گمان میکنم که فعالان سیاسی، چهرههای فعال و اعضای حزب کارگزاران در برخورد با خانواده و جامعه با این سوالها مواجه هستند که چرا فعالیتهای داوطلبانه و عامالمنفعه؟ آن هم در زمانهای که هر کس به فکر منافع شخصی خود است، انجام میدهند؟ چرا باید علاوه بر زندگی شخصی به فعالیت سیاسی بپردازند؟ فعالیت سیاسی چه اهمیتی دارد؟ چرا کارهای عامالمنفعه و چرا کار خیر؟ چرا دستگیری از ضعفا و نیازمندان؟
در جواب این سوالها باید بگوییم در واقع انسان همیشه میخواهد که یک زندگی هدفمند داشته باشد و آن را ادامه دهد. اصولا در یک زندگی هدفمند، سیاست، تدبیر امور جامعه و کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. در این ایام که با ایام ولادت با سعادت علی بن موسیالرضا (ع) مصادف است، مایلم اشاره کنم که زندگی آن امام هم مثل زندگی بقیه ائمه یک زندگی سیاسی، اجتماعی بوده است. یعنی در زندگی ائمه ما، تدبیر امور جامعه و مردم در درجه اول اهمیت قرار داشته است چراکه اگر این گونه نبود به این درجه از مقام و منزلت در نزد مردم دست نمییافتند.
دو مثال از تدبیر سیاسی
برای اینکه اهمیت سیاست را در جای جای زندگی یک جامعه نشان بدهیم دو مثال میزنم. مثال اول از جوامع سوسیالیست و کمونیست نیمه شرقی دنیاست؛ در این جوامع در قرن گذشته دو قدرت بزرگ و مهم وجود داشتند، اتحاد جماهیر شوروی و چین. به لحاظ جمعیت و نقشی که مائو به عنوان رهبر چین در این کشور و در جهان داشت توانست چین را به عنوان یک قدرت جدا از شوروی مطرح کند. تدبیر صحیح سیاست در چین باعث شد که این کشور بتواند از حدود 30 سال پیش تاکنون به عنوان یک قدرت مطرح و صاحب یکی از اقتصادهای رو به تکامل در جهان امروز و در تمامی عرصههای جهانی ظاهر شود. یک تغییر سیاست بنیادی و یک تدبیر جدید در چین باعث شد میلیونها و صدها میلیون چینی از فقر نجات یابند و چین به یک قدرت بزرگ صنعتی در جهان تبدیل شود.
در مقابل در اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ سیاستهای غلط و توجه نکردن به واقعیتها، حرکت نکردن و تدبیر نکردن به موقع، کشور را چنان متلاشی کرد که امروزه آمریکاییها آمده و پشت مرزهای روسیه و در لهستان سایتهای ضدموشکی مستقرکرده و روسیه را به شدت عصبانی ساختهاند. ابرقدرتی که بیش از 70 سال یک قطب قدرت بود، اکنون به چنین وضعیتی دچار شده است و این فقط و فقط به این دلیل است که نتوانستهاند درست تدبیر و عمل کنند.
مثال دوم از منطقه خودمان و در جهان اسلام است؛ در میان مسلمانان دو سیاستگذار را با هم مقایسه میکنیم. آنگاه متوجه میشویم که چقدر سیاست مهم است.
