بدا به حال کسی که می آید

نویسنده

hosseinmarashi.jpg

گمان می‌کنم که فعالان سیاسی، چهره‌های فعال و اعضای حزب کارگزاران در برخورد با خانواده و جامعه با این ‏سوال‌ها مواجه هستند که چرا فعالیت‌های داوطلبانه و عام‌المنفعه؟ آن هم در زمانه‌ای که هر کس به فکر منافع شخصی ‏خود است، انجام می‌دهند؟ چرا باید علاوه بر زندگی شخصی به فعالیت سیاسی بپردازند؟ فعالیت سیاسی چه اهمیتی ‏دارد؟ چرا کارهای عام‌المنفعه و چرا کار خیر؟ چرا دستگیری از ضعفا و نیاز‌مندان؟ ‏

در جواب این سوال‌ها باید بگوییم در واقع انسان همیشه می‌خواهد که یک زندگی هدفمند داشته باشد و آن را ادامه دهد. ‏اصولا در یک زندگی هدفمند، سیاست، تدبیر امور جامعه و کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. در این ایام که با ‏ایام ولادت با سعادت علی بن موسی‌الرضا (ع) مصادف است، مایلم اشاره کنم که زندگی آن امام هم مثل زندگی بقیه ‏ائمه یک زندگی سیاسی، اجتماعی بوده است. یعنی در زندگی ائمه ما، تدبیر امور جامعه و مردم در درجه اول اهمیت ‏قرار داشته است چراکه اگر این گونه نبود به این درجه از مقام و منزلت در نزد مردم دست نمی‌یافتند‎.‎


‎ ‎دو مثال از تدبیر سیاسی‎ ‎


برای اینکه اهمیت سیاست را در جای جای زندگی یک جامعه نشان بدهیم دو مثال می‌زنم. مثال اول از جوامع ‏سوسیالیست و کمونیست نیمه شرقی دنیاست؛ در این جوامع در قرن گذشته دو قدرت بزرگ و مهم وجود داشتند، اتحاد ‏جماهیر شوروی و چین. به لحاظ جمعیت و نقشی که مائو به عنوان رهبر چین در این کشور و در جهان داشت توانست ‏چین را به عنوان یک قدرت جدا از شوروی مطرح کند. تدبیر صحیح سیاست در چین باعث شد که این کشور بتواند از ‏حدود 30 سال پیش تاکنون به عنوان یک قدرت مطرح و صاحب یکی از اقتصادهای رو به تکامل در جهان امروز و ‏در تمامی عرصه‌های جهانی ظاهر شود. یک تغییر سیاست بنیادی و یک تدبیر جدید در چین باعث شد میلیون‌ها و ‏صدها میلیون چینی از فقر نجات یابند و چین به یک قدرت بزرگ صنعتی در جهان تبدیل شود‎. ‎

در مقابل در اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ سیاست‌های غلط و توجه نکردن به واقعیت‌ها، حرکت نکردن و تدبیر نکردن ‏به موقع، کشور را چنان متلاشی کرد که امروزه آمریکایی‌ها آمده و پشت مرزهای روسیه و در لهستان سایت‌های ‏ضدموشکی مستقرکرده و روسیه را به شدت عصبانی ساخته‌اند. ابرقدرتی که بیش از 70 سال یک قطب قدرت بود، ‏اکنون به چنین وضعیتی دچار شده است و این فقط و فقط به این دلیل است که نتوانسته‌اند درست تدبیر و عمل کنند‎.

مثال دوم از منطقه خودمان و در جهان اسلام است؛ در میان مسلمانان دو سیاستگذار را با هم مقایسه می‌کنیم‎. ‎آنگاه ‏متوجه می‌شویم که چقدر سیاست مهم است‎.‎


