پنج روز دیگر تا انتخابات مانده است. ایستگاه خلوت است، اکثر مسافران دیر به قطار می رسند، ده قدم به ده قدم پلیس ایستاده است، راننده قطار سرهنگ بازنشسته ای است که معلوم نیست می خواهد قطار را به محل تعیین شده ببرد. در بیرون ایستگاه مسافران دارند تصمیم می گیرند که سوار قطار بشوند یا نه و می دانند که اگر سوار قطار نشوند، باز هم جا می مانند.
اصولگرایان می خواهند بطور کامل اصلاح طلبان را از همه حکومت حذف کنند. خاتمی دیروز گفت: « باید نقشه حذف اصلاح طلبان را به هم زد.» ظاهرا طرف مقابل می خواهد اصلاح طلبان را کاملا از حکومت بیرون کند و نکته جالب اینکه خود اصلاح طلبان هم می خواهند بیرون بروند. به نظر من که باید دست و پای اصلاح طلبان را ببندند که فرار نکنند. یک دفعه می بینی بعد از انتخاب شدن هم طرف استعفا داد. در همین راستا پیشنهاد می شود دوستان آرامش خودشان را حفظ کنند، یادشان نرود که وارد مرحله تبلیغات انتخاباتی شدیم و اگر کسی می خواهد انتخاب شود، باید برای انتخاب شدن تلاش کند. در همین راستا توجه به موارد زیر پیشنهاد می شود.
اول: خیلی از اصلاح طلبان از مردم می خواهند که به آنها رای بدهند، آنها می گویند: « ای مردم! برای مقابله با کسانی که انتخابات نمایشی برگزار می کنند، به ما رای بدهید.» وقتی از مردم می خواهیم در انتخابات شرکت کنند، نباید بگوئیم شرکت در انتخابات بیهوده است، چون اگر بتوانیم این را ثابت کنیم، مردم به خودمان رای نمی دهند.
دوم: با همین وضع موجود فکر می کنم گروه مخالفان دولت( اصلاح طلبان و اعتماد ملی) بین چهل تا شصت درصد مجلس را می گیرند. مهم ترین موضوع این است که اصلاح طلبان باید ده نفر اول تهران را ببرند، ما انتخابات را می بریم. رای اول تهران متعلق به اصلاح طلبان است و به همین دلیل باید از طرفداران اصلاح طلبان خواست به لیست رای بدهند.
سوم: هیچ فرقی نمی کند که نماینده مجلس چقدر آدم بزرگ و مهمی باشد، از نظر واقعی نطق پیش از دستور مهم نیست، رای دادن پس از دستور مهم است.
چهارم: هر کاری می توانیم باید بکنیم که طرفداران دولت رای کمتری بیاورند و مخالفان دولت رای بیشتری بیاورند. این مجلس، مجلس شش ماه آینده نیست، هرکسی در سال آینده رئیس جمهور شود باید از همین مجلس رای اعتماد بگیرد. مجلس هشتم شاهد جنگ یا صلح، شاهد توافق با آمریکا و اروپا یا مجادله با آنها، شاهد ادامه عمر دولت احمدی یا پایان عمر آن و مهم تر از همه تغییراتی است که به یقین در یکی دو ساله آینده رخ داده است. به همین دلیل حتی اگر کاری کنیم تعداد 36 نفر نماینده اصلاح طلب بشود 38 نفر کاری بزرگ کردیم.
پنجم: به نظر من حضور افرادی مانند لاریجانی و توکلی در مجلس لازم است، خیلی هم لازم است، ولی قطعا ما نباید رای بدهیم که آنها به مجلس بیایند.
