گفت و گو♦ سینمای جهان

نویسنده
امیر عزتی

‏‏po_ezati_01.jpg

سچکین یاسار از چهره های شاخص نسل سوم فیلمسازان زن سینمای ترکیه است که دومین فیلمش سرانجام با وقفه ای ‏هشت ساله به نمایش در آمد. کسی که اولین فیلمش “تبسم زرد” موفق شد تا عنوان سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ‏ترکیه را به دست آورد. اما ماجراهایی که بعد از فیلمبرداری “محبوبم استانبول” بر سر فیلم آمد، خود تبدیل به قصه ای ‏پر رنج شد، که باید از زبان سازنده اش آن را شنید. کسی که خود را هنرمندی معترض، نماینده نسلی زخم خورده و ‏فیلمش را آینه تمام نمای کشورش می داند. با او درباره فیلم، ریشه های ادبی و سیاسی فیلمش به گفت و گو نشسته ایم…‏

seckin1.jpg


مصاحبه با سچکین یاسار کارگردان محبوبم استانبول

‎ ‎نماینده یک نسل زخمی‎ ‎

سچکین یاسار در کنار یشیم اوستا اوغلو، تومریس گیریتلی اوغلو، ایشیل اوزگنتورک، بیکت ایلهان و هاندان ایپکچی از ‏چهره های شاخص نسل سوم فیلمسازان زن سینمای ترکیه است. گروهی که بر خلاف دو نسل پیشین خود متعلق به ‏سینمای مستقل بوده و وجوه سیاسی پر رنگ تری در آثار خود دارند. سچکین یاسار در سال ۱۹۷۸ در رشته گرافیک ‏از آکادمی هنرهای زیبای استانبول فارغ التنحصیل شده و شروع به نوشتن درباره فرهنگ و هنر کرد. مدتی سردبیر ‏بخش هنری روزنامه پولیتیکا بود و همزمان به کار طراحی جلد کتاب نیز اشتغال داشت. در ۱۹۷۹ با دستیار ‏کارگردانی حالیت رفیق در فیلم جنگجوی خسته وارد سینما شد و بعدها با کارگردان های معتبر سینمای ترکیه مانند ‏عاطیف یلماز، ممدوح ئون و عمر کاوور کار کرد. در ۱۹۹۳ اولین فیلمش را با نام تبسم زرد نوشت و کارگردانی کرد ‏که در جشنواره آنکارا ۴ جایزه گرفت-به همراه نشان موفقیت هنری از وزارت فرهنگ-و در نمایش عمومی تبدیل به ‏سومین فیلم پر فروش تاریخ سینمای ترکیه تا آن زمان شد. محبوبم استانبول دومین فیلم اوست که با حمایت ‏Eurimages‏ ‏و وزارت فرهنگ و هنر ترکیه ساخته شده، اما فاصله شروع کار تا نمایش اش[به دلیل اختلاف میان تهیه کننده و ‏کارگردان] بسیار طولانی بوده است. چیزی حدود ۸ سال که می تواند فیلم را در این رگبار بی امان تولیدات سینمایی ‏اندکی کهنه و قدیمی بنمایاند. ‏

سچکین یاسار خود درباره فیلم چنین می گوید:” به نظر من هنرمند همیشه فریاد می زند، معترض است. تبسم زرد یک ‏فریاد بود، محبوبم استانبول هم یک فریاد است. ترکیه کشوری است که وقایعی چون گم شدن آدم ها و جنایت هایی که ‏فاعل آنها هرگز یافت نمی شود، بسیار در آن رایج است. و اغلب به جای این که برای حل این جنایت ها کوشش بشود، ‏برای پنهان کردن یا ماستمالی کردن شان تلاش می شود. ترکیه گشور گمشده هاست. کشوری که باندهای مافیایی/سیاسی ‏دست بازی در آنجا دارند و اینجا را برای آدم های دموکرات و صلح طلبی چون ما به صورت مکانی خفقان آور و ‏هراس انگیز در آورده اند. من به عنوان فردی که در کشور خودش غریب است و به عنوان یک دموکرات در اقلیت ‏قرار دارد، فکر کردم تصویر کردن چنین فضایی از چشم یک بیگانه به بهتر شدن کار کمک می کند. به همین خاطر ‏قهرمان فیلم را یک خارجی قرار دادم. کسی که در تاریخ نزدیک کشور خودش نیز واقعه ای مشابه را تجربه کرده، ‏آدمی که در استانبول نه یک یونانی کامل و نه بومی محسوب نمی شود. او برای دیدن استانبولی به این شهر آمده که از ‏ورای داستان های پدرش شناخته است. ولی با واقعیت خشونت بار جامعه ترکیه و این شهر برخورد می کند. و استانبول ‏به عنوان قهرمان اصلی و پنهان این قصه او را که بر اثر شوک روحی ناشی از مرگ پدر در کودکی و گم شدن معشوق ‏دچار توهم شده، همچون سیاه چاله می بلعد”.‏