در مالزی یک سیاستمدار با تیمش ظهور کرد، ماهاتیر محمد نخست‌وزیر سابق مالزی با رای مردم 20 سال ‏نخست‌وزیر بود. اکنون پس از 60 سال که از استقلال مالزی می‌گذرد، این کشور از کشوری فقیر و عقب‌مانده به یک ‏کشور صنعتی و در حال توسعه تبدیل شده است. در زمان دولت آقای هاشمی با ماهاتیر محمد ملاقاتی داشتم و ایشان ‏گفتند که در مالزی مردم سه دسته‌اند؛ دسته اول که 52 درصد را شامل می‌شوند مسلمان و جمعیت بومی و مالیایی‌ها ‏هستند و دسته دوم و سوم که حدود 48 درصد را شامل می‌شوند، چینی‌تبار و هندی‌تبارند. این در حالی بود که 52 ‏درصد جمعیت مالزی فقط 3 درصد از کل اقتصاد را در دست داشتند، اما تحولات باعث شد که بعد از پایان دوره ‏نخست‌وزیری ماهاتیر محمد سهم گروه اول از اقتصاد به 35 درصد برسد. فقط به دلیل حمایت از قشرهای بومی و ‏مسلمان، اکنون نقش و سهم آنان در اقتصاد افزایش یافته و هنوز هم در حال رشد و اضافه شدن است‎. ‎

مالزی هم امروزه از یک کشور فراموش شده، بدون منابع، بدون امکانات، با اتخاذ سیاست‌ها و تدابیر صحیح در صف ‏یکی از کشورهای در حال صنعتی شدن قرار گرفته است. حال در نزدیکی و در همسایگی خودمان، یک سیاستمدار و ‏دیکتاتور خودخواه و نادان حاکم شد به نام صدام، که بسیار انسان توانایی بود و از معدود شخصیت‌هایی به شمار ‏می‌رفت که از قدرت رهبری بالایی در جهان عرب و اسلام برخوردار بود، آن هم در کشوری قدرتمند و وارث تمدن ‏ایران دوره ساسانی‎. ‎بغداد بر خرابه‌های بیستون‌ بنا شد و ایوان مدائن و تمدن ساسانی آنجاست‏‎. ‎عراق زمین‌های ‏حاصلخیز دارد و دو رودخانه بسیار عظیم آنجا جاری است، تمدن بین‌النهرین هنوز قدیمی‌ترین تمدن شناخته شده جهان ‏است‎. ‎

منابع عظیم نفت و ذخایر فراوانی دارد. کشوری با این نیرومندی با سیاست‌های غلط که با واقعیت‌های جهان سازگاری ‏نداشت، از صدام موجودی ساخت که اول به کشورش و بعد به ایران و بعد به کویت لطمه‌های بسیار زد و در نهایت ‏کارش این شد که زمینه‌ای فراهم شود تا کشورهای غربی با اقدامی که در سه دهه گذشته بی‌سابقه بود با قوای نظامی ‏این کشور را اشغال کنند. آدم دلش برای عراقی‌ها می‌سوخت چون روزی که آمدند چشم‌شان را باز کنند و بدون حضور ‏صدام یک نفس راحت بکشند، تانک‌های آمریکایی و انگلیسی را در خیابان‌های بغداد دیدند، جامعه باید به وضع بسیار ‏بدی دچار شود که روز آزادی آن، با اشغال همراه باشد. از این‌رو باید گفت که تدبیر در امور، مادر همه خدمت‌هاست‎. ‎اکنون خدمتگزارانی را می‌بینیم که در جامعه به مردم و ضعفا رسیدگی می‌کنند، معلمان دلسوزی را می‌بینیم که برای ‏درس خواندن فرزندان این خاک تلاش می‌کنند، در بازار عده زیادی را می‌بینیم که برای ایجاد شغل و رونق اقتصادی ‏تلاش می‌کنند اما همه این زحمت‌ها اگر سیاست‌های صحیح در یک کشور حاکم نباشد و اگر سیاستمداران صالح در ‏کشور حاکم نباشند، همه‌اش آب در هاون کوبیدن است‎.‎


‎ ‎چرا سد را شکستید؟‎ ‎


زمانی تلاش فرد‌فرد ما در جامعه اثر می‌گذارد که جریان و سیاست‌های کلی کشور درست تنظیم شده باشد. اگر ‏سیاست‌های کشور درست تنظیم نشود، مثل این است که شما در بالادست‌ها یک سد داشته باشید، این سد برای شما دو ‏کار مهم انجام می‌دهد اول سیلاب را کنترل می‌کند که خانه شما را آب نگیرد، مزرعه شما خراب نشود و دوم آنکه آب ‏را در تابستان که شما آب بیشتری نیاز دارید برای شما آماده کند. اگر رفتید سد را شکستید، حالا تمام مردم بیایند و جمع ‏شوند و به یکدیگر کمک کنند که آبی که در خانه‌ها افتاده با سطل به خارج از خانه‌ها بریزند و یا جلوی تمام خانه‌ها ‏کیسه شن بگذارند که آب در خانه‌ها نیفتد، چه فایده‌ای دارد؟ در این صورت باید پرسید چرا اینقدر زحمت می‌کشید؟ خُب ‏چرا سد را شکستید؟ چرا از بالادست کار را خراب کردید؟ سیاست مدیریت کردن آن سد است و سایر خدمات کیسه شن ‏گذاشتن جلوی در خانه همسایه‌هاست. کار خوبی است، ثواب دارد، اما چرا سد را شکستید؟ ‏

