حکایت بهقدر لازم شهره شده؛ کیهان سهشنبه خبری تحریف شده از جلسه غیرعلنی ظریف با تعدادی از نمایندگان مجلس منتشر میکند، و تیتر یک خود را چنین برمیگزیند: “ظریف: مکالمه روحانی با اوباما و دیدار طولانی من با جانکری نابجا بود”.
وزیر خارجه دولت روحانی در صفحهی فیس بوک خود، از این اقدام بهشدت ابراز نارضایتی میکند. جواد ظریف مینویسد: “باعث تاسف است که یک و نیم ساعت بحث جدی، صمیمانه و خصوصی با نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، که صراحتا توافق شده بود محرمانه و غیرقابل نقل خواهد ماند، در چند جمله خلاصه شد که هیچ ارتباطی با بحث مفصل من نداشت و به مطبوعات درز داده شد. بدتر از آن افرادی که خود را قاضی صداقت بنده دانسته و با تیتر کوچک صداقت مرا میستایند، با بزرگترین تیتر ممکن جملهای را از من به عنوان نقل قول مستقیم از بنده منتشر کردند که با آنچه گفته بودم مطابقت نداشت. جالب آنجاست که کسانی که ادعای ولایتمداری دارند جلوتر از رهبری حرکت میکنند و هیچ از خود نمیپرسند که اگر ایشان مصلحت میدیدند خودشان مصادیق را روشن میفرمودند.”
ظریف خبر میدهد به علت عوارض عصبی ناشی از مشاهدهی خبر و تیتر کیهان، کارش به بیمارستان کشیده است.
ملاحظه در مورد واکنش وزیر خارجهی دولت بنفش کم نیست؛ یک نکتهی مهم، این پرسش و نقد که مگر آقای ظریف از مجموعه سرمقالهها و تیترهای کیهان در همین روزهای اخیر بیخبر بوده است؟ مگر وی از رویکرد افراطی تمامیتخواهان مسلط بر کیهان بیاطلاع است؟ واکنش راست افراطی در کیهان به اقدامات روحانی و ظریف در سفر اخیر آمریکا، به کنار؛ مگر آقای وزیر در تمام سالهای مدیرمسئولی “برادر حسین” و همکاران/بازجوهای مسلط بر کیهان، از خروجی این روزنامه مطلع نبوده است؟ آیا آقای ظریف از شدت تحریف حقیقت و دروغ پراکنی و تهمتزنی به مخالفان و تخریب منتقدان و تقدیس خشونت در کیهان خبر نداشته است؟ اگر پاسخ وزیر خارجهی دولت روحانی به این پرسشها و سئوالهایی از این دست، مثبت است، پس چه جای “جا خوردن” و “فشار عصبی” و گلایه و برآشفتن؟
سالهاست برادر حسین و راست افراطی (کیهانیان)، کاری جز این همه نداشتهاند. کمتر شخص حقیقی و حقوقی از دگراندیشان و منتقدان و “غیرخودی”ها بوده که مورد عنایت برادر حسین و کیهاناش قرار نگرفته باشد. سوگمندانه آنکه جز رهبر جمهوری اسلامی که شریعتمداری را بر صدر این روزنامه نشانده، و جز اقتدارگرایان و بازجوهایی که در اتاقهای بازجویی با مستندات کیهان، به “کارشناسی” متهمان (دگراندیشان) اقدام میکنند، کسی اعتنایی به دروغها و افتراها و ناسزاها و اتهامزنیهای کیهان نکرده است. و اگر “اعتنا”یی در جمع کنشگران جامعه مدنی به این روزنامه شده، تنها از آن جهت بوده که سرکوب و خشونت امنیتی همسو و آتی، توسط نهادهای اطلاعاتی و قضایی، برآورد شود و تمهیدات لازم، اندیشیده.
اما به باور نگارنده، نکتهی مهمتر از ملاحظهی پیشین، وجه اثباتی و پندآموز خبر و تیتر کیهان نه تنها برای ظریف، که برای دولت بنفش است. اینکه راست افراطی برای اخلال در برنامههای دولت بنفش، نه تنها تعارف ندارد، بلکه از هر اقدامی هم دریغ نخواهد کرد. در مرحلهی نخست، تحریف حقیقت و تخریب و دروغ و تهدید و دروغ پراکنی، و در پلههای بعد بعد، اتکا به ابزارهای خشونت. وضعی که کمابیش در دوران اصلاحات رخ داد.
