گامی رو به جلو

علی افشاری
علی افشاری

کمتر از چند روز به پایان ضرب الاجل گروه 1+5 به ایران در زمینه پاسخ به بسته پیشنهادی مانده است. اکنون ‏نگاه ها به ایران خیره شده که آیا بحران هسته ای مسیر معکوسی را در پیش گرفته و به طرف ساحل آرامش ‏سمت گیری می کند ، یا بر آهنگ تشدید آن افزوده می شود؟ ‏

مفاد 9 سند ارائه شده از سوی ایران برای مدالیته و ساختار دور جدید مذاکرات قابلیتی را در جهت جوابگویی به ‏خواست جامعه جهانی نشان نمی دهد . در واقع مهلت شش هفته ای تعلیق در برابر تعلیق دروازه ورود به ‏مذاکرات است یعنی ایران بر تعداد سانتریفوژ ها نیفزاید و در عوض شورای امنیت تحریم های جدیدی وضع نکند ‏تا اعتماد و ظرفیت لازم برای مذاکرات اصلی مهیا گردد که ایران باید تا اخذ اعتماد آژانس اتمی و راست آزمایی، ‏فعالیت های معطوف به تولید سوخت هسته ای را متوقف کند و در عوض از مشوق ها و امتیازات شش قدرت ‏برتر جهان بهره مند گردد.‏

‏ درست بر خلاف تصور محمود احمدی نژاد، تعلیق در برابر تعلیق موضوع و محصول مذاکرات نیست بلکه ‏مقدمه و آغاز آن است. ‏

‏ اظهارات احمدی نژاد مبنی بر افزایش هزار و اندی دستگاه به مجموعه سانتریفوژ های فعال و رساندن آنها به ‏شش هزار عدد، دیگر نشانه ای است که امتناع ایران از پاسخ دلخواه گروه های 1+5 را نمایان می سازد. البته ‏در عین حال اظهاراتش می تواند مسیر سازش را هموار سازد با این ادعا که ایران دیگر به نکنولوژی فناوری ‏غنی سازی اورانیوم دست یافته و آن را بومی کرده است ، لذا با تحصیل حاصل، دیگر دلیلی ندارد تا به تنش با ‏دنیا ادامه دهد.‏

بنا به برخی اخبار غیر رسمی، مقامات تهران قبل از نشست ژنو، قول های مساعدی به گروه 1+5 داده بودند که ‏دوره شش هفته توقف در برابر توقف را می پذیرند و در ادامه هم حاضر هستند که تعلیق غنی سازی را در قالب ‏عدم تزریق گاز به دستگاه های سانتریفوز بپذیرند و این مسئله دلیل اصلی حضور مقام سوم وزارت خارجه ‏آمریکا در مذاکرات بود، اما آنچه نمایندگان ایران در جلسه مطرح کردند، بر خلاف این تصور بود. اولتیماتوم ‏مقامات امریکایی و اتحادیه اروپا و بخصوص اظهارات تهدید آمیز گردون براون محصول نارضایتی از مذاکرات ‏ژنو و تلاش برای اقناع ایران به پذیرش مفاد مذاکرات است.‏

البته این اولین بار نیست که دیپلمات های وابسته به حکومت ایران در خفا قولی را می دهند و در در جلسات علنی ‏خلاف آن را بیان می دارند. ماجرای مک فارلین به نحوی نمونه وار وتیپیکال معرف این وجه از مدل رفتاری ‏دیپلماسی جمهوری اسلامی است.‏

اما روند تحولات حاکی از آنست که گره کور بحران هسته ای ایران هفته آینده نیز باز نخواهد شد. مقامات تهران ‏تمایلی حداقل در این مفطع برای تغییر سیاست هسته ای خود ندارند و کماکان استراتژی قبلی را در مسیری جدید ‏ادامه می دهند. آنها با ارائه تصاویری متضاد، پاسخی مبهم خواهند داد که فاقد موضعی روشن برای تعلیق کوتاه ‏مدت و یا نامحدود غنی سازی است. ‏

ایران همانگونه که از گفته های اخیر علی لاریجانی بر می آید بهای گرانی را برای سرگفتن معامله هسته ای، ‏طلب می کند. دادن تضمین امنیتی از سوی آمریکا و پذیرش ایران به عنوان قدرت برتر منطقه استراتژیک خاور ‏میانه در توازن قوای کنونی در سطح منطقه و دنیا ،امری بعید به نظر می رسد و در ثانی از دید دنیا ، تضمینی ‏وجود ندارد که اعطای این امتیازات ، آتش جاه طلبی ها و ماجراجویی های بنیاد گرایان ایرانی را خاموش کند.‏

