آموزش جاسوسی؟

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

po_rozbeh_mir_ebrahimi.jpg

وزیر اطلاعات دولت جمهوری اسلامی پس از آنکه چند ماه پیش از براندازی نرم به وسیله وبلاگ ها و سایت ها سخن گفته بود، چند روز پیش در سخنان جدیدی اعلام کرد: “طرحی توسط دشمنان مبنی بر تربیت عده‌ای از افراد جاسوس در داخل کشور در حال اجراست… ما توانسته‌ایم تمامی افرادی را که به بهانه گذراندن دوره‌های آموزشی و با هدف شرکت در دوره‌های آموزشی جاسوسی، از کشور خارج شوند، شناسایی و دستگیر کنیم… رسانه‌های داخلی در شرایط کنونی باید مراقب باشند تا به بلندگوهای دشمنان تبدیل نشوند و خواسته‌های آنان را عملی نکنند…” (خبرگزاری فارس).

آنچه از زبان جناب محسنی اژه ای بیان می شود ریشه تفکری است که سال های سال در میان اقتدارگرایان ایران ریشه دارد و با این منطق بسیاری را از دایره غیر خودی ها و حتی خودی هایشان نیز کنار نهاده اند و لب ها و قلم هایشان را دوخته اند.

تفکری از ریشه متوهم که به هیچ عنوان با عرصه ای چون عرصه اطلاع رسانی سر سازگاری ندارد. براستی آیا مدیر بالاترین نهاد امنیتی جمهوری اسلامی می پندارد برای جاسوسی ( البته به زعم ایشان) دوره آموزشی چند روزه برگزار می کنند؟ اصولا جاسوسی از چه چیزی صورت می گیرد؟ مگر در عرف و حتی قانون، جاسوسی انتقال یا انتشار اطلاعات طبقه بندی شده یک نهاد یا یک سیستم رسمی به بیگانه نیست؟ برای انتقال اطلاعات باید در ابتدا دسترسی به اطلاعات وجود داشته باشد تا به فرض دسترسی این اطلاعات محرمانه اقدامی در جهت انتشارش صورت پذیرد. جاسوسی البته “خیانت” است و حق هر سیستمی هم هست تا با جاسوس برخورد کند، اما مشکل اساسی در اینجاست که در تفکر و بیان مسئولین امنیتی جمهوری اسلامی چه چیزی جاسوسی است؟ با عنوان کلی جاسوسی در این سال ها فقط راه هر گونه انتقاد بسته شده است. هر چند تا کنون نیز هیچ مصداق ثابت شده ای نیز در این زمینه ارائه نشده است.

هر از چند گاهی برای توجیه برخورد یا دستگیری و بازداشتی عنوان جاسوسی استفاده و بر هر پرونده ای برچسب امنیتی می زنند و در حقیقت با این اقدام قصد دارند بدون نظارت، اقدامات خلاف قانون خود را انجام دهند.

باید به این موضوع این مقوله نسبتا تئوریک را هم اضافه کرد که اصولا ضریب امنیت در یک سیستم چگونه بالا می رود؟ با سرکوب و سکوت گورستانی یا با تضمین کانال های تخلیه و بروز انتقادات و حتی مخالفت ها؟

وزیر اطلاعات در سخنان خود از دوره های آموزشی در خارج از کشور سخن گفته که هدفش جاسوس پروری است! این سخنان به چه معناست؟ اگر ایشان می پندارد که جاسوسان را اینچنین علنی می پرورانند باید در صلاحیتش برای نشستن بر پست کنونی شک داشت. اگر غیر از این است ، این سخنان تنها زمینه سازی و توجیه برای برخوردها و تهدید بیش از پیش عرصه اطلاع رسانی و فعالیت های مدنی است.

اصولا روزنامه نگاران یا فعالین مدنی به کدام اطلاعات طبقه بندی شده و اسنادی دسترسی دارند که بخواهند جاسوسی کنند؟ آیا جز این است که تنها ابزار فعالین عرصه قلم و نهاد های مدنی قوه تحلیل و پردازش اطلاعات و اخبار کاملا رسمی است که در حال حاضر منتشر می شود و پیش از اینها هم می شده است.

با همین تفکر تاکنون بسیاری از سرمایه های این ملت را یا خانه نشین کردند یا از زندگی ساقط. و ظاهرا از این پس هم حق سفر کردن شهروندان را به این بهانه ها سلب خواهند کرد تا به اصطلاح خود، از تحقق توطئه های دیگران جلوگیری کنند!

آنچه مسلم است، مسوولان ما با چنین شیوه هایی - و با تهدید عرصه اطلاع رسانی - سیستم را ضربه پذیرتر خواهند کرد. مگر اقتدارگرا ترین سیستم های دنیا پیش از این توانسته اند عمر خود را اینچنین تضمین کنند؟ تاریخ و تجربیات بشری حکایت از آن دارد که حکومت هایی پایدار خواهد بود که با ایجاد فضای نقد و انتقاد و گسترش دایره بازیگرانش پویایی خود را استحکام بخشد. البته جمهوری اسلامی ظاهرا در مسیر عکسش در حرکت است.

وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی با عنوان کردن این جمله که “رسانه‌های داخلی در شرایط کنونی باید مراقب باشند تا به بلندگوهای دشمنان تبدیل نشوند و خواسته‌های آنان را عملی نکنند” هدف سخنان اخیر خود را هم روشن تر کرده است. این منطق در امتداد تفکری شناخته شده است. منطقی که به بهانه تشابه سخنی با سخن کسی که مورد قبول نیست، آن دو را یکی می پندارد. به تعبیری، چون سخن فلان فعال سیاسی شبیه سخن فلان مقام امریکایی یا غربی است، این فعال، جاسوس و مزد بگیر آن مقام است! یا چون این نوشته فلان روزنامه نگار با گفته فلان مقام غربی تشابه دارد، پس این روزنامه نگار از آن مقام خط گرفته است! این روش متاسفانه آسان ترین راه برای اتهام زدن به دیگران است.

با همین منطق هم هست که در این سال ها اشتباهات بزرگی در تشخیص منافع ملی کشورمان از سوی حکومت انجام شده است. به تعبیری با تاسف فراوان سیاست های جمهوری اسلامی را سال هاست تنها “برخلاف منافع یا سخنان مقامات آمریکایی یا اسرائیلی بودن” تعیین می کند نه منافع کشورمان. البته مقامات نیز این موضوع را صراحتا اعلام می کنند که مثلا چون آمریکا از اقدامی خوشحال شده است پس ما نباید آن کار را انجا بدهیم و یا چون اقدامی امریکا را ناراحت خواهد کرد پس انجامش به نفع منافع ملی کشور است.

در زمینه امنیتی، مسوولان ما سال هاست اینگونه رفتار کرده و می کنند. گویی هرگز قرار نیست مقوله ای در این حد از اهمیت، با منطق علمی امنیت راهبری شود.