هیچ مسلمانی براساس آموزه‌های دینی و شیعی ما و هیچ مسلمان پیرو خط امامی بر اساس آموزه‌های دینی امام ‏نمی‌تواند در جامعه‌ای زندگی کند که بگوید برای ما تفاوت نمی‌کند که کی بیاید و کی برود یا اگر تفاوت بکند، بگوید که ‏من فردی تصمیم می‌گیرم، چون کار جمعی است. ایران کشوری است که تکلیفش روشن است‎. ‎سابقه تاریخی آن را همه ‏می‌دانند، شهرستان ری یک نمونه خیلی بارز آن است و مردمش را کم و بیش همه می‌شناسیم، اصولا صحیح‌العمل ‏بوده‌اند، اما خوب هر جامعه‌ای اشکالاتی دارد. مردم صحیح‌العملی در یک کشور پهناوری مثل ایران، کشوری که در ‏طول تاریخ همواره قدرت اول منطقه بوده است و منافع کافی هم در اختیار دارد، نباید امروز با این همه مشکلات ‏درگیر باشد. که البته باید خدا را شاکر باشیم چون وضع ما اکنون بهتر از گذشته است ولی این کافی نیست‎. ‎کشور اکنون ‏اگر با تدابیر صحیح اداره شود کشوری است که می‌تواند جزء 10 قدرت بزرگ دنیا باشد. البته زحمت کشیدن ‏می‌خواهد، کار کردن می‌خواهد و سیاست‌هایش باید درست باشد مردم هم باید تلاش کنند‏‎. ‎

‎ ‎چه کسی مسوولیت کشور را می‌پذیرد؟‎ ‎


رئیس‌جمهوری آینده چه کار می‌خواهد بکند با این مشکلاتی که برای کشور ایجاد شده است، رئیس‌جمهوری آینده چطور ‏می‌خواهد جوابگوی خواسته‌ها باشد؟ زمانی که ما آخرین بودجه را در زمان آقای خاتمی در مجلس ششم می‌بستیم یعنی ‏آن سالی که آقای خاتمی پنج ماه رئیس‌جمهور بود و احمدی‌نژاد هفت ماهش را اداره می‌کرد، ما از نفت و از درآمد نفت ‏‏27 میلیارد دلار برداشت می‌کردیم و بودجه ما با نفت بشکه‌ای 32 دلار بالانس می‌شد، هرچه بیش از 32 دلار بود به ‏حساب صندوق ذخیره ارزی می‌رفت. از این 27 میلیارد دلار هم دو میلیارد دلار برای تغییر نرخ ارز، یکسان‌سازی ‏نرخ ارز و مطالبات بانک مرکزی بود‏‎. ‎از 25 میلیارد دلار چهار میلیارد خالص برای امور عمرانی هزینه می‌شد که ‏در بودجه جاری داخل نشد که صرف ساخت راه‌ها، سدها و شرکت فاضلاب کشور و‎… ‎می‌شد اما امسال که در خدمت ‏شما نشسته‌ایم بودجه سال 1387 با نفت 77 دلار بالانس می‌شود فاصله 32 دلار تا 77 دلار هر چه درآمد اضافی بود، ‏عملا نیست شد‎. ‎

هرچه نفت از 77 دلار ارزان‌تر شود یعنی کسر بودجه و اگر بالاتر رود در حساب ذخیره ارزی وارد می‌شود. این ‏سوال در نشست‌های ما مطرح است که با این وضع حالا چه کسی می‌خواهد مسوولیت کشور را بپذیرد؟ اکنون در ‏عربستان با نفت بشکه‌ای 24 دلار، در امارات با 28 دلار و در کویت با 32 دلار بودجه را می‌بندند. یعنی اگر نفت تا ‏‏24 دلار پایین بیاید عربستان دچار تنش اقتصادی نمی‌شود، حال نفت ما رسیده به حدود 55 دلار تا 60 دلار، حالا چه ‏کار می‌خواهیم بکنیم؟ به‌راستی رئیس دولت بعدی چه می‌خواهد بکند؟ ‏