اما درام راز آمیز و سیاسی محبوبم استانبول در کنار این نشانه ها فیلمی ادیبانه و در یک کلام شاعرانه نیز هست. دو ‏همکار یاسار در نوشتن فیلمنامه هر دو از نویسندگان و شاعران نام آور معاصر ترکیه به شمار می روند. ندیم گورسل ‏متولد ۱۹۵۱ که فیلم بر اساس داستانی از وی به همین نام ساخته شده[منتشره در ۱۹۸۶] دانش آموخته سوربن و دکتر ‏در ادبیات است. او در پاریس زندگی وو در سوربن تدریس می کند. او تاکنون ۹ کتاب نوشته و ۵ جایزه بین المللی و ‏منطقه ای دریافت کرده است. عزّت یاسار-همسر سچکسن- نیز متولد ۱۹۵۱ استانبول و مترجم[هر سه کتاب پاسکال ‏بونیتزر-همکار ژان کلود کاریه- را به ترکی برگردانده]، شاعر و منتقد سینماست. بنابر این بیهوده نیست اگر فیلم را ‏اثری درباره ریشه های ادبی استانبول نام بدهم. چند هفته قبل هنگام معرفی محبوبم استانبول-با توجه به اهمیت فیلم- قول ‏داده بودیم، بیشتر به این فیلم بپردازیم و اینک زمان وفای به عهد است که در گفت و گویی با کارگردان تجلی یافته است.‏

‎ ‏

seckin2.jpg

‎ ‎ماجرای نمایش محبوبم استانبول به خودی خود یک قصه طولانی و پر ماجرا ست. از حوادثی که از سال ‏‏1999 تا امروز بر سر فیلم آمده، صحبت کنید.‏‎ ‎

فیلمبرداری در 19 مه 1999 تمام شد. بعد از سه ماه تازه شرکت تولید کننده فیلم و تهیه کننده-ارسین پرتان- مرحله ‏تدوین را آغاز کردند و بعد از تدوین اولیه کار را متوقف کردند. مراحل بعد از فیلمبرداری دقیقاً یک سال و نیم طول ‏کشید. سه بار متوقف شد و ماه ها بین آن وقفه افتاد.در این مدت دوستان مشترک و شرکت های معتبر فیلمسازی را ‏واسطه کردیم. وقتی می پرسیدیم چرا فیلم را تمام نمی کنید، جواب می شنیدیم “ من تهیه کننده ام، هر وقت بخواهم کار ‏را شروع می کنم و هر وقت بخواهم متوقف می کنم. کارگردان فیلمبرداری اش را تمام کرده، کارش تمام شده. از این ‏بعد تهیه کننده تصمیم می گیرد”. موضوع اصلی جشنواره آنتالیا در سال 2000 بهبود روابط میان ترکیه و یونان بود. ‏کمیته برگزار کننده جشنواره که خبر داشت فیلم محصول مشترک یونان و ترکیه است و می تواند نقشی موثر در بهبود ‏روابط این دو کشور ایفا کند بارها از ما دعوت کردند تا فیلم را به دست شان برسانیم. ما هم جواب دادیم که افتخار می ‏کنیم که از ما دعوت شده و حتماً شرکت خواهیم کرد. در نهایت وقتی مهلت زمانی اعلام شرکت در جشنواره به آخر ‏خودش نزدیک شد و موفق به گرفتن نتیجه ای از اقدامات دوستانه برای حل اختلاف نشدیم. طی اخطاریه ای به تاریخ ‏‏11 سپتامبر 2000 مهلتی سه روزه به تهیه کننده برای شروع مراحل پس از فیلمبرداری دادیم و اعلام کردیم در غیر ‏این صورت کار را از طریق مراجع قانونی ا دنبال خواهیم کرد. ولی هیچ جوابی به دست ما نرسید، و در نتیجه به ‏دادگستری شکایت کردیم. بالاخره دیوان عالی کشور در دسامبر 2005 مرا محق شناخت و فیلم به من تحویل داده شد. ‏به محض گرفتن فیلم ان را به همراه حکم دادگاه به وزارت فرهنگ بردیم تا بلکه بودجه ای برای اتمام کارهای فنی فیلم ‏دریافت کنیم. وزارت فرهنگ مبلغ کمی در اختیار ما گذاشت، و برای بقیه آن را به شکل وام خودم تامین کردم و به ‏محض تمام شدن فیلم آن را راهی اکران کردم.‏