باندهای تمامیتخواه تنها بر رأس کیهان تکیه نزدهاند؛ راست افراطی تکیهگاههای قابل اعتنایی دارد که بازی با هر یک، میتواند وجهی از اهداف و برنامههای دولت بنفش را به چالش کشد و دچار مشکل یا حتی بحران کند. “برادر حسین” وجهی از “کیهانیان” و رویکردهای ضدملی راست افراطی را آشکار میکند. وجوه و کردارهای تمامیتخواهان اما به جنگ روانی و رسانهای و ستیز تبلیغاتی و یأس پراکنی، محدود نیست. اینچنین، آنچه در ماجرای اخیر رخ داد، میتواند تجربهی خوبی برای بهبودخواهان درون دولت روحانی باشد و شود.
اما صرفنظر از این دو ملاحظه، از نکتهای بهظاهر حاشیهای اما اساسی نمیتوان گذشت. اینکه بعید است ظریف و دیگر وزرای دولت بنفش، و بخصوص شخص روحانی، ندانند در چه زمانهی سختی مسئولیت قوه مجریه را عهدهدار شدهاند. اگر بحران اقتصادی و بحران در روابط بینالمللی، دو موضوع محوریاند، اما نمیتوان همزمان بر سیاستهای تمامیتخواهان چشم پوشید. رویکردهایی که بخصوص خود را در کودتای انتخاباتی 88 و سرکوبهای خونین پس از آن، متبلور کرد. راست افراطی حداکثر تلاش خود را مبذول خواهد کرد که عرصهی سیاست و فرهنگ را همچنان مسدود و محدود، کنترل کند، و مانع از جان گرفتن جامعه مدنی شود. در چنین وضعی، و در متن بحرانهای بجا مانده از دولت ناکارآمد و بیکفایت باند احمدینژاد، یکایک وزرای روحانی ناگزیر به سختجانی و صبوری مشدد هستند. این، برای وزیر خارجهای که باید در حوزهی دیپلماسی جهد وافر پیشه کند، اهمیتی مضاعف مییابد. اینگونه، پریشان شدن از یک خبر و تیتر، چندان موجه به نظر نمیرسد.
حال که این مکتوب بدینجا رسید، دریغ است توصیهای خواندنی از دکتر محمد مصدق بازخوانی نشود. نخست وزیر دولت ملی، در خاطرات خود به مقطعی اشاره میکند که پس از اخذ دکترای حقوق و بازگشت از اروپا به ایران، و در پی نگارش مقالهای، با واکنش منفی و اعتراض برخی علما مواجه میشود. آنان مقالهی او را غیرشرعی میخوانند. اتفاقی که مصدق را ـ چنانکه خود توصیف میکند ـ دچار “یأس و ناامیدی” میکند. دکتر مصدق مینویسد: “از این پیشآمد آن قدر متأثر شده بودم که به من حالت تب دست داد. مادرم که از من عیادت نمود علت را سئوال کرد، و بعد از اینکه گفتههای مرا شنید، اظهار نمود: “ای کاش بهجای حقوق در اروپا طب تحصیل کرده بودی. مگر تو نمیدانی که هر کس تحصیل حقوق نمود و در سیاست وارد شد باید خود را برای هرگونه افترا و ناسزا حاضر کند و هر ناگواری که پیش آید تحمل نماید؟ چون میدانم که تو غیر از خیر مردم نظری نداری باید بدانی که وزن اشخاص در جامعه به قدر شدایدی است که در راه مردم تحمل میکنند.” این بیانات ـ آن هم از زبان مادری که مرا بسیار دوست میداشت و غیر از خیر جامعه، نظری نداشت ـ آنقدر در من تاثیر نمود که آن را برنامه زندگی قرار دادم، و از آن به بعد هر فحش و ناسزا که شنیدم خود را برای خدمت به مملکت بیشتر آماده و مجهز دیدم.”