در مالزی یک سیاستمدار با تیمش ظهور کرد، ماهاتیر محمد نخستوزیر سابق مالزی با رای مردم 20 سال نخستوزیر بود. اکنون پس از 60 سال که از استقلال مالزی میگذرد، این کشور از کشوری فقیر و عقبمانده به یک کشور صنعتی و در حال توسعه تبدیل شده است. در زمان دولت آقای هاشمی با ماهاتیر محمد ملاقاتی داشتم و ایشان گفتند که در مالزی مردم سه دستهاند؛ دسته اول که 52 درصد را شامل میشوند مسلمان و جمعیت بومی و مالیاییها هستند و دسته دوم و سوم که حدود 48 درصد را شامل میشوند، چینیتبار و هندیتبارند. این در حالی بود که 52 درصد جمعیت مالزی فقط 3 درصد از کل اقتصاد را در دست داشتند، اما تحولات باعث شد که بعد از پایان دوره نخستوزیری ماهاتیر محمد سهم گروه اول از اقتصاد به 35 درصد برسد. فقط به دلیل حمایت از قشرهای بومی و مسلمان، اکنون نقش و سهم آنان در اقتصاد افزایش یافته و هنوز هم در حال رشد و اضافه شدن است.
مالزی هم امروزه از یک کشور فراموش شده، بدون منابع، بدون امکانات، با اتخاذ سیاستها و تدابیر صحیح در صف یکی از کشورهای در حال صنعتی شدن قرار گرفته است. حال در نزدیکی و در همسایگی خودمان، یک سیاستمدار و دیکتاتور خودخواه و نادان حاکم شد به نام صدام، که بسیار انسان توانایی بود و از معدود شخصیتهایی به شمار میرفت که از قدرت رهبری بالایی در جهان عرب و اسلام برخوردار بود، آن هم در کشوری قدرتمند و وارث تمدن ایران دوره ساسانی. بغداد بر خرابههای بیستون بنا شد و ایوان مدائن و تمدن ساسانی آنجاست. عراق زمینهای حاصلخیز دارد و دو رودخانه بسیار عظیم آنجا جاری است، تمدن بینالنهرین هنوز قدیمیترین تمدن شناخته شده جهان است.
منابع عظیم نفت و ذخایر فراوانی دارد. کشوری با این نیرومندی با سیاستهای غلط که با واقعیتهای جهان سازگاری نداشت، از صدام موجودی ساخت که اول به کشورش و بعد به ایران و بعد به کویت لطمههای بسیار زد و در نهایت کارش این شد که زمینهای فراهم شود تا کشورهای غربی با اقدامی که در سه دهه گذشته بیسابقه بود با قوای نظامی این کشور را اشغال کنند. آدم دلش برای عراقیها میسوخت چون روزی که آمدند چشمشان را باز کنند و بدون حضور صدام یک نفس راحت بکشند، تانکهای آمریکایی و انگلیسی را در خیابانهای بغداد دیدند، جامعه باید به وضع بسیار بدی دچار شود که روز آزادی آن، با اشغال همراه باشد. از اینرو باید گفت که تدبیر در امور، مادر همه خدمتهاست. اکنون خدمتگزارانی را میبینیم که در جامعه به مردم و ضعفا رسیدگی میکنند، معلمان دلسوزی را میبینیم که برای درس خواندن فرزندان این خاک تلاش میکنند، در بازار عده زیادی را میبینیم که برای ایجاد شغل و رونق اقتصادی تلاش میکنند اما همه این زحمتها اگر سیاستهای صحیح در یک کشور حاکم نباشد و اگر سیاستمداران صالح در کشور حاکم نباشند، همهاش آب در هاون کوبیدن است.
