حرف اول

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

سرداران فرهنگی و هنرمندان مردمی

 

جشنواره های دولتی تئاتر و فیلم،تازهسردترین دوران خود را پشت سرگذاشته اند که صدای تحریم از جهان موسیقی می آید. هنرمندان بزرگ جهان از حضور در جشنواره های کودتاچیان تن می زنند و اهالی هنر در ایران بیشترو بیشتر ا زحکومت نظامی –امنیتی فاصله می گیرند.

 

پاسخ سرداران فرهنگی به همه این رویدادها چنگ و دندان است.زمزمه ها ی امنیتی که به رسانه های کودتاچیان راه می یابد جعفر پناهی را به دستگیری تهدید می کند. اتهام اورا تنها می توان در سیستم قضائی جمهوری اسلامی پیدا کرد:” اقدام علیه امنیت ملی از طریق دعوت سینماگران خارجی به تحریم جشنواره فیلم.”

جعفر پناهی اجازه خروج از ایران را ندارد. محسن مخملباف  و بهمن قبادی دو فیلسماز برجسته دیگر هم که در خارج از کشور بسر می برند، موردحملات شدید رسانه های کودتاچیان هستند.

از روزهایی که هشتصد هنرمند ایران جنبش سبز، هم نوا شدند، بیش از هشت ماه می گذرد. این دوره، فرصتی بود برای هنرمندان تا روند حضور خود در عرصه هنری را مرور و باز خوانی کنند و در یابند وقت آنست که  از قید و بند های دولتی که سی سال فرهنگ و هنر را به اسارت گرفته است، رها شوند.

شاعران و تئاتری ها، پیشگام عرصه تحریم شدند. اما این روند نه سازماندهی لازم داشت و نه رهبری در کار بود. تحریم، حرکتی بود خود جوش و تاثیر گرفته از جنبش سبز و بر خاسته از درون تک تک هنرمندان. هیچ کس دل و دماغ این را نداشت که در جشن و جشنواره ای دولتی شرکت کند که نه به خاطر هنر، که برای حفظ آبرو و کسب مشروعیت و آرام کردن اوضاع برپا می شود و گردانندگانش کمترین احترامی برای هنر و جایگاه هنرمند قائل نیستند.

در آن سو اما دولت کودتا گمان می داشت که می تواند کماکان با دیدگاه های پادگانی چرخ فرهنگ و هنر را بچرخاند و می پنداشت که هنرمندان نیز همچون سربازان وظیفه در هر شرایطی به فرموده در پست های خود حاضر می شوند. نتیجه آن شد که وقتی در واپسین لحظات پیش از برگزاری هر مراسم و یا جشنواره دولتی، بزرگان و صاحب نامان از حضور و همکاری انصراف دادند ونگاه های حیران مدیرانی که نقش شان نقش بر آب شده بود را به خود جلب کردند دیگر برای کودتاچیان مجالی برای جبران مافات نبود.

تجربه  جشنواره شعر و پس از آن، می توانست درسی باشد برای مدیران فرهنگی، تا به خود آیند و بر این نکته واقف شوند که مشارکت در جشنواره یک امر دو طرفه است و بدون جلب رضایت و خشنودی و ایجاد انگیزه در مخاطب و هنرمند، نمی توان این دو طیف را با خود همراه کرد. اما این اتفاق نیافتاد و جشنواره فیلم فجر نیز به همان راه رفت. راهی که در این روز ها جشنواره موسیقی هم رهسپارش است.

دولت کودتا که از گسترش تحریم ها به همه سطوح مشارکت ناخشنود و عصبانی است سعی دارد به جای ایجاد همدلی از طریق احترام به خواست و سلیقه مردم، اوضاع نا به سامان ناشی از تحریم را نتیجه تلاش براندازان و توطئه بیگانگان قلمداد کند. از همین رو است که روند تخریب شخصیتی آنها را در پیش گرفته تا از یک سو از میزان محبوبیت و تاثیر گذاری آنها در دراز مدت بکاهد و از سوی دیگر از خود به عنوان منشا همه ناکامی ها رفع اتهام کند.

