مارک ان کاتز
بهبود روابط ایران و روسیه به طرز چشمگیری در ظرف ماه های گذشته، زنگ خطر را برای بسیاری از کشورهای غربی به صدا درآورد. البته این تنها ظاهر قضیه است و می تواند خیلی فریبنده هم باشد.
کسانی که مدعی افزایش همکاری های ایران و روسیه هستند، به سه نکته اشاره می کنند. یکی اینکه ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، اولین و تنها سفر خود را به تهران در اکتبر 2007 انجام داد. دیگر اینکه مسکو بر تعلل خودش برای تامین سوخت اتمی راکتور هسته ای ایران پایان داد. این اقدام ظاهراً در پی حل مشکل پرداخت های ایران صورت گرفت، اما به دلیل اصرار آمریکایی ها انجام شد و دو محموله یاد شده در دسامبر 2007 به ایران تحویل شد. سومین نکته هم بیانیه وزیر دفاع ایران مبنی بر تامین موشک های هوایی S-300 از سوی روسیه برای این کشورست. همه این ها خوراک تبلیغاتی قابل توجهی در اختیار رسانه ها قرار داد مبنی بر اینکه پوتین چگونه رییس جمهور ایران را برای گردن کشی علیه ایالات متحده مجهز می سازد.
اما اختلافات موجود میان مسکو تهران باعث بروز شک و تردید در مورد امکان و یا وسعت همکاری های عملی آنها شده است. مسکو تقریباً بلافاصله پس از ادعای وزیر دفاع ایران درباره تدارک موشک های دفاع هوایی S-300 از سوی روسیه، این اظهارات را انکار کرد. در واقع شرکت خدمات نظامی و تکنیکی فدرال روسیه با صدور بیانیه ای اعلام کرد تامین چنین تسلیحاتی برای ایران “مد نظر نیست و تا کنون گفتگویی درباره آن با ایران صورت نگرفته است.” بنابراین مسکو عملاً وزیر دفاع ایران را یک دروغگو خطاب کرده است.
ضمناً سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه، سخنان جرج بوش را تکرار کرد که تامین سوخت هسته ای از سوی روسیه برای ایران، ادامه غنی سازی توسط آن کشور را غیر ضروری می سازد. روسیه، ایالات متحده و کشورهای غربی از این نگرانند که غنی سازی اورانیوم بتواند منجر به دستیابی ایران به سلاح هسته ای شود. از سوی دیگر، تهران هم مایل نیست از نظر اورانیوم غنی شده به روسیه وابسته باشد و بر غنی سازی در داخل کشور اصرار دارد.
این احتمال وجود دارد که علیرغم اصرار تهران بر ادامه غنی سازی اورانیوم، روسیه کار ارسال سوخت به ایران را ادامه دهد. مواقع دیگری هم بوده که روسیه در حالیکه فروش برخی تسلیحات به برخی کشورهای خاص را انکار می کرده است همچنان به فروش آن ادامه می داده است. اما حتی اگر این مسایل بین دو کشور حل بشود، حقیقت این است که اختلافات دیگری میان آنها وجود دارد که بازتابی از مشکلات بزرگتر است و احتمال حل و فصل آنها اندک است.
هر دو کشور روسیه و ایران، رژیم هایی هستند که بیشتر به مقابله با آمریکا می اندیشند تا به همکاری با یکدیگر. آنچه مانعی برای همکاری این دو با یکدیگر شود، خودسری آنهاست.
ضمناً این دو کشور در مورد میزان نیاز هر یک به دیگری، اختلاف دیدگاه دارند. با در نظر گرفتن اینکه ایران اولین دشمن خود را ایالات متحده می داند، روسیه را به این نتیجه گیری می رساند که تهران به پشتیبانی و حمایت آن علیه آمریکا نیازمند است. از نظر روس ها، تهران باید در فکر امتیاز دادن به مسکو باشد- از جمله اینکه روسیه به تنهایی همه سوخت اتمی ایران را تامین کند، و اینکه ایران از تلاش هایش برای غنی سازی چشم پوشی نماید.
البته ایران مسایل را به شکل دیگری می بیند. سابقه وجود مشکل در روابط ایران با روسیه بسیار طولانی تر از مشکل با ایالات متحده است. حتی در میان بسیاری از ایرانی های بی اعتماد به آمریکا، بی اعتمادی به روسیه بیشتر است. ضمناً از نظر ایرانی هایی که خود را در مقام مقابله با بزرگترین قدرت دنیا-یعنی آمریکا- می بینند، دلیلی برای باج دادن به یک ابر قدرت کوچکتر به نام روسیه وجود ندارد.
از طرف دیگر، ایران به این مشکوک است که اگر زمانی واقعاً در معرض تهدید حمله ایالات متحده قرار بگیرد، روسیه قدمی برای کمک به آنها برنخواهد داشت. این هم به نوبه خود انگیزه های لازم برای امتیاز دهی ایران به روسیه را می کاهد. واقعیت این است که خیلی ها در تهران معتقدند این روسیه است که باید به ایران امتیاز بدهد؛ زیرا ترس روس ها از این است که چین، هند، اروپا و یا حتی آمریکا بازار ایران را از چنگ آنها خارج کنند. (ضمناً خیلی ها در ایران احتمالاً به این خوشبین هستند که آمریکا هم اگر قصد آرام کردن اوضاع عراق و افغانستان را دارد، به ایران وابسته است.)
بنابراین همان اندازه که هیچ یک از دو کشور روسیه و ایران در پی همکاری با آمریکا و غرب نیستند، خودشان هم تمایلی برای همکاری با یکدیگر ندارند؛ البته این فرصت مناسبی را در اختیار واشنگتن می گذارد، که اگر قدرش را بداند می تواند نهایت استفاده را از موقعیت ببرد.
منبع: میدل ایست تایمز – 2 ژانویه