چرا سد را شکستید؟
زمانی تلاش فردفرد ما در جامعه اثر میگذارد که جریان و سیاستهای کلی کشور درست تنظیم شده باشد. اگر سیاستهای کشور درست تنظیم نشود، مثل این است که شما در بالادستها یک سد داشته باشید، این سد برای شما دو کار مهم انجام میدهد اول سیلاب را کنترل میکند که خانه شما را آب نگیرد، مزرعه شما خراب نشود و دوم آنکه آب را در تابستان که شما آب بیشتری نیاز دارید برای شما آماده کند. اگر رفتید سد را شکستید، حالا تمام مردم بیایند و جمع شوند و به یکدیگر کمک کنند که آبی که در خانهها افتاده با سطل به خارج از خانهها بریزند و یا جلوی تمام خانهها کیسه شن بگذارند که آب در خانهها نیفتد، چه فایدهای دارد؟ در این صورت باید پرسید چرا اینقدر زحمت میکشید؟ خُب چرا سد را شکستید؟ چرا از بالادست کار را خراب کردید؟ سیاست مدیریت کردن آن سد است و سایر خدمات کیسه شن گذاشتن جلوی در خانه همسایههاست. کار خوبی است، ثواب دارد، اما چرا سد را شکستید؟
هیچ مسلمانی براساس آموزههای دینی و شیعی ما و هیچ مسلمان پیرو خط امامی بر اساس آموزههای دینی امام نمیتواند در جامعهای زندگی کند که بگوید برای ما تفاوت نمیکند که کی بیاید و کی برود یا اگر تفاوت بکند، بگوید که من فردی تصمیم میگیرم، چون کار جمعی است. ایران کشوری است که تکلیفش روشن است. سابقه تاریخی آن را همه میدانند، شهرستان ری یک نمونه خیلی بارز آن است و مردمش را کم و بیش همه میشناسیم، اصولا صحیحالعمل بودهاند، اما خوب هر جامعهای اشکالاتی دارد. مردم صحیحالعملی در یک کشور پهناوری مثل ایران، کشوری که در طول تاریخ همواره قدرت اول منطقه بوده است و منافع کافی هم در اختیار دارد، نباید امروز با این همه مشکلات درگیر باشد. که البته باید خدا را شاکر باشیم چون وضع ما اکنون بهتر از گذشته است ولی این کافی نیست. کشور اکنون اگر با تدابیر صحیح اداره شود کشوری است که میتواند جزء 10 قدرت بزرگ دنیا باشد. البته زحمت کشیدن میخواهد، کار کردن میخواهد و سیاستهایش باید درست باشد مردم هم باید تلاش کنند.
چه کسی مسوولیت کشور را میپذیرد؟
رئیسجمهوری آینده چه کار میخواهد بکند با این مشکلاتی که برای کشور ایجاد شده است، رئیسجمهوری آینده چطور میخواهد جوابگوی خواستهها باشد؟ زمانی که ما آخرین بودجه را در زمان آقای خاتمی در مجلس ششم میبستیم یعنی آن سالی که آقای خاتمی پنج ماه رئیسجمهور بود و احمدینژاد هفت ماهش را اداره میکرد، ما از نفت و از درآمد نفت 27 میلیارد دلار برداشت میکردیم و بودجه ما با نفت بشکهای 32 دلار بالانس میشد، هرچه بیش از 32 دلار بود به حساب صندوق ذخیره ارزی میرفت. از این 27 میلیارد دلار هم دو میلیارد دلار برای تغییر نرخ ارز، یکسانسازی نرخ ارز و مطالبات بانک مرکزی بود. از 25 میلیارد دلار چهار میلیارد خالص برای امور عمرانی هزینه میشد که در بودجه جاری داخل نشد که صرف ساخت راهها، سدها و شرکت فاضلاب کشور و… میشد اما امسال که در خدمت شما نشستهایم بودجه سال 1387 با نفت 77 دلار بالانس میشود فاصله 32 دلار تا 77 دلار هر چه درآمد اضافی بود، عملا نیست شد.
