آخرین اعترافات صدام حسین علیه ایران

نویسنده

بازجوی امریکایی “ صدام حسین” جوانی زاده‌ لبنان به نام “جرج پیرو” بود که موفق شد صدام را بدون شکنجه “بشکند” و از او اعتراف بگیرد.بخشی از خاطرات این با زجو منتشر شده است که دیدگاه صدام حسین را  نسبت به ایران هم شامل می شود: 

“نشسته بودم بودم توی سلولش و داشت برایم شعرهایش را می‌خواند که روزنه‌ای در برابر چشمانم ظاهر شد.
-می‌دانی، صدام، فهمیده‌ام سبک منحصربه‌فردی در نوشتن داری. می‌توانم بگویم تو از سخنرانی‌نویس استفاده نمی‌کنی.
-معلوم است که حسابی توجه کرده‌ای، جرج. شعرهایم، رمان‌هایم و سخنرانی‌هایم همه را خودم می‌نویسم و حرف دلم هستند.

-اما متوجه شده‌ام چندتایی از سخنرانی‌هایت سبک متفاوتی دارند. فکر می‌کنم آن‌ها را کسی برایت نوشته.
-کدام سخنرانی‌ها؟
-خنده‌دار است که می‌پرسی. ژوئن ۲۰۰۰ یک سخنرانی کردی که گفتی عراق تا وقتی سایران در منطقه خودشان را خلع سلاح نکنند، خلع سلاح را نمی‌پذیرد. جواب تفنگ تفنگ است، جواب چماق چماق و جواب سنگ سنگ.
-می‌خواستم پیامی برای ایرانی‌ها بفرستم. باید ایران را درباره‌ی زرادخانه‌ی سلاح‌هایمان گمراه می‌کردیم.
– چرا؟
– بزرگ‌ترین تهدید برای عراق ایران بود نه امریکا. باید هم‌چنان از من می‌ترسیدند. چون اگر نمی‌ترسیدند، حمله می‌کردند. باید باور می‌کردند که من هنوز سلاح‌های خودم را دارم.
صدام وقتی فهمید دارم چه کار می‌کنم که خیلی دیر شده بود.
– پس حقه بود؟ برای فریب ایرانی‌ها؟
– دقیقاً.
– بیشتر تسلیحات کشتار جمعی را بازرسان سازمان ملل در دهه‌ی نود میلادی تخریب کردند. آن‌هایی را هم که بازرسان تخریب نکرده بودند، عراق یک‌طرفه معدوم کرد.
– پس چرا زندگی خودت را برای یک نمایش به خطر انداختی؟
– این ظرفیت و توانایی ایرانی‌ها را عقب نگه می‌داشت. نمی‌گذاشت دوباره به عراق حمله کنند.
– چرا با اعلان جنگ امریکا هم دست از این حربه برنداشتی؟ می‌توانستی آن موقع بگویی سلاح کشتار جمعی نداری و کشورت را از حمله‌ی امریکایی‌ها نجات بدهی.
– بدواً محاسباتم درباره‌ی پرزیدنت بوش و مقاصدش اشتباه بود. فکر می‌کردم امریکا مثل عملیات روباه صحرا (۱۹۹۸) تلافی می‌کند؛ یعنی یک حمله‌ی هوایی چهارروزه.
یک بار از چنین حمله‌ای جان سالم به‌در برده بود و انتظار خسارتی در همان حد را داشت. وقتی برایش مسجل شده بود که به کشور حمله می‌شود فکر نمی‌کرده می‌تواند پیروز شود.”