چالش بزرگ دولت- ملت

تقی رحمانی
تقی رحمانی

در این سوی جهان داعش و هویت طلبی قومی نظریه دولت –ملت مدرن را به چالش گرفته است اما این یک روی ماجرا است در آن سوی جهان که دنیا را مدیریت می کند مسئله مهم جهانی سازی است که دولت – ملت را به سوال گرفته است در هر منطقه ای در جهان سوالی چالش بر انگیزبر نظریه – دولت مدرن را به خود گرفته است که در عین تنوع این چالش ها با هم رابطه دارند.

در جهان توسعه یافته، سرمایه داری که به دولت-ملت مدرن یاری رساند امروز همین سرمایه داری با الویت به سیالیت سرمایه استقلال دولت-ملت ها را هدف گرفته است.

همین جریان سرمایه جهانی شده به کمک داعش می آید تا نظریه وهم واقعیت دولت –ملت را به بازی بگیرد در دو کشور جدا از هم یک دولت دیگر اعلام کند. چرا که منطق سرمایه توانسته است از کشورهای صاحب سرمایه نفتی بازیگری منطقه ای بسازد که برمناسبات جهانی هم تاثیر بگذارند که عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس شاهد مثال آن هستند.

جهانی سازی و سیالیت سرمایه به خصوص از نوع مالی و بورسی بازی روی زمین در عمل به تعبیرتوماس پکتی سرمایه در جهانی شدن توانسته است دموکراسی که جوهر دولت ملت مدرن است را به چالش بکشد و دموکراسی را در کشور های صنعتی مورد تهدید قرار دهد.

 با این وصف راه حل پکتی که نشان لژیون دو نور را از سوی دولت فرانسه رد کرده این است که باید از سرمایه بورسی و مالی و تجاری و زمین داری مالیات بیشتر گرفت در عوض آن به سرمایه تولیدی میدان داد که بتواند رشد کند این سرمایه کار آفرین است که رابطه کار و کارگر و سرمایه داری را بهتر خواهد کرد این راه حل را توماس پکتی در کتاب سرمایه برای کل سرمایه داری جهانی پیشنهاد می کند. این راه حل پکتی را با راه حل کارل مرکس در کتاب سرمایه در آخر قرن ۱۹م مقایسه کنید تا پس رفت جهان را در مکانیزم تناسب قوای قدرت حاکمان به نفع سرمایه داری درک کنیم.

با این همه دموکراسی مورد تهدید در جهان در غرب مورد مطالعه توماس پکتی است اما در شرق دور و در چین سرمایه داری به بورکراسی کمک کرده است که به دنبال دموکراسی هم نیست به عبارتی داستان نقد توماس پکتی مربوط به غرب است نه مربوط به خاورمیانه یا شرق دور می باشد.به عبارتی در منطقه خاورمیانه طوفان سرمایه با در آمد نفتی و باور مذهبی فرزندان نا همگون آفریده است.

داستان ما در خاورمیانه سختر است در جایی که دولت-ملت مدرن با دیکتاتوری شکل گرفته ودر عمل و نظر از توان مناسبی برای توجیه مشروعیت برخوردار نیست. در این جوامع مسئله قومی و بعد مسئله مذهبی توانسته است که رقیب نظری و عملی دولت – ملت مدرن شود و آن را به چالش بکشد چرا که اقوام در این منطقه هر کدام به دلیل زبانی یا فرهنگی خود مدعی هستند که دولت و ملت مستقل هستند که را زیر سلطه اقوام دیگر قرار گرفته اند.

اگر چه مسئله هویت طلبی قومی موضوع با خود مختاری و حتی تشکیل ملت جدید قابل حل است البته این مسئله بر روی کاغذ این مسئله قابل حل است چرا که در عرصه عمل تبدیل به دریای خون می شود که بر مشکلات می افزاید.در خاورمیانه برخلاف اروپا هیچ حکومت جدید قومی شکل نگرفته است دولت های جدید هم با بعد از فروپاشی عثمانی با واسطه و نفوذ خارجی به وجود آمدند هیچ دولت- ملت جدیدی در خاورمیانه بدون اراده خارجی شکل نگرفته است.

