آقای میرحسین موسوی
بیانیهتان را در مورد نوشتههای یک طنزنویس که در مورد خانم فاطمه رجبی طنزی نوشته است، خواندم و بالطبع توضیحات زیر را ضروری میدانم.
اول: شیوه برخورد شما طبعاً یک رفتار درست و حساب شده در شرایط کنونی انتخابات است و من به آن احترام میگذارم. اما طبیعتاً اهانتهای خانم رجبی به بزرگان این کشور مانند آقای خاتمی، آقای هاشمی و بسیاری دیگر از این بزرگان، جای دفاع ندارد، حتی پیرمرد محترمی مانند شیخ علی دوانی، پدر محترم خانم رجبی از دستش همیشه ناراحت بود و برادرانش هم از او گریزانند، و طبیعتاً من به خودم حق می دهم که در شرایطی که این خانم بدون نگاه داشتن هیچ حد و مرزی به جان افراد افتاده، به عنوان طنزنویس در موردش بنویسم. البته شما که نه، ولی بسیاری از دوستان معمولاً یواشکی التماس دعا دارند که من پاسخ خانم رجبی را بدهم.
دوم: دو مطلب طنز همزمان درباره خانم فاطمه رجبی منتشر شد، یکی را من نوشتم و یکی را دوست طنزنویسی دیگر نوشت، البته نوشته این دوست مطلب بسیار شیرینی بود با عنوان «فاطی شاه، فاطی ماه…» که در مورد خانه شما و دیوار و ماشین بود که بسیار خواندنی بود، ولی من اصلاً در نامهام به خانم رجبی شوخی از حد نگذراندم، حتی به روال معمول هم چیزی نگفتم، معتقدم متنی که توسط من با عنوان «دیرحسین موسوی و فاطی عصبی» نوشته شده کاملاً مودبانه بوده و احتمالاً چون شما هم مثل خیلی از دیگران فکر میکنید هر کسی در ایران یا بیرون طنز مینویسد، اسم مستعار من است، گمان کردید نام ایشان هم نام مستعار من است. البته فکر کنم ایشان که در مطالبشان از شما طرفداری کردهاند، بهخاطر نامه شما ناراحت شوند و بروند از احمدینژاد طرفداری کنند، اما من به ایشان خواهم گفت که میرحسین زیر لب چیزی گفته و منظور بدی نداشته، و از ایشان میخواهم شما را ببخشد.
سوم: من به جد امیدوارم شما یا یکی دیگر از اصلاحطلبان باید رییسجمهور شوید، این امر بیش از هر چیز ریشه در رفتارهای زشتی دارد که این گروه (احمدینژاد، الهام، فاطمه رجبی و دوستانشان) با ملت و با فرهنگ و با ایرانیان کردهاند و ما قصد داریم تا با دادن رای به شما شر ایشان را بکنیم و این قصد ما جدی است و فکر نکنند با دو تا بیانیه شما علیه همچومنی، ما اینقدر سادهلوح هستیم که دست از حمایت از شما برمیداریم. پس شما با خیال راحت بیانیه بدهیم و دهان آن ها را ببندید ما از موقعی که بلاهای پیچیده بر سرمان آمده مردمان پیچیده ای شده ایم و معانی سیاست را هم میفهمیم. در دو ماه باقی ما تا میتوانیم بهترست از دردهایی بنویسیم که ایرانیان در این چهار سال کشیدند، از آن چه احمدینژاد و راستها برسرمان آوردند. خواهیم نوشت و سر این نامه و شبیه به آن با شما دعوا نخواهیم کرد. حسرت چندپارچگی جبهه اصلاحات را بر سرمان خواهیم گذاشت.
اگر مقصودتان از نامه این بود که نامه من به خانه رجبی ربطی به شما ندارد به راستی همین است و این حرف کاملاً درست است. خیلیها در این طرف دنیا ما را مزدور شما میدانستند و فکر میکردند از شما پول گرفتیم تا هوادارتان باشیم. به آن ها توضیح دادیم که حتی چهارتا کوپن هم به ما ندادند، چه برسد به سیب زمینی و آش و پول نفت، اما گوش نکردند. ما از شما حمایت میکنیم و هیچ ربطی هم به شما نداریم، ما بخشی از مردمی هستیم که آمدن شما به نفع آنهاست، شما هم بهتر است بگویید که ما ربطی به شما نداریم و مسوولیت کارهای ما با شما نیست، و این هیچ نیست جز واقعیت. باور کنید آقای موسوی، بسیاری از دوستان من که از شما حمایت میکنند، اگر بدانند که من با ستاد شما کار میکنم، مطمئناً از من و در نتیجه از شما حمایت نخواهند کرد. آقای موسوی! ما مردمی هستیم که در این چهار سال له شدیم، ویران شدیم و حالا میخواهیم با انتخاب شما، ایران و خودمان و فرزندانمان رانجات دهیم.
من خوشحالم که از نامزدی برای انتخابات دفاع میکنم که از توهین به مخالفش هم (اگر توهینی در کار باشد) خوشحال نمیشود و حتی رسماً از مخالفی مثل خانم رجبی دفاع میکند و باور کنید بعد از چهار سال، شنیدن چنین چیزی دل آدم را شاد میکند. اینقدر خوشحالم که میخواستم بگویم که بهخاطر شما حتی دیگر در مورد این خانم چیزی نمینویسم، اما دیدم آنقدر هم خوشحال نیستم و اصولاً خانم رجبی کسی نیست که بشود دربارهاش طنز ننوشت.
جناب موسوی عزیز
خوب می دانید لطمهای که حضور آقای احمدینژاد و خانم رجبی به زندگی زنان ایرانی زده تا چه اندازه است آبروئی که آنان از مردان و زنان مسلمان برده اند بن لادن نبرد. میتوانید این را از همسر محترمتان و از دیگر فعالان زن بپرسید. چندی قبل به یکی از زنان بزرگ و بزرگوار ایرانی میگفتم: «شما چرا به این خانم فاطمه رجبی جواب نمیدهید؟» ایشان قیافهای مظلوم گرفت و گفت: «آقای نبوی! ما که نمیتوانیم با اینها دهان به دهان بشویم، مگر اینکه خودتان یک کاری بکنید.»
با عنایت به این مورد و مواردی قبلی، خدمتتان عرض میکنم که شما لطفاً خودتان را بکشید کنار، ما یک دعوای چهار ساله داریم که باید روشن شود، همانطور که موقع دفاع از شما ازتان اجازه نگرفتیم، الآن هم برای ادامه کارمان نیازی به مجوز شما نداریم. وقتی رییسجمهور شدید، آن وقت اگر خواستید میتوانید مثل امروز ما را به ایران راه ندهید.
ابراهیم نبوی
۱۹ فروردین ۱۳۸۸