‎ ‎وقتی تدبیر به کمک می‌آید‎ ‎


با این حال در شرایطی که اکنون قرار گرفته‌ایم، اگر تدبیر وجود داشته باشد و به علم و به کارشناسی اهمیت داده شود، ‏همین شرایطی که تهدید است می‌تواند به فرصت تبدیل شود. یعنی از همین شرایط کمبود می‌توان طوری اقتصاد را ‏سامان داد که رونق بیشتر، تولید بیشتر، افزایش صادرات وکاهش واردات تحقق ‌یابد. اینها با استفاده از گروه‌های ‏کارشناسی شدنی است. گروه‌های کارشناسی به شما این علم و تدبیر و این قدرت را می‌دهند که اگر محدودیت دارید، در ‏همین حال بتوانید محدودیت‌ها را تبدیل به فرصت کنید. ‏

در سال 68 که کار سازندگی بعد از جنگ شروع شد شرایط از این هم بدتر بود، وقتی آقای هاشمی مسوولیت کشور را ‏پذیرفتند تولید نفت دو میلیون بشکه در روز بود اما اکنون چهار میلیون و 200 هزار بشکه تولید داریم، برق کشور در ‏شرایط بدی قرار داشت در حالی‌که بسیاری از کارخانجات تعطیل بودند، باز هم خاموشی‌های سنگین داشتیم، همه چیز ‏در وضع بدی بود وقتی تدبیر به کمک آمد این شد که از همان شرایط به شرایطی منتقل شدیم که بعد از پنج، شش سال ‏در خیلی از کالاها نیازهای کشور تامین شد، چرا؟ آقای هاشمی که معجزه نکرد، بلکه کار را به‌دست کارشناسان سپرد ‏و آنها آمدند و کارها را درست کردند‎. ‎

در آن زمان دلار قیمتش هفت تومان بود، دلار هفت تومانی را اگر به واردکننده می‌دادیم مثلا واردکننده پنیر، پنیر ‏وارداتی از قیمت تولیدکننده داخلی هم ارزان‌تر می‌شد آنگاه نه تولید شیر صرف می‌کرد و نه تولید پنیر و همه را باید ‏وارد می‌کردیم، اما هر چه قیمت دلار بالا رفت واردات سخت‌تر شد و تولید داخلی بیشتر. از این رو می‌گویم در ‏شرایطی که عقل، خرد، تدبیر و سیاست صحیح حاکم باشد در شرایط نداری هم می‌شود طوری برنامه‌ریزی کرد که از ‏نداشتن کشور ساخت. در زمانی که مسوول سازمان گردشگری بودم با دبیرکل سازمان جهانی گردشگری بحث ‏می‌کردیم که بالاخره چه کار باید بکنیم که گردشگری در ایران رونق پیدا بکند؟

‏ سوال این بود که ما اگر هتل بسازیم و امکانات تهیه کنیم توریست می‌آید؟ او گفت شما این بحث را مطرح نکنید، گفتم ‏چرا؟ گفت: کشورهای عربی خلیج فارس هیچ چیزی برای عرضه ندارند پتانسیل‌شان صفر است، اما گردشگری‌شان ‏سالی 30 تا 35 درصد رشد می‌کند. حتی ما در سازمان گردشگری نمی‌توانیم تحلیل کنیم که چرا دوبی دارد این مقدار ‏گردشگر جذب می‌کند. شما اصلا متوجه نیستید که چه پتانسیل‌هایی دارید، چطور شما گمان می‌کنید که نمی‌توانید ‏گردشگر جذب کنید. اگر سرمایه‌گذاری کنید، شما هم می‌توانید توریست جذب کنید. واقعا اگر تدبیر درست باشد، نداشتن ‏را می‌شود تبدیل به فرصت کرد، کاری که دقیقا عرب‌ها در جنوب خلیج فارس کرده‌اند، با مشاوران درست و با تدابیر ‏صحیح. آنها نیروی انسانی ندارند اما می‌گویند از هر جای دنیا کسانی که بخواهند کار کنند اگر آموزش دیده باشند بیایند ‏کار بکنند. نیروی ارزان سریلانکا با پول نفت را ترکیب می‌کنند و با یک تدبیر صحیح و درست توریست‌های اروپایی ‏را به امارات می‌آورند. اگر یک توریست اروپایی باید برای یک هفته در یک هتل پنج ستاره در اسپانیا، سه هزار دلار ‏بپردازد در امارات در یک هتل هفت ستاره هزار دلار می‌پردازد و این یعنی دو هزار دلار استفاده. حال اگر عقل و ‏تدبیر نباشد چه می‌شود؟ ‏

