مدتی ست که بحث تحریمها فضای سیاسی ایران را تسخیر کرده است. از سویی سران سپاه پاسداران نگرانی خود را از اینکه تحریمها موجب بروز شورشهای خیابانی بشود اعلام کرده و هدف تحریمها را فشار بر حکومت جمهوری اسلامی از طریق بروز نارضایتی اقتصادی دانسته اند و از سوی دیگر نیروهایی که خود را منتقد جمهوری اسلامی می خوانند در خارج از کشور علیه تحریمها کمپین می کنند و مدعیند تحریمها موجب بروز تاخیر در فرایند گذار به دموکراسی در ایران می شود.
تحریمها پاسخی مشخص است به وضعیتی مشخص. آن وضعیت مشخص این است که حکومت جمهوری اسلامی که برای سالها یک برنامه پنهان هسته ای داشته و مدعی است انرژی هسته ای را برای تولید برق می خواهد، تحت انواع و اقسام تهدیدها و تشویقها زیر بار توقف این برنامه نمی رود؛ عملکردی که مبین آن است که هدف برنامه هسته ای جمهوری اسلامی نه تولید برق که تولید سلاح هسته ای است چرا که هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد، کشوری که حتی معادن اورانیوم ندارد برای تولید برق هسته ای دهها میلیارد دلار ضرر و زیان را به جان بخرد، آن هم در حالی که منابع نفت و گازش را همسایگان تاراج می کنند چرا که شرکتهای نفتی حاضر به حضور در ایران نیستند. همین حکومت اما در عین حال روزبروز با زبانی صریحتر منویات خویش را بروز می دهد. اگر تا پیش از این محمود احمدی نژاد خواهان محو اسرائیل از روی نقشه جغرافیا بود امروز آقای خامنه ای عین کلمات او را تکرار می کند. این نکته که هدف جمهوری اسلامی از برنامه هسته ایش ساخت سلاح هسته ای یا دستیابی به توانایی ساخت سلاح هسته ای است دیگر مسئله پنهانی نیست و بیش از پیش به یک فرض بدیهی در ارتباط با هر گونه تصمیم گیری درباره برنامه هسته ای ایران بدل شده است. در چنین شرایطی اروپا و ایالات متحده تصمیم گرفته اند که نگذارند حکومت کنونی ایران به سلاح هسته ای دسترسی داشته باشد و این مسئله را به کرات تکرار کرده اند؛ این تصمیم مورد تایید کشورهای ریز و درشت جامعه جهانی نیز قرار گرفته است.
در شرایط کنونی یک راه حل این است که جامعه جهانی و غرب تصمیم خود را تغییر دهند و یک ایران هسته ای را بپذیرند. این راه حلی است که مورد پسند حامیان جمهوری اسلامی در داخل و خارج ایران است و بخشهایی از نیروهایی هم که خود را در درون نیروهای منتقد تعریف می کنند از آن دفاع می کنند. شاه بیت غزل این نیروها این است که وقتی اسرائیل و پاکستان سلاح هسته ای دارند چرا ایران نداشته باشد. نکته قابل تامل در این میان این است که چطور برخی فعالین سیاسی اجتماعی ایرانی که از ایران فرار کرده اند، یا پناهنده دیگر کشورها هستند یا به هر حال جرئت سفر کردن به ایران را ندارند،چرا که مطمئنند حکومت ایران آنها را به زندان افکنده و مورد آزار و اذیت قرار خواهد داد، به جامعه جهانی توصیه می کنند که یک ایران هسته ای را بپذیرد؟ آیا حکومتی که از شیشه نوشابه و باطوم برای تجاوز به شهروندان خود در زندان استفاده می کند صلاحیت در اختیار داشتن خطرناکترین سلاح ساخته شده در تاریخ بشر را دارد؟
در صورتی که جامعه جهانی نخواهد ایران هسته ای را بپذیرد سه راه حل پیش رو دارد. مذاکره، تحریم و جنگ. رویکرد جامعه جهانی پس از افشای برنامه هسته ای پنهان ایران، مذاکره بوده است. بیش از یک دهه مذاکره به هیچ نتیجه ای نرسیده جز اینکه ایران مقادیر قابل توجهی اورانیوم غنی شده اندوخته، در طول دوران مذاکرات تاسیسات مخفی دیگری ساخته، برنامه های مکمل نظامی برای حمل سلاح هسته ای را تکمیل کرده و ظرفیت غنی سازی اورانیوم با درصد بالا را فراهم کرده است.
پس از شکست رویکرد مذاکره، تحریمهای گسترده در دستور کار جامعه جهانی قرار گرفته است. ترکیب تحریمهای گسترده و مذاکره، جایگزین دیگر راه حل باقیمانده، یعنی جنگ است. تحریم کنندگان به صراحت گفته اند که هدف تحریمها وادار کردن جمهوری اسلامی به تغییر رفتارش در برنامه هسته ای و توقف برنامه هسته ای است. تحریمها می توانند از دو طریق موجب توقف برنامه هسته ای شوند: یا اینکه حکومت جمهور اسلامی تحت فشار عقب بنشیند یا اینکه نارضایتی اقتصادی موجب شود مردم به فغان آمده یا بخشهایی از نیروهای نظامی ـ– سیاسی برنامه تغییر رژیم در ایران را عملی کنند. آنچه بدیهی است این است که اگر تحریمها موفق نباشد و جمهوری اسلامی در آستانه ساخت سلاح هسته ای قرار بگیرد و جامعه جهانی همچنان مصر باشد که جمهوری اسلامی هسته ای را نپذیرد، حمله نظامی اجتناب ناپذیر خواهد بود. بنابراین بسته تحریم گسترده و مذاکره جایگزینی است برای جنگ، جهت توقف برنامه هسته ای. بدیهی است که شکست این راه حل و برقرار بودن شرط اصرار جامعه جهانی بر عدم دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای در ادامه به جنگ منجر خواهد شد.
در این شرایط تقریبا محال به نظر می آید که غرب و جامعه جهانی، ایران اتمی را بپذیرند یا اینکه به راه حل مذاکره بدون وجود تحریمهای گسترده بازگردند. سرعت گذار از راه حل مذاکره همراه با تحریمهای گسترده به جنگ نیز نسبت مستقیم دارد با سرعت پیشرفت ایران در مسیر دستیابی به توانایی ساخت سلاح هسته ای. در چنین شرایطی، صرف نظر از اینکه آیا پذیرش ایران هسته ای توسط جامعه جهانی یا ادامه مذاکرات بدون افزودن فشار تحریمها مطلوب است یا خیر، با توجه به ناممکن بود این دو حالت، وظیفه یک نیروی دموکراسیخواه ایرانی مسئول این است که تلاش کند یکی از دو شقی را که ممکن است برنامه هسته ای متوقف شود محقق کند: یا تلاش کند جمهوری اسلامی از برنامه کنونیش عقب بنشیند یا بکوشد با استفاده از نارضایتی حاصل از تحریمها پروژه تغییر رژیم را پیش ببرد. به گمان نگارنده مطلوب نیروهای دموکراسیخواه در شرایط کنونی می بایستی راه حل دوم باشد. خصوصا که به یقین حداقل امتیازی که جمهوری اسلامی در قبال برنامه هسته ایش طلب می کند، نادیده گرفتن پرونده حقوق بشر این حکومت از سوی دموکراسی های جهان است؛ امتیازی که به نظر نمی رسد دموکراسی های جهان مشکلی در دادنش داشته باشند.