اما عدم پاسخ مثبت ایران ، به معنای پایان مذاکرات نخواهد بود. بلکه با توجه به اینکه روس ها با سرسختی نشان ‏دادن در مورد ضرب الاجل مخالف هستند ، مسیر مداکرات ادامه خواهد یافت ولی به موازات این مذاکرات ، ‏گفتگوها در مورد دور جدید تحریم ها در شورای امنیت نیز آغاز خواهد شد.‏

ولی برآیند نیروها در مجموع مانع از شکل گیری تحریم های کمر شکن و سنگین می شود و سطح کنونی با ‏آهنگی کم ، گسترش و تشدید خواهد یافت و پسامد آن اگر چه وضعیت وخیم اقتصادی ایران را با دشواری های ‏جدیدی روبرو می سازد ، منتها تاثیری بازدارنده کوتاه مدت در فعالیت های هسته ای ایران ندارد.‏

همچنین چشم اندازی در کوتاه مدت برای برخورد نظامی نیز وجود ندارد و خط و نشان کشیدن های نظامی تنها ‏به عنوان حربه ای تبلیغاتی در کارزار جنگ روانی مورد استفاده قرار می گیرند.‏

البته آمریکا و اروپا به سمت تدارک تحریم های یکجانبه پیش می روند. اروپا با تشدید تحریم ها امیدوار است که ‏مقامات تهران از لجاجت دست بردارند تا بدینترتیب گزینه جنگ منتفی گردد و هم امتیازات کشور های اروپایی ‏در بازار گسترده و جذاب ایران از بین نرود. دولت های اروپایی به شدت از سوی شرکت ها و بنیاد های تجاری ‏کشور های تبعه خود تحت فشار هستند تا از بازار های اغواگر ایران خارج نگردند.‏

همچنین از سر گیری جنگ در آسمان های ایران ، موازنه قوایی که تا کنون به نفع اروپا بوده است را به نفع ‏آمریکا تغییر می دهد.‏

گام بعدی اروپا ، ایجاد محدودیت در سرمایه گذاری های نفتی و گازی است که البته جدیت آن با خروج شرکت ‏های اتریشی ، نروژی ، انگلیسی ، ایتالیایی و … مشخص خواهد شد.‏

طفره رفتن ایران از اجرای خواست جامعه جهانی ، مشروعیتی را نصیب امریکا می کند که محق تر از گذشته ‏خواستار برخورد محکم است. آمریکایی ها اکنون برگ محکمی در دست دارند تا بگویند که همه تلاششان برای ‏کاربست دیپلماسی نرم را انجام داده اند. لذا از کشور های دیگر انتظار دارند تا با آنها در مورد سخت گیری بر ‏ایران و دیپلماسی تهاجمی همراهی کنند. ‏

تحولات اخیر در دولت بوش و بخصوص در وزرات خانه های خارجه و دفاع موید در دستور کار قرار گرفتن ‏مناسبات “جنگ سرد” در سیاست خارجی آمریکا است . در این گرایش با فاصله گیری از برخورد های صورت ‏گرفته در عراق و افغانستان ، برای حل مشکلاتی نظیر ایران از راه حل های سریع و کوتاه مدت اجتناب می شود ‏و در عوض تلاش می گردد تا در روند تدریجی فشار فزاینده و مستمر، رفتار حکومت ایران تغییر یابد . این ‏دیدگاه مشکلات بغرنج اقتصادی ، گسترش شکاف و تنش بین جامعه و دولت و افزایش نارضایتی های عمومی در ‏ایران را عرصه هایی می داند که دیر یا زود حاکمیت در ایران را متزلزل می کند و فرصت مناسب برای ‏اثرگذاری از نزدیک را فراهم می نماید.‏

اظهارات صریح اوباما در فرانسه ، بی اساسی و سست بنیادی تصور حل مشکلات ایران و آمریکا درصورت ‏انتخاب وی در مسند ریاست جمهوری را روشن ساخت. وی به جمهوری اسلامی هشدار داد که هر کس رئیس ‏جمهور شود جاه طلبی ایران در منطقه و بخصوص دخالت در عراق، تلاش برای اخلال در صلح خاور میانه ، ‏حمایت از تروریسم و برخورداری از دانش اتمی در زمینه های حساس را تحمل نخواهد کرد.‏

آقای خامنه ای شاید الان بیش از هر زمان دیگر به نادرستی ادعایش پی خواهد برد که پیروزی دموکرات ها ‏درانتخابات گذشته کنگره آمریکا را پیروزی ملت ایران نامیده بود.‏

گام بعدی برخورد دیپلماسی تهاجمی آمریکا ، هدف قرار دادن بانک مرکزی ایران در مسیر تصویب تحریم های ‏جدید است. امری که مقدمات آن در سنا و کنگره مهیا شده است این کار ممکن است چند ماه طول بکشد ، اما نفس ‏طرح آن نیز آثار مخربی برای اقتصاد محتضر ایران دارد.‏

