امید معماریان
احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم وکارشناس امورهسته ای ایران درگفت وگو با روز به ویژگی های فنی وسیاسی اعلام آغاز نصب 6000 دستگاه سانتریفوژ پرداخته است. به اعتقاد وی افزایش تعداد سانتریفوژها به لحاظ فنی واقتصادی توان زیادی برای کشورایجاد نمی کند ولی کشورهای غربی و به خصوص آمریکا ازاین اقدام برای افزایش فشارهای خود برایران استفاده خواهند کرد. این گفت وگو را می خوانید.
اعلام نصب دستگاه های سانتریفوژ جدید توسط دولت ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
شواهد امر نشان می دهد که “برنامه ای” برای نصب 6000 دستگاه سانتریفوژ وجود دارد، نه این که این تعداد نصب شده است. سه آبشار 164 تایی نصب شده است. اما ما باید صبرکنیم تا گزارش بازرس های آژانس توسط آقای البرادعی منتشر شود وتایید کند که چه تعدادی سانتریفوژ نصب شده وچه تعدادی ازآن درحال کارکردن است. درموارد گذشته هربارکه خبری از طرف ایران اعلام شد به خصوص در سال گذشته خورشیدی، معمولا آنچه بعدا تایید می شد کمتر بود. در گزارش های آقای البرادعی، هم تعداد سانتریفوژهای درحال کار ایران کمتر از حدی بود که ایران اعلام کرده بود وهم درصدغنی سازی هم کمتر از مقداراعلام شده بود.
قطعنامه های سازمان ملل تاکید می کند که ایران باید غنی سازی را متوقف کند وازسوی دیگرسانتریفوژهای جدید به منظورغنی سازی بیشتر نصب می شود. این دوموضوع چگونه بر یکدیگر تاثیر می گذارند؟
نصب سانتریفوژ های جدید دراین مرحله دیگر چیزی را عوض نمی کند. فقط مقداری به لحاظ کمی به ظرفیت غنی سازی ایران اضافه می کند. اگر برآوردی داشته باشیم از زمانی که تنها یک آبشار نصب شده بود، گزار به مرحله ای که این تعداد به حدود دوهزار رسید تحول مهمی بود ونشان می داد که ایران قادر شده با آهنگ سریع تری اورانیوم را غنی کند. این به لحاظ توان استراتژیک و قدرت به دست آوردن اورانیوم غنی شده مهم بود. اما این فرایند، زمانی به لحاظ فنی مهم خواهد بود که ایران به حدود 40 تا 50 هزار عدد دستگاه سانتریفوژ دست پیدا کند. درآن صورت می تواند ادعا کند که قادراست سوخت حداقل یک نیروگاه را تامین کند. ولی این فاصله بین سه هزار تا هفت یا هشت هزار تحول چنان مهمی محسوب نمی شود. اگرچه به لحاظ سیاسی این تحول مهم است. این به معنای آن است که مسئولان ایران با اصرار وتاکید بیشتری می خواهند به روند نقض درخواست شورای امنیت ادامه بدهند وطبیعی است که آثار سیاسی چنین موضوعی بیشتر ازآثار فنی آن خواهد بود.
چه نوع تاثیرات و چه پیامدهایی؟
درسطح تبلیغاتی می توان به صحبت های بوش اشاره کرد که خطر ایران را ازخطرالقاعده هم مهم ترمی داند. موضوعی که نشان می دهد اقدام ایران یک مستمسک تبلیغاتی گسترده تری به غربی ها وبه خصوص آمریکایی ها می دهد و آنها را مصمم تر می کند که در شورای امنیت به سمت قطعنامه های جدید بروند و چین و روسیه را درقطعنامه های بعدی زودتر متقاعد کنند. به طور کلی، برای اجرای قطعنامه های قبلی و حتی اجرای گسترده تراز موارد تصویب شده در قطعنامه های قبلی بتواند کشورهای بیشتری را همراه خود کنند. هرکدام از این قطعنامه ها تحریم هایی را علیه ایران وضع کرده، اما اینکه این تحریم ها جدی گرفته شود وکشورهای بیشتری به آن بپیوندند نکته مهمی است. آمریکایی برای این کار نیاز به اقناع رهبران سیاسی کشورهای مختلف و افکارعمومی جهانی دارند. بدیهی است که افزودن برشتاب نصب سانتریفوژها می تواند آنها را دراین راه کمک کند.