هرچه نفت از 77 دلار ارزانتر شود یعنی کسر بودجه و اگر بالاتر رود در حساب ذخیره ارزی وارد میشود. این سوال در نشستهای ما مطرح است که با این وضع حالا چه کسی میخواهد مسوولیت کشور را بپذیرد؟ اکنون در عربستان با نفت بشکهای 24 دلار، در امارات با 28 دلار و در کویت با 32 دلار بودجه را میبندند. یعنی اگر نفت تا 24 دلار پایین بیاید عربستان دچار تنش اقتصادی نمیشود، حال نفت ما رسیده به حدود 55 دلار تا 60 دلار، حالا چه کار میخواهیم بکنیم؟ بهراستی رئیس دولت بعدی چه میخواهد بکند؟
وقتی تدبیر به کمک میآید
با این حال در شرایطی که اکنون قرار گرفتهایم، اگر تدبیر وجود داشته باشد و به علم و به کارشناسی اهمیت داده شود، همین شرایطی که تهدید است میتواند به فرصت تبدیل شود. یعنی از همین شرایط کمبود میتوان طوری اقتصاد را سامان داد که رونق بیشتر، تولید بیشتر، افزایش صادرات وکاهش واردات تحقق یابد. اینها با استفاده از گروههای کارشناسی شدنی است. گروههای کارشناسی به شما این علم و تدبیر و این قدرت را میدهند که اگر محدودیت دارید، در همین حال بتوانید محدودیتها را تبدیل به فرصت کنید.
در سال 68 که کار سازندگی بعد از جنگ شروع شد شرایط از این هم بدتر بود، وقتی آقای هاشمی مسوولیت کشور را پذیرفتند تولید نفت دو میلیون بشکه در روز بود اما اکنون چهار میلیون و 200 هزار بشکه تولید داریم، برق کشور در شرایط بدی قرار داشت در حالیکه بسیاری از کارخانجات تعطیل بودند، باز هم خاموشیهای سنگین داشتیم، همه چیز در وضع بدی بود وقتی تدبیر به کمک آمد این شد که از همان شرایط به شرایطی منتقل شدیم که بعد از پنج، شش سال در خیلی از کالاها نیازهای کشور تامین شد، چرا؟ آقای هاشمی که معجزه نکرد، بلکه کار را بهدست کارشناسان سپرد و آنها آمدند و کارها را درست کردند.
در آن زمان دلار قیمتش هفت تومان بود، دلار هفت تومانی را اگر به واردکننده میدادیم مثلا واردکننده پنیر، پنیر وارداتی از قیمت تولیدکننده داخلی هم ارزانتر میشد آنگاه نه تولید شیر صرف میکرد و نه تولید پنیر و همه را باید وارد میکردیم، اما هر چه قیمت دلار بالا رفت واردات سختتر شد و تولید داخلی بیشتر. از این رو میگویم در شرایطی که عقل، خرد، تدبیر و سیاست صحیح حاکم باشد در شرایط نداری هم میشود طوری برنامهریزی کرد که از نداشتن کشور ساخت. در زمانی که مسوول سازمان گردشگری بودم با دبیرکل سازمان جهانی گردشگری بحث میکردیم که بالاخره چه کار باید بکنیم که گردشگری در ایران رونق پیدا بکند؟
سوال این بود که ما اگر هتل بسازیم و امکانات تهیه کنیم توریست میآید؟ او گفت شما این بحث را مطرح نکنید، گفتم چرا؟ گفت: کشورهای عربی خلیج فارس هیچ چیزی برای عرضه ندارند پتانسیلشان صفر است، اما گردشگریشان سالی 30 تا 35 درصد رشد میکند. حتی ما در سازمان گردشگری نمیتوانیم تحلیل کنیم که چرا دوبی دارد این مقدار گردشگر جذب میکند. شما اصلا متوجه نیستید که چه پتانسیلهایی دارید، چطور شما گمان میکنید که نمیتوانید گردشگر جذب کنید. اگر سرمایهگذاری کنید، شما هم میتوانید توریست جذب کنید. واقعا اگر تدبیر درست باشد، نداشتن را میشود تبدیل به فرصت کرد، کاری که دقیقا عربها در جنوب خلیج فارس کردهاند، با مشاوران درست و با تدابیر صحیح. آنها نیروی انسانی ندارند اما میگویند از هر جای دنیا کسانی که بخواهند کار کنند اگر آموزش دیده باشند بیایند کار بکنند. نیروی ارزان سریلانکا با پول نفت را ترکیب میکنند و با یک تدبیر صحیح و درست توریستهای اروپایی را به امارات میآورند. اگر یک توریست اروپایی باید برای یک هفته در یک هتل پنج ستاره در اسپانیا، سه هزار دلار بپردازد در امارات در یک هتل هفت ستاره هزار دلار میپردازد و این یعنی دو هزار دلار استفاده. حال اگر عقل و تدبیر نباشد چه میشود؟