به عبارتی تجربه ای مانند استقلال نروژ از سوئد و چک از اسلواکی در این منطقه رخ نداده است. در عوض مسائل قومی به مسئله ملی آسیب زده و حکومت مرکزی با مسئله قومی مواجه است راه حل ها ی گوناگون هم به نتیجه مطلوب نرسیده ست.داستان حرکت و مسئله اقوام در منطقه با دریای خون آغشته است چرا که اقوام در این دولت- ملت ها در منطقه نتوانستند به واسطه حکومت های ملی استبدادی هم را درک کنند و رابطه مدنی پیدا کنند.

با این وصف مسئله قومی در پاردایم دولت- ملت خواسته خود را مطرح می کند این نظریه را به خدمت خود می گیرد و خواستار تشکیل دولت ملی خود می شود.

 اما موضوع جدید برخاستن هویت مذهبی جدید است که با نقد هویت ملی وهم قومی به به بنیان نظریه دولت –ملت و هم دموکراسی حمله می کند وآن را در عمل ناکارآمد می داند در این مورد هم به تجربه دولت-ملت های اجباری و دیکتاتوری در خاورمیانه توسل می جویند این دولت –ملت ها را هویت کش می دانند به تجربه عملی منفی این حکومت اشاره می کنند و بدیل آن را امارات اسلامی می دانند. داعش و طالبان و جریانی در ایران در حکومت به دولت-ملت و هم دموکراسی باور ندارد. اگر چه این همه ماجرا بحران در این منطقه نیست.

بلکه معجون تلخ و عجیب در خاورمیانه که یکی داستان پر از خون و اه است که قابل توجه است که علاوه بر چالش ملی و قومی که اکنون چالش مذهب و امارات اسلامی هم به آن اضافه شده است خواسته های درست و غلط چنان به هم ربط پیدا کرده است که منطقه را دچار پیچیده گی و هم آشفته گی کرده است.

در این منطقه بازیگران اصلی دولت های نفتی شده اند که فاقد دموکراسی هستند و مراجع فکری مردم هم نیرو های مذهبی هستند که با نظریه دولت-ملت همراه نیستند کشور های غربی هم به دلایل گوناگون از خود تعریفی مسولانه برای دولت ملت سازی در این کشورها ندارند به تعبیر برژنیسکی امریکا در امریکای جنوبی به جای دولت -ملت سازی به حکومت های دیکتاتوری میدان داد. وی این نقد را برای تکرار تجربه عراق بیان می کند که موجب آن گشت که باز عراق و منطقه وارد گرداب شود که طالبان و داعش در آن رشد کنند و هم به تندروهای ایرانی میدان داده شود تا بر مشکلات منطقه بیفزایند.

به عبارتی از پیوند میان سرمایه سیال جهانی و حاکمیت کشورهای نفتی خلیج فارس محصولی بیرون آمد است همه کشورها را منطقه و جهان را انگشت به دهان کرده است.

در کنار این مشکلات دولت ملت سازی بحث حقوق بشر است که الویت حقوق فردی را آن سان بالا می برد که منافع جمع و ملی را تحت شعاع خود قرار می دهد. روشنفکران این کشورها همواره درپارادیم مسلط فکری جهانی سخن گفته اند در نتیجه مسئله دولت - ملت سازی که در کشورهای ما چندین دهه است که برای روشنفکران جالب نیست. در عوض دموکراسی خواهی ملی تحت شعاع بحث های نظری و انتزاعی مذهبی یا سوسیالیسم یا لیبرالیسم حقوق بشر قرار می گیرد یافتن نسبت منطقی میان این مقولات با نظریه دولت-ملت ابتکار می طلبد که ما کمتر شاهد آن بوده ایم.

بی گمان در دوره ای سخت زندگی می کنیم در زمانی که بدیل ها دولت-ملت کار آمد نیستند یا به فاجعه ره می برند مدل مطلوب زمانه که همان دولت-ملت مدرن است دارای بحران است. در چنین مواقعی تند بادهای بدیلی بر می خیزد که جذابیت دارد اما فاجعه بار می شوند و بعد به زودی فراموش می شوند یا اگر هم موفق شوند همانند نظزیه حکومت فاشیستی در آلمان و ایتالیا و بعد در جهان فاجعه می آفرینند.این مشکل دنیای پیش رفته است.

در منطقه ما وضع خطرناک تر می شود چرا که نظریه دولت-ملت مدرن به سرانجام نرسیده اما بدیل ها ی ارئه شده مانند امارات اسلامی هم هم فاجعه هستند.

به نظر می رسد برای تحقق دموکراسی و آزادی و عدالت نظریه دولت-ملت مدرن به بازسازی نظری و هم تحقق کاربردی نیاز دارد.