به نظر شما آیا ایران عزم خود را جزم کرده که به سمت 50 هزاردستگاه سانتریفوژبرود؟ آیا به لحاظ فنی چنین امکانی وجود دارد وچنین امکانی درچه بازه زمانی می تواند اتفاق بیافتد؟
این موضوع روشن نیست. باید صبرکرد ودید این شش هزار سانتریفوژی که از آن صحبت می شود به کجا می رسد. به دو شکل می شود به این مرحله نگاه کرد. یکی اینکه ایران به عنوان یک قدرت استراتژیک هسته ای آیا می تواند اورانیوم کافی برای دستیابی به یک توان استراتژیک هسته ای غنی کند یا نه؛ که تقریبا می شود گفت که ایران از این سطح گذشته و توانایی این را دارد تا درصدی به غنی سازی اورانیوم بپردازد. اگرچه برای دستیابی به توان استراتژیک بایستی اورانیوم در درصدهای بالاتری غنی شود که درآنجا هم البته مشکلات فنی متفاوتی وجود دارد که چون تست نشده وایران نخواسته که درآن زمینه قدم بردارد، مشخص نیست که چه توانی وجود دارد.
کاری که الان ایران انجام می دهد دپوکردن اورانیوم غنی شده تا حد پنج درصد است ونگهداری آن برای وقتی که بتواند در نیروگاه و یا به هرشکل دیگراز آن استفاده کند. اما از لحاظ توان فنی برای راه اندازی نیروگاه، من معتقدم که اگر ایران بتواند 50 هزاردستگاه سانتریفوژ را راه بیاندازد، الزاما این توان جدی را به کشورما نمی دهد. چون عمده مشکل ما درزمینه تهیه سوخت هسته ای مواد اولیه است. مواد اولیه چیزی نیست که مابتوانیم آن را بسازیم وخلق کنیم و آن را باید ازکشورهای دارنده مواد تهیه کنیم. ایران ذخایر اورانیومش خیلی محدود است و ساخت کارخانه غنی سازی برای اینکه این مقدار محدود مواد را بخواهد غنی کند به لحاظ اقتصادی هیچ توجیه عقلانی ندارد. این که فکر کنیم ازخارج به ایران مواد اولیه هسته ای داده شود نیز تصور دور ازذهنی است. چون اگر رابطه غربی ها با ایران طوری باشد که بخواهند به ایران مواد اولیه حاوی اورانیوم بدهند به این معنی است که دیگر مشکلات ایران هم حل شده است. اینکه تعداد سانتریفوژ ها به چهل تا پنچاه هزارتا افزایش پیدا کند فکر نمی کنم اصولا یک توان جدی به ایران بدهد وبرای کشورهای غربی چندان اهمیت داشته باشد، اصولا درسطح اقتصاد ملی هم نمی تواند اهمیت داشته باشد. مهم سد چند هزاردستگاه بوده که پشت سرگذاشته شده است.
