موسیقی ♦ چهار فصل

نویسنده
بابک حیدری

babakheydaris.jpg

گروه موسیقی دستان در سال 1370 با همکاری حمید متبسم، حسین بهروزی نیا، سعید فرجپوری، پژمان ‏حدادی و بهنام سامانی بنیان گذاری شد. این گروه در طول یک دهه گذشته اجراهای متعددی در داخل و خارج ‏از ایران به همراه هنرمندان و خوانندگان مشهوری چون شهرام ناظری، سیما بینا و پریسا تجربه کرد. کاست ‏های منتشر شده از نتایج این همکاری ها نیز در بازار موسیقی خوش درخشید و جایگاه گروه دستان را به ‏عنوان یکی از پایدارترین و موفق ترین گروه های موسیقی ایرانی تثبیت کرد. این روزها گروه دستان در ‏حال برگزاری تور سالانه خود در آمریکای شمالی است، اما این بار به جای پریسا سالار عقیلی خواننده جوان ‏گروه را همراهی می کند که با اجرای زیبای آلبوم های عشق ماند و سایه های سبز جای ویژه ای در دل ‏علاقمندان موسیقی ایران یافت…‏

dastan1.jpg

نگاهی به کنسرت های اخیر گروه دستان‏

‎ ‎پریسا که نیست…‏‎ ‎

این روزها گروه دستان در حال برگزاری تور سالانه خود در آمریکای شمالی است. نام گروه برای ‏دوستداران موسیقی کلاسیک ایرانی در خارج از کشور نامی کاملاً آشناست و می توان گفت در میان گروه ‏های حرفه ای موسیقی سنتی طی چندین سال اخیر بیشترین اجرای برنامه را برای چنین مخاطبانی داشته ‏است. اجرای امسال گروه اما علیرغم تبحر تکنیکی بیشتر اعضا و تنظیم های دقیق و حرفه ای، از لحاظ ‏آهنگسازی میان مایه و فاقد ملودی های قوی است و در آن به آواز و اصول آن و تناسب شعر و موسیقی توجه ‏چندانی نمی شود. این همه باعث می شود که نتوان این تجربه گروه دستان را در جهت بسط ظرفیت های ‏موسیقی کلاسیک ایرانی بر پایه درون مایه های آن به شمار آورد.‏

ترکیب گروه کم و بیش همان ترکیب آشنای چند سال اخیر است با این تفاوت که پریسا خواننده نام آشنای چند ‏سال اخیر دستان که در دو سال گذشته توفیق چندانی در اجراها نداشته و با انتقادات زیادی روبرو شده بود، ‏جای خود را به خواننده جوان، سالار عقیلی داده است. سالار عقیلی-متولد 1977- چند سالی است که در ‏موسیقی کلاسیک ایرانی به عنوان یکی از امیدهای آینده آواز مطرح شده، خواننده ارکستر موسیقی ملی ایران ‏است و پیش از همکاری با گروه دستان، به سرپرستی ارشد تهماسبی دو اثر “ عشق ماند” و “سایه های سبز” ‏را اجرا کرده است.‏

dastan2.jpg

برنامه گروه در دو بخش سازی و آوازی اجرا می شود. بخش سازی در دستگاه نوا و حاصل “آهنگسازی” ‏حسین بهروزی نیا است که نوازندگی ساز بربط را نیز به عهده دارد. در بخش دوم سالار عقیلی نیز به گروه ‏می پیوندد تا با آواز خود ساخته های سعید فرج پوری، کمانچه نواز گروه را همراهی کند. در اجراها از پیش ‏درآمد یا هر شکل دیگری که بتوان از آن به عنوان مقدمه نام برد خبری نیست. قسمت نخست با اجرای سازی ‏تصنیف قدیمی “رفتم در میخانه” در دستگاه نوا آغاز می شود. پس ازآن و بدون وقفه قسمت آغازین پیش ‏درآمد نوا ساخته استاد پرویز مشکاتیان که در اثر “نوا، مرکب خوانی” اجرا شده است توسط گروه نواخته می ‏شود و به دنبال آن هر آنچه هست بیشتر نشان از تنظیم گروهی در پس زمینه و تکیه بر اجراهای کوتاه و ‏تکنیکی فردی دارد تا آهنگسازی. قطعات همگی پر سرعت هستند و از فراز و نشیب های در سرعت قطعات ‏و همچنین از سکوت که در انتقال حس موسیقی به همان اندازه صوت اهمیت دارد چندان بهره ای گرفته نشده ‏است. در قسمت اول، آنچه بیش از همه جلب توجه می کند اجراهای نمایشی ( و البته بسیار قوی از لحاظ ‏تکنیکی ) سازهای کوبه ای در دو نوازی های پژمان حدادی و بهنام سامانی است که در چندین مورد به ابراز ‏احساسات تماشاگران با دست زدن و سوت در میانه اجراها می انجامد. ‏