با وجود این که می دانستم امکان دارد که شرح این مجادله داستان خود فیلم را تحت شعاع قرار بدهد، ولی احساس می ‏کردم باید آن را تعریف کنم. چون همه این سوال را می پرسیدند. تصمیم دارم به همراه یکی از دوستانم مراحل مبارزه ‏حقوقی و بعد از آن را به شکل کتاب تنظیم کنم. فکر می کنم انتقال این تجارب به جوانانی که می خواهند شغلی در ‏صنعت سینما برای خودشان دست و پا کنند، مثل یک کتاب درسی لازم است. از طرف دیگر این تجربه تلخ برای من دو ‏نتیجه مثبت داشت. اول این که شرکت تهیه فیلم خودم را تاسیس کردم و فکر کردم در صورتی که بودجه را خودم تامین ‏کنم می توانم برای مراحل خلاقانه کار وقت بیشتری صرف کنم. و همیشه با یک تهیه کننده کار کنم. اما وقتی هم کار به ‏شکل در می آید انگار هر دو کار را دارید خودتان انجام می دهید و به دست گرفتن سر رشته کارها کمی سخت می ‏شود. به همین خاطر هر کارگردان شرکت تهیه فیلم خودش را تاسیس می کند. دومین فایده این تجربه افزایش اعتمادم به ‏سیستم دادگستری بود. دیوان عالی کشور در سال 2005 برای بررسی پرونده ای در زمینه موضوعی پیچیده و خاص ‏مثل سینما آخرین تحولات را در نظر گرفت و به نوعی زیر حکمی بدعت گذارانه امضا گذاشت.‏

seckin3.jpg


‎ ‎بین فیلم اول و دوم تان فاصله زمانی زیادی وجود دارد. آیا دلیل خاصی برای این تاخیر وجود دارد؟‎ ‎‎ ‎

کار هنری را دوست دارم، ولی برای زنیستن هم به زمان نیاز دارم. لزومی ندارد انسان ها همیشه در حال خلق یا ‏ساختن چیزی باشند. یک هنرمند حق خلق نکردن هم دارد. می تواند چیزهایی را که باعث رنجش او شده اند در دوره ‏هایی طولانی روایت کند، ممکن است مورد الهام قرار نگیرد. سری دوزی یا تولید کارخانه ای ضرورتی ندارد!‏

‎ ‎به عنوان یک کارگردان تاخیری چنین طولانی برای رسیدن فیلم به دست تماشاگر باید تجربه سخت و تلخی ‏باشد. فکر می کنید گذشت این همه سال روی برداشت های تماشاگر تاثیری داشته باشد؟‏‎ ‎

راستش فیلم با حوادث امروز پیرامون ما کاملاً تطبیق دارد. در محبوبم استانبول ناپدید شدن یک خبرنگار مورد بحث ‏قرار می گیرد. تم اصلی فیلم به قتل هرانت دینک و یکی از اعضای مجلس شباهت زیادی دارد. این برای فیلم در حکم ‏بدشانسی است. چون من ترجیح می دادم که به جای انطباق فیلم با زمانه، هرانت دینک زنده می ماند. روزنامه نگاری ‏بود که بسیار به او احترام می گذاشتم و خیلی دوستش داشتم. وقتی از من می پرسند چنین حادثه ای را چطور پیش بینی ‏کردید، جوابم این است” هیچ پیش بینی با پیشگویی در کار نیست. این نشان می دهد که هیچ چیز در ترکیه عوض نشده ‏است”.‏