با توجه به این تحلیل رفتن به سمت افزایش تعداد سانتریفوژها چه دستاوردهایی برای ایران به همراه خواهد داشت؟
خیلی وقتها نمی شود توجیه خیلی دقیق ومنطقی پیدا کرد برای برنامه هایی که مسئولین سیاسی ایران درپیش می گیرند. حتی با معیارهای فکری آنها هم بعضی وقتها نمی توان توجیه منطقی برای برخی تصمیمات پیدا کرد. اما تا آنجایی که ما ازگفتارها ورفتارها متوجه می شویم، برای برخی مسئولین جمهوری اسلامی و به خصوص دوستان آقای احمدی نژاد آن چیزی که خیلی اهمیت دارد تبلیغات درداخل کشور است. درشرایط فعلی موضوعی که کمتر به آن توجه می شود مشکلات بسیار جدی اقتصادی و اداری است، وآن چیزی که توانسته یک مقداری این مشکلات را بپوشاند تبلیغات بسیارگسترده بر سر مساله هسته ای است که تا حدی هم درداخل کشور جواب داده است. دولت آقای احمدی نژاد احتیاج فوق العاده زیادی دارد که هر از گاه بتواند یک موفقیت هسته ای را اعلام کند ویک جشن هسته ای برپا کند ویک خبرنوظهوری بدهد وبه نظرم اعلام شتاب زده نصب شش هزاردستگاه درحالی که بخش عمده ای از آنها نصب نشده وهمچنین اعلام دستیابی به سانتریفوژهای نوع جدید که بعدا سازمان انرژی اتمی اعلام کرد که دوماه وقت می خواهد تا ببیند اینها چه جوابی خواهند داد، همه اینها نشان می دهد که علاقه وافری در ایران برای جشن گرفتن واعلام پیروزی کردن بر سر مسائل هسته ای وجود دارد. این، توجیهی است که در ارتباط با تصمیمات اعلام شده به ذهن من می رسد، وگرنه توجیهی را درعرصه شطرنج دیپلماتیک با خارجی ها نمی بینم.
آقای احمدی نژاد اخیرا ادعا کرده اند که سانتیریفیوژهای جدید، نسبت به سانتریفیوژهای قدیمی بیش از 5 برابر بازدهی دارند. در این مورد نظرتان چیست؟
نکته ای که در این میان و کلا صحبت های آقای احمدی نژاد به نظر من وجود دارد این است که ایشان گویا به بزرگی اعدادی که مطرح می کنند واقف نیستند، وگرنه با دقت بیشتری در این زمینه ها صحبت می کردند. در عالم مهندسی همه می دانند که هرگونه تحول در دستگاهی حداکثر بین 10 تا 20 درصد قادر است تا بازدهی و راندمان آن ر ا بالا ببرد، شاید هم در بعضی تحول های خیلی عظیم این مقدار به 30 درصد برسد. مگر این که به کلا دستگاهی جدید طراحی شود که سیستم متفاوتی داشته باشد. مثلا یک مهندس نمی تواند ادعا کند با طراحی یک سیستم، موفق شده میزان مصرف بنزین در موتورها را به یک پنجم کاهش داده است. حداکثر میزان کاهش برای این مورد، مثلا ده درصد است. همان طور که گفتم یا آقای احمدی نژاد به بزرگی اعدادی که مطرح می کنند واقف نیستند و یا آن که این صحبت ها فقط یک سری صحبت های مردم شاد کن هستند. یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن هم این است که سانتریفیوژهای قبلی – که در مورد آن ها تبلیغات بسیاری شد و ادعا می شد که حاصل تلاش و زحمات شبانه روزی است – از نظر فنی آن قدر ضعیف بوده اند که چنین تحول و تغییری در آن ها اتفاق افتاده است.
به هر حال، آقای احمدی نژاد به عنوان یک مهندس و کسی که در بحث مهندسی راه با کمیت ها بسیار سر و کار داشته و معمولا در این زمینه ها باید دقت کند، در مورد این مساله لازم است توضیح دهند. البته ایشان از این نوع ادعاها زیاد دارند. از جمله این که اخیرا گفته اند که تورم باید به بالای 70 درصد می رسید و ما با تلاش آن را به 20 درصد رساندیم. ایشان گویا به بزرگی تورم 70 درصدی واقف نیستند و نمی دانند که این میزان تورم تنها در سیستم های از هم گسیخته اتفاق می افتد و یا در سیستم هایی که به طور ناگهانی به آزادسازی همه قیمت ها دست می زنند که مدت کوتاهی ممکن است در آنها چنین نرخ هایی مشاهده شود. به طور کلی، آقای احمدی نژاد به عنوان یک مهندس باید در به کار بردن اعداد دقت بیشتری انجام دهند تا در مجامع علمی و مهندسی حرف هایشان باعث خنده نشود.