در همین راستا بود که به فاصله کوتاهی پس از انتشار نامه معروف کن لوچ خطاب به مسئولین هنری نظام و تحریم جشنواره از سوی دو فیلمساز دیگر- آنجلو پولوس و الیا سلیمان-  دست اندرکاران جشنواره، این حرکت را  از پیش تعیین شده و نتیجه تحریکات فیلمسازان”خود فروخته و وطن گریخته” ای همچون محسن مخملباف و بهمن قبادی دانستند. غافل از آنکه بر همه آشکار است که جشنواره های دولتی آنقدر از درون تهی شده اند که برای تحریم شان نیازی به هیچ هماهنگی نیست. کارگردانانی مثل آنجلو پولوس که در باره تقلب در انتخابات فیلم ساخته اند ( روزهای سال سی و شش) یا   تمام زندگی شان با فعالیت های حزبی و اندیشه های سوسیالیستی گذشته است ( همچون کن لوچ) آگاه تر از آن هستند که بخواهند صرفا با تحریک و ترغیب فیلمسازان ایرانی از حضور در جشنواره حکومتی انصراف دهند.

 با ادامه ممنوعیت خروج جعفر پناهی دیگر فیلمساز صاحب نام ایرانی، او نیز در مظان اتهام قرار گرفته و شنیده شده که قرار است به خیل بازداشت شدگان اضافه شود. متاسفانه قرارگرفتن هنرمند صاحب نامی چون او در این وضعیت توهین آمیز، از سوی بسیاری از سینماگران دنیا  مورد بی توجهی قرار گرفته و این موضوع نیز به خوبی گویای آن است که فسلمسازان مشهور دنیا، بیش از آن که به نظرات و وضعیت فعلی همکاران خود در ایران توجه کنند، نگران اعتباری هستند که به واسطه حضور در مراسم دولتی در ایران از دست خواهند داد.

چندی پیش نیز در ادعایی عجیب و بی پایه، بهمن قبادی که یکی از فعال ترین سینماگران در عرصه جهانی است و انتقاداتش از حکومت ایران بسیار وسیع و پردامنه بوده مورد تهمت دزدی فرهنگی قرار گرفت. خانمی که چند سال پیش مستندی درباره موسیقی زیرزمینی ساخته بود تنها به صرف اشتراک موضوع، ادعای دزدیده شدن طرح و تحقیقش در این زمینه را از سوی بهمن قبادی مطرح کرد و جماعتی نا آگاه نیز بدون اطمینان از صحت و سقم این ادعا به اشاعه این خبر در محیط مجازی اینترنت کمک کردند. اگر چه چندین وب سایت با انتشار فیلم مورد نظر کمک کردند تا واهی بودن این ادعا ثابت شودف اما به هر حال این روند تخریب شخصیتی هنرمندان بیش از این ها شدت گرفته است.

کوتاه سخن آنکه، اگر چه تلاش های دولت کودتا در کنترل نظامی هنرمندان با وجود همه حدت و جدیتی که به کار رفته، هیچگاه برایش متضمن پیروزی و کامیابی نخواهد بود، اما با این حال، توجه مردم، روزنامه نگاران و مردان سیاست جنبش سبز به این موضوع می تواند از میزان تاثیرگذاری این جریان ضد هنری بر روند جنبش سبز به شکل چشمگیری بکاهد.

چندی پیش نیز در ادعایی عجیب و بی پایه، بهمن قبادی که یکی از فعال ترین سینماگران در عرصه جهانی است و انتقاداتش از حکومت ایران بسیار وسیع و پردامنه بوده مورد تهمت دزدی فرهنگی قرار گرفت. خانمی که چند سال پیش مستندی درباره موسیقی زیرزمینی ساخته بود تنها به صرف اشتراک موضوع، ادعای دزدیده شدن طرح و تحقیقش در این زمینه را از سوی بهمن قبادی مطرح کرد و جماعتی نا آگاه نیز بدون اطمینان از صحت و سقم این ادعا به اشاعه این خبر در محیط مجازی اینترنت کمک کردند. اگر چه چندین وب سایت با انتشار فیلم مورد نظر کمک کردند تا واهی بودن این ادعا ثابت شودف اما به هر حال این روند تخریب شخصیتی هنرمندان بیش از این ها شدت گرفته است.

کوتاه سخن آنکه، اگر چه تلاش های دولت کودتا در کنترل نظامی هنرمندان با وجود همه حدت و جدیتی که به کار رفته، هیچگاه برایش متضمن پیروزی و کامیابی نخواهد بود، اما با این حال، توجه مردم، روزنامه نگاران و مردان سیاست جنبش سبز به این موضوع می تواند از میزان تاثیرگذاری این جریان ضد هنری بر روند جنبش سبز به شکل چشمگیری بکاهد.