چرامذاکره بله، رابطه نه؟

تقی رحمانی
تقی رحمانی

رهبری نظام در سخنان خود در جمع سفیران ایرانی و کارمندان وزارت امور خارجه تصریح کرد که مذاکره با امریکا به ضرورت انجام می شود اما رابطه با امریکا نه.رابطه با امریکا نه تنها مفید نیست بلکه مضر هم است.چرا که توقع امریکا را بالا می برد و مطالبات آنها را از ما بیشتر می کند.

این سخنان معنا دار، همان مدیریت تنش با غرب و امریکا است که برای سیاست خارجی حکومت مفیدست، ولی برای مردم ایران وحتی دولت جمهوری اسلامی ضرر دارد.

البته برای منافع ملی، مهم فقط رابطه با امریکا نیست بلکه مهم، کمک به تنش زدایی در منطقه خاورمیانه است که دستخوش تحولات ناگوارشده. البته رابطه می تواند خوب یا بد، یعنی در راستای منافع مردم باشد یا علیه آن. پس مهم نوع رابطه است که باید به آن توجه کرد.

اما سخنان رهبری نظام در این مورد بسیار مهم است زیراادعای ولایت امر مسلمین جهان و رهبری بر علیه سلطه امریکا و رابطه با غرب در عین اعمال حکومت مستبدانه در داخل بهتر عملی می شود، به عبارت دیگررابطه با امریکا می تواند با دیکتاتوری داخلی هم همراه باشد. اما موضوع مشخص در این بحث، حکومت فعلی ایران است که در سایه تنش مدیریت شده با غرب می تواند به مقاصد داخلی و خارجی خودجامه عمل بپوشاند؛ یا این گونه می اندیشد که می تواند چنین کند.

 

رابطه نه، مذاکره بله

امریکا در خاورمیانه منافع دارد، این منافع مشروع نیست اما به دلایلی حضور امریکا در منطقه توجیه می شود. آمریکا در این منطقه هم دردسر درست می کند و هم خود دردسر و مشکلات فراوان دارد. نگاه رهبری نظام و حکومت جمهوری اسلامی این است که با توجه به این ویژگی امریکا درمنطقه، می توان در صورت مدیریت تنش کم شدت با غرب و امریکا، از این بلوک غربی امتیاز گرفت. اگر روسیه قوی تر شود این امتیاز گیری به مرور زمان بیشتر هم می شود. می توان در سایه این تنش با امریکا مذاکره کرد، اما رابطه نداشت. این نوع رفتار سیاسی امکان حفظ وجهه حکومت ایران را در ادعای رهبری با کفر جهانی هم توجیه می کند.

بر همین اساس همیشه مذاکره و حتی مراوده با امریکا درباره مسائل منطقه و جهان وجود داشته است.

از دوران جنگ که با جریان مک فارلین شروع شد؛ هم در جریان خرید اسلحه قاچاق و هم در جریان آزادی و اسارت گروگان های امریکای مذاکرات صورت گرفته هرچند این مذاکرات در حال جنگ و تخاصم بوده است.

ولی بعد از حمله صدام به کویت و داستان حمله دوباره امریکا به عراق و افغانستان و صحنه در گیری در لبنان و حوادث سوریه، این مذاکرات به شکل مستقیم وغیر مستقیم بر سر منافع دو طرف صورت گرفته است.

 حال پرسش این است که در این مذاکرات بدون رابطه متقابل، چقدر به منافع ملی ایران سود رسیده و تا چه میزان امریکا و حکومت ایران سود برده است.

 در ازای این همه امتیازات، در حالت مذاکره با غرب و زیر فشار تحریم ها، منافع مردم ایران اسقاط شده است. حکومت با وجود ادعای مسالمت آمیز بودن انرژی هسته ای و نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی، افکارجهان را به نیت خود بدبین کرده، در همین راستا امتیازات زیادی برای اعتماد سازی داده، و غرب هر خطای کوچک جمهوری اسلامی را آن سان بزرگ کرده که حکومت را ناچار به دادن امتیاز کرده است.