seckin4.jpg

‎ ‎اگر امروز این فیلم را می ساختید، چه تغییراتی در آن می دادید؟‎ ‎

وقتی به فیلمی که آن روزها ساخته ام، نگاه می کنم احساس می کنم دوستش دارم. اما اگر به من بگویند که همین فیلم را ‏با امکانات دیجیتالی امروز بساز، صد در صد نتیجه کارم چیز دیگری بود. چون من عوض شده ام، ترکیه تغییر کرده، ‏زبان روایت در سینما هم دگرگون شده است. به همین دلیل شاید دقیقاً همان فیلم را با همان سناریو و با همان طرز ‏روایت نمی ساختم. ولی فیلم را دوست دارم، چون چیزی است که من آن را خلق کرده ام. این فیلم را باید به عنوانی ‏اثری که در 1999 فیلمبرداری و در 2007 به نمایش در آمده، مورد داروی قرا داد.‏

‎ ‎فیلمنامه بر اساس دو قصه از کتاب محبوبم استانبول نوشته ندیم گورسل شکل گرفته است. قصه های این ‏کتاب بیش از این که در اطراف یک حادثه شکل بگیرند، به یک وضعیت و در واقع دنیای درونی شخصیت ها اشاره ‏دارند. با ندیم گورسل و عزت یاسار برای برگرداندن این دو قصه به فیلمنامه چه روشی انتخاب کردید؟‎ ‎

تم شور عاشقانه ای را که در داستان های دوست نزدیکم ندیم گورسل وجود دارد، خیلی دوست دارم. قصه هایی که قرار ‏شد با هم روی آنها کار کنیم پیشنهاد من بود. فکر کردم نمی توانم قصه ای را که قهرمانش یک مرد روایت کنم بنابر این ‏پیشنهاد کردم قهرمان قصه زن باشد. او هم قبول کرد. می توانم بگویم که روح فیلمنامه از قصه های ندیم گرفته شده، اما ‏در واقع یک فیلمنامه اصیل است.‏

seckin5.jpg

‎ ‎آیا انتخاب خارجی بودن شخصیت اصلی فیلم از این ریشه می گیرد که شما هم مجبور شده اید به حوادثی که ‏در ترکیه اتفاق افتاده همچون یک خارجی نگاه کنید یا این که خارجی بودن این شخصیت باعث می شود تا تنش ها را ‏بهتر بازتاب بدهد؟‎ ‎

انتخاب درستی بود. چون اکثریت با ایدئولوژی خودش به قضایا نگاه می کند و واقعیت ها را از پشت یک سری توهم ها ‏می بیند. به همین خاطر یک نفر خارج از این اکثریت با پس زمینه روشنفکری خود واقعیت ها را بهتر می بیند. این ‏طوری نه به چشم یک فرد بومی عادت کرده وقایع را می بیند و نه مثل یک انسان کاملاً غریبه… ایرینی در واقع یک ‏غریبه کامل نیست، ریشه هایش در استانبول قرار دارد.‏‎ ‎دختر مردی است که در 1964 به زور وادار به مهاجرت به ‏یونان شده، به همین خاطر نگاه کردن به وقایع از دید فردی مثل او به انتقال حوادث از چشم یک فرد غیر بومی کمک ‏کرد. البته تکه هایی از زندگی خودم نیز در فیلم وجود دارد. مثل از دست دادن پدر در خردسالی که زندگی خود مرا ‏تحت تاثیر قرار داده. حضور برخی تجربه های هنرمند یا نزدیکان او در یک اثر هنری گریزناپذیر است. تصویر پدری ‏که در عالم خیال همیشه برای ایرینی زنده است، در حق من هم صدق می کند. ‏

‎ ‎استانبولی که در فیلم دیده می شود، با وجود زیبایی هایش از نقطه ای به بعد بسیار زشت و هراسناک دیده ‏می شود. چیزی مثل تصاویری که توفیق فیکرت در شعر مه از آن ساخته، یعنی تبدیل به سیستم یا هزارتویی شده که ‏انسان را می بلعد و خروج از آن تقریباً غیر ممکن است. تنش ها، فشارهای روحی و ترس های ایرینی تا درون خانه ‏اش نفوذ می کند و همین باعث می شود که در پایان فیلم ترس های او هولناک تر از شهری که او را بلعیده، دیده بشود ؟‎ ‎‎ ‎