ششم: به قول یکی از اصلاح طلبان، “ شورای نگهبان فرصت سازماندهی و تبلیغات را از اصلاح طلبان گرفت.” این اصلاح طلبان آدمهای بامزه ای هستند، جوری حرف می زنند انگار اگر وقت داشتند سازماندهی می کردند یا جایی برای تبلیغات پیدا می کردند. باز هم خدا را شکر که وقت ندارند، وگرنه در دو هفته همه به جان هم می افتادند. البته شانس بزرگ این است که ملت برای تصمیم گرفتن به 24 ساعت وقت بیشتر نیاز ندارند، احمدی نژاد که از یادمان نرفته.
هفتم: تیترهای خبرگزاری فارس عبرت آموز است؛ تیتر اولش این بود: “ تحکیم وحدت گفت، گروههای اصلاح طلب کاملا متفرق در انتخابات شرکت کرده اند.” تیتر دوم اش هم این بود: “ انشقاقی در میان اصولگرایان رخ نداده است.” لامصب ها تلاش کوچکی هم نمی کنند که نشان ندهند که دارند بازی روانی می کنند. خواهش می شود اصلاح طلبان تا آخرین ساعت رای گیری جلوی دهان کسانی را که دعوا راه می اندازند بگیرند. برای این کار از چسب مناسب هم می شود استفاده کرد، البته چسب کاغذی به درد نمی خورد، از چسب های پلاستیکی مخصوص بسته بندی کارتون یا چسب مخصوص پانسمان استفاده شود.
پیمان با مصدق
هنرهای دوستان تحریمی هر روز شکوفاتر می شود، حبیب الله پیمان انتخابات را تحریم کرد و گفت: « اگر فردی مانند مصدق یا مدرس یا یک درجه پایین تر در میان کاندیداها حضور داشت، ما در انتخابات شرکت می کردیم.» در همین راستا توضیحات زیر ضروری است.
اول: اگر فردی مثل مصدق یا مدرس نامزد شرکت در مجلس بود، حتما باید خدا هم رئیس جمهورمان بود و حضرت علی هم رئیس قوه قضائیه بود که در این حالت اصلا انتخاباتی برگزار نمی شد.
دوم: به شوخی گفتم دکتر پیمان در زمان جوانی جزو گروههایی بود که به این تحلیل رسیده بود که شیوه مبارزاتی مصدق به این دلیل که وی به پارلمانتاریسم معتقد بود، غلط بود. البته ایشان هم مثل بقیه هموطنان ماست، وقتی مصدق زنده است، با او مخالفند، وقتی مرد طرفدارش می شوند.
پهلوان اکبر و سلطان علی شاه
راستش را بخواهید می خواستم در روزهای انتخابات وارد گفتگوی اینترنتی با اکبر گنجی بشوم، به همین دلیل منتظر بودم نوشته او در مورد انتخابات منتشر شود و به آن پاسخ بدهم. دو روز قبل مقاله ای را در اینترنت خواندم با تیتر « به کام سلطان، به زیان دموکراسی» تیتر را که دیدم متوجه شدم مطلبی از « علی کشتگر» است. دو سه بخش از مقاله را که خواندم از شدت جراحات وارده حالم بد شد، با خودم فکر کردم « این علی کشتگر چرا اینقدر تند برخورد می کند؟» مطلب را ادامه دادم و دیدم تحمل این حجم از بزن بزن را ندارم، لامصب این علی کشتگر جوری نوشته بود که انگار آیت الله خامنه ای دارد سخنرانی می کند. البته با خودم فکر کردم، آدم وقتی مدتی طولانی در خارج باشد همین جوری می شود. راستش را بخواهید جرات نکردم مقاله را تمام کنم، ترسیدم چنان اثری روی من بگذارد که همین فردا برگردم ایران و در یک عملیات انتحاری هم خودم را بکشم و دیگران را. هر جوری فکر می کنم می بینم این علی کشتگر خیلی تند برخورد می کند. از همه کسانی که قلب شان ضعیف نیست و بالای هجده سال دارند، درخواست می کنم مقاله « به کام سلطان، به زیان دموکراسی» را حتما بخوانند. البته مطلب اشتباه چاپی دارد، نمی دانم چرا بالای مقاله نام اکبر گنجی نوشته شده است. البته من مطمئنم بزودی مطلب اکبر گنجی در مورد انتخابات منتشر می شود، به محض انتشار قصد دارم چیزی در مورد آن بنویسم، خدا کند قبل از انتخاب مطلب را ببینم.