چه اتفاقی میافتد؟ در دولت نهم، رئیس دولت و کسانی که تصمیمگیر بودند به حرف کارشناسان گوش نکردند، یک عده عالم و دانشمند گفتند شما دلار دارید، حالا چرا به ریال خرج میکنید؟ این دوتا درآمد است اما از یک جنس نیست، دلار باید هزینه دلاری شود، اما ریال را باید از جامعه جمع کنید و سپس خرج کنید، اینطوری که بیحساب چاپ کنید و سپس خرج کنید تورمزا میشود. آقای رئیسجمهوری هم که اصلا تجربه ارزی نداشت، شهردار تهران بود و قبلش هم استاندار اردبیل، کاری به ارز نداشت، آشنا هم که نبود، همه چیز را هم که قرار بود خودش تجربه بکند. یک بیدقتی ساده باعث شد که 130 تا 140 میلیارد دلار اضافه هزینه دولت شود و تورمی30 درصدی به وجود آورد. خیلی عجیب است که آدم داشته باشد و اشتباه خرج بکند یعنی هم منابع را هدر بدهد و هم تورم را به جامعه تحمیل کند، این میشود بیتدبیری و آن سیاست کشورهای حاشیه خلیج فارس میشود تدبیر.
آموزش سیاسی برای خدمت
هر که میخواهد به کشورش خدمت کند، هر که میخواهد به جامعهاش خدمت کند و هر که میخواهد به استقلال کشورش کمک کند باید مسائل سیاسی را خوب بفهمد، آموزش ببیند و انجام دهد تا منجر به این شود که سیاستهای صحیح و سیاستمداران امین، دانا و مخلص مقدرات کشور را در دست بگیرند. سیاستمدارانی که با شجاعت کشور را به سمت قلههای پیشرفت هدایت کنند. این هنر نیست که ما سیاستهایمان طوری طراحی شود که مردم هر روز فقیر و فقیرتر شوند بعد بخواهیم به مردم فقیر اعانه بدهیم. هنر آن است که کشور را طوری هدایت کنیم که مردم خودشان به استعداد خودشان و به اتکای تواناییهای خودشان ثروت تولید کنند و آنگاه از ثروت و تولیدش به دولت صدقه بدهد، مالیاتی که مردم وحشت دارند از پرداختش و به اکراه به دولت میپردازند، صدقه دادن به دولت است.
دولت باید صدقهبگیر باشد نه صدقه بدهد. دولتی که بخواهد منابع زیرزمینی را بفروشد و پول در دست مردم بگذارد، جامعه و مردم جامعهاش را به برده تبدیل میکند و حتما جامعه بزرگ پر از بردگان نمیتواند کشور را جلو ببرد. ما نیاز به انسانهای آزاده و متکی به خود داریم و این زمانی محقق میشود که سیاستهای صحیح در کشور حاکم شود. سیاست را جدی بگیرید، دور هم جمع شوید، از احزاب فرار نکنید، با احزاب انس بگیرید و به احزاب کمک کنید. احزاب را نقد کنید و کم کم کشور را به سمتی ببرید که از این همه حزب به دو یا چند حزب نیرومند و فراگیر و جدی تبدیل شوند تا مردم اعتماد کنند، به مطالعه برنامههای یک حزب بپردازند و در احزاب حضور یابند. اینکه امام فرمودهاند: “نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.” بدون داشتن فعالان سیاسی نیرومند، شدنی نیست. اگر جامعه بیتفاوت باشد حتما کشور دست نااهلان و نامحرمان خواهد افتاد.
خلاصله سخنرانی در جمع امین حزب در شهرری
منبع: کارگزاران، 23 آبان