برخی از همین موضع گیری های ایران حتی برای فلسطین موج منفی ایجاد کرده است؛ مانند انکار هولوکاست و مواضع دیگر دولت نهم و دهم که رهبری نظام به آن توجه ویژه داشت.

به طور کلی همراهی تاکتیکی ایران با امریکا در حمله به عراق و طالبان و در همراهی با سوریه، جدا از سود موقت تاکتیکی برای حکومت، چه دستاورد پایداری برای توسعه و سعادت مردم داشته است؟ ایران در جمع ۲۰ کشور مهم جهان قرار ندارد، در صورتی که ترکیه و عربستان در این جمع حضور دارند. ایران در مجامع علمی و تکنیکی جهان جای رسمی ندارد در حالیکه نخبگان ایرانی در این مجامع هستند. در حالیکه اگر رابطه ایران با جهان براساس اصول بین الملل و به شکل تنش زدایی بود، حتی می شد غنی سازی را هم به درستی پیش برد.

خلاصه اینکه مواضع رهبری نظام در خدمت نظامیان قرار می گیرد و در سایه این تنش هم داخل کشور تحت فشار است و هم منافع ملی ایران تهدید می شود.

نباید فراموش کرد که سخنان رهبری نظام پاسخ صریحی به روحانی بود که روز قبل در میان همین جمع مواضعی را اعلام کرد که در مقابل نگاه رهبری نظام قرار می گیرد.

 

 دولت و بوروکرات ها و باور به رابطه

کتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران، که تالیف روحانی است، در کلیات و در قسمت های گوناگون، ورود به روند مناسبات جهانی را عامل ثبات ملی می داند. روحانی در فصل ۲۲ این کتاب به صراحت بر روند ورود به مناسبات جهانی تاکید کرده است.

جواد ظریف هم در کتاب آقای سفیر که مصاحبه مفصلی با وی است با زبان دیپلماتیک تنش زادیی با غرب و جهان را موثر می داند که البته چنین رفتاری مستلزم رابطه است.

روحانی در سخنانش در جمع سفیران و مقامات وزارت امور خارجه از رابطه برد ـ- برد در مذاکرات هسته ای و روابط می گوید و حتی تصریح می کند که اگر در اقتصاد جهان نقش داشته باشیم تحریم کردن ما امکان ندارد.

این مواضع دولت را با سخنان رهبر و نظام که حتی نرمش قهرمانانه را برای شکست دشمن می داند مقایسه کنید.

روحانی از دشمن حرف نمی زند، وی اوباما را فهمیده ارزیابی می کند؛کسی که می توان با او حرف زد.از بازی برد ـ–برد سخن می گوید و دیپلماسی مسئولیت پذیر را توصیه می کند.

ظریف در کتاب آقای سفیر معتقد است که دولت ها از مرحله اعمال حاکمیت بر مردم خود به سوی مسئولیت پذیری در قبال مردم خود سیر می کنند. اگر از حقوق بشرهم استفاده نادرست می شود اما واقعیتی در عرصه بین الملل و مناسبات دولت هاست.

این مواضع نه تنها با مواضع رهبری ونظامیان که صدای بلند در حکومت را دارند همخوان نیست بلکه متضاد هم می نماید.

حال سخن این است که آنچه روحانی رابطه می خواند، رهبری نظام مضر می داند. وی تنش می خواهد، منتها تنش مدیریت شده که با مذاکره کنترل می شود.

آنچه مسلم است این اختلاف نظر دولت و حکومت در ایران ادامه خواهد داشت.در هر رفتاری خود را نشان می دهد اما به دلیل رابطه تو در توی دولت با حکومت، بسیار محتاطانه و گاه پیچیده و زمانی هم پرتکلف خواهد بود و در نتیجه شناخت و موضع گیری درست ساده نخواهد بود.

حال سوال این است که منافع مردم در کجا است؟ در کشمکش بوروکرات ها و نظامیان، جامعه مدنی چه می تواند انجام دهد تا نقش مناسبی در دعوایی داشته باشد که در آن نیروی تعیین کننده نیست؟ با این تکمله که رفتار درست می تواند به عقب نشینی نظامیان منجر شود.