مایه اجرای قسمت دوم بر روی بروشور کنسرت “آواز اصفهان” نگاشته شده. اما در تمامی این قسمت نشان ‏چندانی از آواز اصفهان به چشم نمی خورد و بیشتر قطعات در گام مینور اجرا می گردد. عدم توجه به مد ‏گردانی و استفاده از گوشه های مختلف آواز اصفهان به اجرای ملودی های تکراری در گام مینور می انجامد ‏که بسیار خسته کننده و یکنواخت است. همانند قسمت اول نواخته های سازی همگی پر سرعت بوده و بیشتر ‏اجرای پاساژهای تکنیکی هستند تا ساخته های ملودیک. در این قسمت به غیر از چند تصنیف یک آواز نیز ‏اجرا می شود که می توان گفت ضعیف ترین قسمت برنامه است. ‏

dastan3.jpg

عقیلی در این بخش به مانند یک خواننده آماتور به گسسته خوانی در گام مینور می پردازد و گاه و بی گاه ‏بدون توجه به پیوستگی کار و از روی نمایش، تقلید نا موفقی از برخی تحریرهای منحصر به فرد استاد ‏شجریان در اثر “جان عشاق” ارایه می دهد. حرکات اغراق آمیز دست و سر عقیلی که بیش از آنکه منتقل ‏کننده حس باشد نشان از تصنع و تقلید دارد نیز در زمان اجرای تصنیف ها و آواز جالب توجه می نماید. سلیقه ‏انتخاب اشعار نیز چندان مناسب نیست و اشعار بدون توجه به عمق معنی آنها گزیده شده اند. به عنوان مثال ‏غزل آواز از عطار با مطلع “ ندانستم که این دریای بی پایان چنین باشد بخارش آسمان گردد، کف او چون ‏زمین باشد” آغاز می گردد که شعری میان مایه است و چندان ویژگی منحصر به فردی از این “دریای بی ‏پایان ” ارایه نمی دهد. در انتخاب اشعار این نکته را به طور کلی می بایست مورد توجه قرار داد که بسیاری ‏از شعرای ما همچون عطار با آنکه از مفاخر ادب فارسی به شمار می آیند، ولی با توجه به کثرت اشعار شان ‏همه آثار آنها از کیفیت بالا برخوردار نیست و صرف اینکه شعر از یکی از بزرگان ادب فارسی است انتخاب ‏آن را برای اجراهای موسیقی توجیه نمی کند. اجرای اشعار نیز در این کنسرت با تکرار های بیش از حد و ‏بدون لزوم انجام می گیرد، به این ترتیب که اکثر مصراع ها دوبار و یا گاهی بیشتر توسط خواننده تکرار می ‏شود. تکرار در آواز یا تصنیف معمولا به صورت کاملا گزینشی و به منظور تاکید معنایی بر روی برخی ‏بخشهای شعر است و افراط در آن چنین منظوری را برآورده نمی کند و ملال آور می نماید. تکرار های بیش ‏از حد علاوه بر اشعار در بخشهای جواب تصنیف ها نیز موجود است.‏

dastan4.jpg

اجرای گروه دستان با تاکید بر تنوع ریتم و پر رنگ کردن نقش سازهای کوبه ای در حقیقت در امتداد تلاش ‏های چندین سال اخیر اهل موسیقی برای برون رفت از بحران موجود در موسیقی کلاسیک ایرانی است. به ‏نظر می رسد که عطش نوآوری گروه ها و افراد مختلف درگیر در موسیقی ایرانی را فراگرفته است و این ‏عطش گاه به نفی توانایی ها و درون مایه های ارزشمند موسیقی دستگاهی ایرانی می انجامد. عموم انتقاداتی ‏که از دیرباز به موسیقی سنتی ایرانی می شده بیشتر حول تک صدایی بودن و همچنین محدود بودن ریتمها در ‏این موسیقی می گشته است. بیشتر تلاشهای نوآوری نیز به تبع این انتقادات در جهت افزودن چند صدایی از ‏یک سو و آهنگسازی در ریتم های بدیع و همچنین استفاده موثرتر از سازهای کوبه ای متمرکز شده است. این ‏تلاشها در مقاطعی همچون نیمه دوم دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت باعث دگرگونی های شگرف و بسط ‏امکانات موجود در موسیقی دستگاهی شد. اما نکته ای که در سالهای اخیر اغلب از نظر پنهان می ماند اهمیت ‏حفظ ویژگی های منحصر به فرد موسیقی ایرانی در جریان این نو آوری ها است. موسیقی کلاسیک ایرانی از ‏اساس یک موسیقی ملودیک و راویانه است و همین ویژگی می تواند در نهایت باعث شود که موسیقی ایرانی ‏در میان موسیقی های ملل و فرهنگهای دیگر سخنی برای گفتن داشته باشد. پرداختن و بها دادن به ریتم و چند ‏صدایی اگر بر پایه های این موسیقی ملودیک- روایی باشد به غنای آن می انجامد. اما در صورت فارغ شدن ‏از این ویژگی منحصر به فرد، آثار ساخته شده به تقلید نازلی از موسیقی های چند صدایی و ریتمیک تبدیل می ‏شوند که در عین حال به دلیل ساختارهای بنیادی موسیقی ایرانی توانایی رقابت با آنها را هم ندارند.‏