روسیه و چین کماکان تمایل دارند وضعیت بلاتکلیف کنونی به صورت کنترل شده ادامه یابد تا آنها بتوانند ‏امتیازات بیشتری را از طرفین بگیرند. ‏

چینی ها حجم تجارت خارجی شان با ایران را در سه سال گذشته تقریبا دو برابر کرده اند .روس ها نیز وضعیت ‏مشابهی دارند. ‏

آنها ضمن همراهی با افزایش ملایم تحریم ها ، در مقطع فعلی اجازه نخواهند داد تا تکلیف پرونده تعیین شود و باز ‏خواهان دادن فرصت بیشتر به ایران می شوند.‏

در آن سوی میدان ، تصمیم گیران اصلی مسائل هسته ای در ایران آسوده خاطر می پندارند که ایستادگی آنها تا ‏کنون موفق بوده و تا پایان ریاست جمهوری بوش امکان جنگ و تحریم های کمر شکن وجود ندارد و سطح ‏تجریم های کنونی نیز اگر چه آزار دهنده است منتها هزینه ای است که باید برای تثبیت بقاء حکومت، حفظ پرستیز ‏مقامات جمهوری اسلامی در جهان اسلام و موفقیت سیاست های تهاجمی خارجی پرداخت شود. ‏

بنابراین خرید زمان فراغت و امنیت لازم برای پیشبرد برنامه هسته ای و رسیدن به نقطه بازگشت ناپذیر را فراهم ‏می کند. طبق مدالیته پیشنهادی ایران، مدت زمان مذاکرات ممکن است سال ها طول بکشد. از آنجاییکه انتخاب تیم ‏سیاسی ، نظامی و امنیتی رئیس جمهور جدید در آمریکا شش ماه طول می کشد ، لذا کشدار کردن ماجرا تا پایان ‏ریاست جمهوری بوش حداقل یک سال زمان به جمهوری اسلامی می بخشد تا به خط پایان ماراتون هسته ای ‏نزدیک شود و در معاملات پس پرده ، آمریکائیها را قانع کند تا موجودیت کنونی حکومت را به رسمیت بشناسند ، ‏از تضعیف آن جلوگیری کنند و در نهایت در معادلات ثبات و امنیت منطقه مشارکت آن را بپذیرند. ‏

امری که بعید است مورد موافقت گرایش های محتلف بلوک قدرت آمریکا قرار گیرد که در تحلیل آخر، نوع ‏برخورد ایران با اسرائیل برای آنان تعیین کننده خواهد بود. ‏

اسرائیل اکنون سخت بی تابی می کند. اگر چه مانور های نظامی اش در مقطع کنونی برای فشار آوردن به دنیا ‏برای تشدید سخت گیری بر ایران است ، اما به مجرد ناامیدی از تلاش های بازدارنده بین المللی و رسیدن ایران به ‏آستانه مرز های حساس ، استعداد حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران را دارد و چنانچه سابقه اش نشان می ‏دهد در قبال تهدید های جدی ، منتظر ساز و کار های بین المللی نمی ماند و یکجانبه اقداماتش را انجام می دهد.‏

البته ایران هم واکنش تلافی آمیز نشان خواهد داد و بدیهی است ایران مانند عراق سال 1981 و سوریه 2007 ‏نخواهد بود . اما قربانی، شعله ور شدن آتش های مخرب جنگ ، کل منطقه خواهد بود که منابع و پتانسیل هایش ‏در جنگ قدرت گرایش های ستیزه جو و خشونت طلب از بین خواهد رفت.‏

حمایت نیروهای تندرو دست راستی آمریکا از مشارکت آمریکا با اسرائیل در جنگی بازدارنده علیه ایران و خلع ‏سلاح شدن گرایش های میانه رو آمریکایی بواسطه انعطاف ناپذیری ایران ، نگرانی از خطرات و آسیب های ‏جنگ را افزایش می دهد.‏

به هر حال بازی با زمان همیشه موفقیت آمیز نیست و خرید وقت تا جایی می تواند مثمر ثمر باشد که بتوان از آن ‏استفاده کرد و نمی شود آن را به شکلی نامحدود ادامه داد.‏

از این رو موفقیت کنونی راهبران منازعه هسته ای ایران در کشدار کردن مذاکرات ، امری پایدار نیست و تا مدت ‏محدودی می تواند کارساز باشد

مانور نظامی قریب الوقوع آمریکا و متحدانش در خلیج فارس این پیام را به ایران خواهد داد که هزینه های ‏سپری شدن زمان مذاکرات بدون حصول نتیجه و اتلاف وقت، سنگین خواهد بود.‏