چه اتفاقی می‌افتد؟ در دولت نهم، رئیس دولت و کسانی که تصمیم‌گیر بودند به حرف کارشناسان گوش نکردند، یک عده ‏عالم و دانشمند گفتند شما دلار دارید، حالا چرا به ریال خرج می‌کنید؟ این دوتا درآمد است اما از یک جنس نیست، دلار ‏باید هزینه دلاری شود، اما ریال را باید از جامعه جمع کنید و سپس خرج کنید، این‌طوری که بی‌حساب چاپ کنید و سپس ‏خرج کنید تورم‌زا می‌شود. آقای رئیس‌جمهوری هم که اصلا تجربه ارزی نداشت، شهردار تهران بود و قبلش هم ‏استاندار اردبیل، کاری به ارز نداشت، آشنا هم که نبود، همه چیز را هم که قرار بود خودش تجربه بکند. یک بی‌دقتی ‏ساده باعث شد که 130 تا 140 میلیارد دلار اضافه هزینه دولت شود و تورمی30 درصدی به وجود آورد. خیلی عجیب ‏است که آدم داشته باشد و اشتباه خرج بکند یعنی هم منابع را هدر بدهد و هم تورم را به جامعه تحمیل کند، این می‌شود ‏بی‌تدبیری و آن سیاست کشورهای حاشیه خلیج فارس می‌شود تدبیر‎.‎


‎ ‎آموزش سیاسی برای خدمت‏‎ ‎


هر که می‌خواهد به کشورش خدمت کند، هر که می‌خواهد به جامعه‌اش خدمت کند و هر که می‌خواهد به استقلال ‏کشورش کمک کند باید مسائل سیاسی را خوب بفهمد، آموزش ببیند و انجام دهد تا منجر به این شود که سیاست‌های ‏صحیح و سیاستمداران امین، دانا و مخلص مقدرات کشور را در دست بگیرند‎. ‎سیاستمدارانی که با شجاعت کشور را به ‏سمت قله‌های پیشرفت هدایت کنند. این هنر نیست که ما سیاست‌هایمان طوری طراحی شود که مردم هر روز فقیر و ‏فقیرتر شوند بعد بخواهیم به مردم فقیر اعانه بدهیم. هنر آن است که کشور را طوری هدایت کنیم که مردم خودشان به ‏استعداد خودشان و به اتکای توانایی‌های خودشان ثروت تولید کنند و آن‌گاه از ثروت و تولیدش به دولت صدقه بدهد، ‏مالیاتی که مردم وحشت دارند از پرداختش و به اکراه به دولت می‌پردازند، صدقه دادن به دولت است‎. ‎

دولت باید صدقه‌بگیر باشد نه صدقه بدهد‎. ‎دولتی که بخواهد منابع زیرزمینی را بفروشد و پول در دست مردم بگذارد، ‏جامعه و مردم جامعه‌اش را به برده تبدیل می‌کند و حتما جامعه بزرگ پر از بردگان نمی‌تواند کشور را جلو ببرد. ما ‏نیاز به انسان‌های آزاده و متکی به خود داریم و این زمانی محقق می‌شود که سیاست‌های صحیح در کشور حاکم شود‎. ‎سیاست را جدی بگیرید، دور هم جمع شوید، از احزاب فرار نکنید، با احزاب انس بگیرید و به احزاب کمک کنید. ‏احزاب را نقد کنید و کم کم کشور را به سمتی ببرید که از این همه حزب به دو یا چند حزب نیرومند و فراگیر و جدی ‏تبدیل شوند تا مردم اعتماد کنند، به مطالعه برنامه‌های یک حزب بپردازند و در احزاب حضور یابند. اینکه امام ‏فرموده‌اند: “نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.” بدون داشتن فعالان سیاسی نیرومند، شدنی نیست. اگر ‏جامعه بی‌تفاوت باشد حتما کشور دست نااهلان و نامحرمان خواهد افتاد‎.‎

خلاصله سخنرانی در جمع امین حزب در شهرری

منبع: کارگزاران، 23 آبان ‏