استانبول یکی از زیباترین و مهم ترین شهرهای دنیاست، یکی از اولین پایتخت های دنیاست. فیلم با نشان دادن وجوه ‏افسونگر استانبول شروع می شود. اما بعد از ناپدید شدن علی و این شهر مثل یک سیاه چاله ایرینی را می بلعد و تبدیل ‏به یک هزارتو می شود و تمامی افسون خود را از دست می دهد. ایرینی یک زن زخمی است. همان اندوهی را که ‏هنگام از دست دادن پدر متحمل شده، بعدها به هنگام ناپدید شدن محبوب دوباره تجربه می کند. دچار شوک روحی می ‏شود. دچار این توهم می شود اتفاقاتی که در حال افتادن است زاییده ذهن اوست و کم کم تشخیص دقیق واقعیت از توهم ‏مشکل می شود. حوادثی که تجربه می کند روح و روان ایرینی را تحت فشار قرار می دهد. اما در ابتدای فیلم هم صحنه ‏هایی وجود دارد که زاییده تخیل اوست و نشان می دهد که ذهن او همیشه در حال کار کردن است. مثلاً در صحنه ای ‏قبل از ناپدید شدن علی که در یک قهوه خانه نشسته و سر و صدای وقایع فتح استانبول و بازپس گیری ان از دست ‏بیزانس ها را می شنود. فقط او این صداها را می شنود. و می بینیم که ایرینی هم به رغم روشنفکر بودن، سهم خود را ‏از ضربه عاطفی ملی بازپس گیری استانبول دریافت کرده است. در واقع سر و صدای این فتح که باعث ایجاد موقعیتی ‏روانی برای او می شود، اشاره ای به شوک عاطفی تاریخی/ملی مردم یونان است. ‏

seckin6.jpg

‎ ‎بازیگران یونانی فیلم چطور با داستان آن برخورد کردند؟‎ ‎

کاریوفیلیا کارابتی در کشور خودش از ستارگان تئاتر کلاسیک یونان محسوب می شود. فیلمنامه خواند و پسندید. یک ‏سال صرف یادگیری زبان ترکی کرد و موفق شد صدا ها و لهجه ها را به زیبایی بیان کند. به عنوان یک بازیگر زن با ‏نشان دادن قابلیت هایش نشان داد که از نقش ایرینی هم خوشش آمده…‏

‎ ‎آیا سینما را درباره موضوعاتی خاص، مدیومی می دانید که دیدگاه خودتان را با آن بیان کنید؟‎ ‎

من فکر نمی کنم که هنر یا هنرمند وظیفه یا ماموریتی داشته باشد. فکر می کنم تایید عکس این نظر کمی بی انصافی ‏باشد. هنرمند باید آن کاری را بکند که از درونش ریشه می گیرد. تنها چیزی که برای هنرمند اهمیت دارد صادق و ‏صمیمی بودن است.‏

seckin7.jpg

‎ ‎فکر نمی کنید بعضی قسمت های فیلم کسانی را ناراحت کند؟‏‎ ‎

هر کس به هر چیز با دیدگاه خودش نگاه می بیند. به همین خاطر کسی که دیدگاه اش با من یا ندیم و عزت تفاوت داشته ‏باشد، امکان دارد ناراحت بشود. من یک دموکرات هستم و دوست دارم دموکراسی واقعی در ترکیه حاکم بشود. در فیلم ‏نیز این خواسته من به وضوح دیده می شود. فیلم برای مخالفان دموکراسی می تواند به عنوان یک تهدید ارزیابی بشود. ‏ولی باید به عنوان فرد و یک کشور از بیرون به خودمان نگاه کنیم. هر کس که دوست دارد چیزهایی خوبی برای این ‏کشور اتفاق بیفتد، باید آن را مورد نقد قرار بدهد.‏

‎ ‎در فیلم به موضوع آزادی بیان به شکلی جدی تاکید می کنید. حس می کنم که به نوعی در این زمینه زخم ‏خورده هستید و می خواستید به نوعی این زخم را فراموش کنید؟‎ ‎

بله، من این فیلم را به عنوان نماینده یک نسل زخم خورده ساختم. اما توصیه نمی کنم که همه با این دید به فیلم نزدیک ‏بشوند. ولی به خاطر پیشینه سیاسی ام می خواستم بگویم مسائلی چون بی عداالتی ها، نابرابری ها، تبعیض ها، فقدان ‏دموکراسی و آزادی اندیشه زخم های زیادی به من وارد کرده است.‏