چرا نباید انتخابات را به هیچ دلیل تحریم کرد؟
یک مقاله از ابراهیم نبوی پیدا کردم که درباره انتخابات شوراها نوشته شده بود، به نظرم این مقاله را الآن هم می شود خواند. به همین دلیل با اجازه او تغییراتی در مقاله دادم تا منتشر شود.
اول: مهم ترین دلیل تحریم انتخابات این است که تحریم کنندگان می خواهند مردم در انتخابات شرکت نکنند تا نظام مشروعیتش را از دست بدهد و در نتیجه مردم و جوامع بین المللی این نظام را تغییر دهند. در حالی که تجربه نشان می دهد که با وجودی که احمدی نژاد با کمترین رای و بیشترین تحریم انتخاباتی پیروز ش و همه فهمیدند این نظام مشروعیت ندارد، نه تنها قدرت نظام کمتر نشد، بلکه بیشتر هم شد.
دوم: یکی دیگر از دلایل تحریم این است که با شرکت نکردن در انتخابات نظام یکدست شود و مردم و جهان کار حکومت را یکسره کنند. در حالی که الآن دو سال و نیم است که حکومت کاملا یکدست است و نه مردم و نه جهانیان هیچ نشانه ای برای اینکه کار حکومت را یکسره کنند از خودشان بروز نمی دهند، فقط زندگی مردم سخت تر شده است.
سوم: دلیل سوم تحریم این است که یک گروه از پیرمردها در داخل و خارج از ایران زندگی می کنند که نه حوصله دارند وارد حکومت شوند و نه بلدند حکومت کنند. این افراد در هر چهار سال یک ماه برای تحریم انتخابات ظاهر می شوند، و بعد از اینکه زندگی ملت را ضایع کردند به ادامه زندگی شان می پردازند.
چهارم: دلیل چهارم انتخابات این است که خیلی از ایرانیان هنوز فرق انقلاب و انتخاب را نمی فهمند و به همین دلیل دوست دارند با یک انتخاب حکومت تغییر کند. به همین دلیل فرق بین دو گروه رقیب را نمی فهمند. البته با توجه به اینکه در سه انتخابات قبلی و بخصوص پس از احمدی نژاد تفاوت میان شورت مردانه و زنانه مشخص شد و فرق این دو گروه توی چشم همه ملت ایران رفت، فکر می کنم این دلیل هم فعلا منتفی است.
پنجم: مهم ترین دلیل تحریم در انتخابات ایران این است که ما ایرانی ها در هر کاری باید ثابت کنیم از همه تندتر هستیم، و این کار را هم باید بدون پرداخت هیچ هزینه ای و بدون تکان خوردن از جای مان انجام دهیم. تحریم سیاست کسانی است که هیچ کاری نمی کنند، اما از همه هم تندتر هستند.
ششم: در گذشته حکومت ایران از حضور 80 درصدی و 60 درصدی و 50 درصدی مردم در انتخابات نتیجه می گرفت که مردم حکومت را دوست دارند و اصولا سیاست حکومت در ایران این بود که تعداد بیشتری در انتخابات شرکت کنند، در حالی که در دو سه سال اخیر، حکومت حضور 40 درصدی و 30 درصدی و 20 درصدی مردم را هم نشانه حمایت ملت از نظام می داند و اصولا سیاست حکومت در سه سال گذشته این است که تلاش کند تا انتخابات تحریم شود. و لذا به کسانی که می خواهند با این حکومت مبارزه جدی کنند، پیشنهاد می کنیم حالا که حکومت طرفدار تحریم انتخابات است، حداقل برای زدن توی دهان حکومت هم که شده، در انتخابات شرکت کنیم.