گرفتار شده اند، باید به طور عادلانه مورد توجه قرار بگیرند. اعطای پناهندگی آمریکا، اروپا و استرالیا به فعالان سیاسی و کارآزموده ایرانی، می تواند دولت های غربی را برای تقویت مخالفان در مبارزه با دیکتاتورهای سنگدل ایرانی کمک کند.

امانوئل اوتولنگی ناظر ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی در واشنگتن و نویسنده کتاب “ایران آینده: بحران همیشگی” است.

 

منبع: استرالین- 30 اوت