شاید آخرین فرصت شما باشد

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

جناب آقای خامنه ای

در سخنان هفته گذشته تان گفته اید که “القای آزاد نبودن انتخابات کمک به دشمن است.” و تاکید کردید که “همه انتخابات ما در این سالها آزاد بوده است.” ۲۱۹ نماینده مجلس نیز در پی اعلام نظر حضرتعالی کلام تان را به آرایه های خویش پیراسته و گفتند که “هر کس در شیپور انتخابات آزاد بدمد عامل دشمن است.” البته نه گفتن این سخنان از آن حضرت عجیب بود و نه تکرار آن از سوی مجلسیان غریب، اما به نظر می رسد که میان آنچه گفته اید و آنچه واقعا مقصود است، تعارضی است که نه امروز و دیروز که سالهاست در فضای سیاسی ایران وجود دارد.

آقای خامنه ای!

خودتان خوب می دانید که موضوع انتخابات آزاد یک هفته قبل توسط آقایان هاشمی و خاتمی مطرح شد و لابد که منظورتان از کمک کنندگان به دشمن آنان اند. سووال این است که مگر چه چیزی گفته شده که شما و آنگاه نمایندگان مجلس چنین برآشفته اند و به در و دیوار نعره می زنند و فحش می کشند و هشدار می دهند؟ می گوئید هر انتخاباتی که در جمهوری اسلامی برگزار شده آزاد بوده و از همین رو کسی نباید القا کند که آزادی برای انتخابات وجود ندارد. البته ما فرض را براین می گذاریم که حضرت تان صحیح می فرمائید و واقعا انتخابات در همه این ۳۴ سال انتخابات آزاد بوده و از این پس نیز لابد خواهد بود. آیا منظور همین است؟ و اگر منظور همین است و قانون نیز می گوید که انتخابات باید آزاد باشد، مشکل کجاست؟ اگر انتخابات در ایران تا امروز بزعم شما آزاد بوده و اصولا آزاد نبودن انتخابات القای دشمن است، چه اشکالی دارد که کسی خواستار انتخابات آزاد شود؟ اصلا این دشمن که در شرق تا غرب کشور نفوذ دارد و تا پشت دروازه های دولت و حکومت آمده، منظورش از اینکه انتخابات باید آزاد باشد، چیست؟ اصلا منظورش هر چه که باشد، وقتی حضرتعالی خودتان طرفدار انتخابات آزاد هستید تا حدی که اگر کسی بگوید انتخابات آزاد نیست، او را دشمن می شمارید، چه اشکالی دارد که دشمن حتی برای یک بار هم شده حرف شما را تکرار کند؟ شما که می گوئید انتخابات آزاد خواهد بود، دشمن هم که می گوید انتخابات باید آزاد باشد، ما مزدوران و عوامل فتنه هم که می خواهیم انتخابات آزاد باشد، نمایندگان مجلس هم که خودشان حاصل همین آزادی که از بالا تا پائین مملکت را گرفته اند، بوده و معتقدند انتخابات باید آزاد باشد، پس اصلا دعوا سر چیست؟ مگر اصلا کسی هست که بگوید ما انتخابات کنترل شده و غیرآزاد نمی خواهیم؟ این همه تهدید ها برای چیست؟

البته ممکن است گفته شود که شعار انتخابات آزاد شعار دشمنان است، ولی انتخابات همیشه آزاد بوده. به عبارت دیگر کسی نباید انتخابات آزاد بخواهد، ولی اگر کسی بگوید انتخابات آزاد نیست عامل دشمن است؟ یک کمی از آن ظرافت شاعرانه تان استفاده کنید تا ببینیم منظور چیست. آیا منظور این است که در انتخابات ایران تا قبل از برگزاری آن، هر کس طرفدار آزادی انتخابات باشد، عامل دشمن است، اما وقتی نتیجه آرا اعلام شد هر کسی بگوید انتخابات آزاد نبوده می شود عامل دشمن؟ یا برعکس، مسوولان کشور تا قبل از برگزاری انتخابات اگر بگویند انتخابات باید آزاد باشد عامل دشمن اند، اما پس از اعلام نتیجه انتخابات غیرآزاد، هر کس بگوید انتخابات آزاد نبوده عامل دشمن است؟ می فهمید این حرف ها تا چه حد مضحک و مسخره است؟

آقای خامنه ای!

انتخابات آزاد را از آنچه در خرداد ۸۸ رخ داد می شود دریافت، خودتان برخلاف قانون حامی نامزدی شدید که امروز مثل آئینه دق در سیستم حضور دارد، در طول تاریخ بیست و سه ساله رهبری تان یواشکی اعلام داشتید که رای و نظر به ناطق نوری دارید مردم با همه علاقه ای که به او داشتند اما از لج شما بهش رای ندادند و دیدید که مملکت مثل گلستان شد گرچه شریعتمدارهای شما سعی کردند که هر هشت روز یک بحران درست کنند و کردند و تا ترور هم جلو رفتند اما دنیا و مردم ایران فهمیدند شما چه می خواهید، پس آن بار امتحان عملی ندادید و هشت سال بعد بود که فرصت پیدا شد. پس در همه دوران رهبری تنها از یک دولت حمایت کردید و از قضای روزگار آن دولت بی عرضه ترین، فاسدترین، ظالم ترین، مستبدترین و ناکارآمدترین و بی سروسامان ترین دولت های سی سال گذشته بوده و امروز از خودتان تا مخالفان تان همه روزشماری می کنند که کشتیبان را سیاستی دیگر بیاید و نه به این راه که به هر راه دیگری برود. صحیح می فرمائید! انتخابات چنان آزاد بود که تا یک سال معترضین به تقلب انتخاباتی از خیابان به خانه نمی رفتند و حالا که به خانه رفته اند، نه با دولت و رهبر که با هر چه بوی جمهوری اسلامی و حتی سیاست بدهد قهر کرده اند. عجیب انتخابات آزادی بود که دو رقیب اصلی انتخابات از روز اعلام نتیجه تا امروز یا تحت نظر بودند یا تحت حصر خانگی، این چه انتخابات آزادی است که یکی را دستور می دهند انتخاب شود و بقیه رقبایش را بعد از انتخابات زندانی می کنند؟ و ای کاش این همه خلاف قانون که کردید لااقل به نتیجه رسیده بودید. حداقل بهترین مردان سیاست کشور یعنی میرحسین موسوی و شیخ کروبی را اگر قربانی کردید، لااقل آن که از همه به شما نزدیکتر بود، تحفه ای درمی آمد که ارزش این همه الدرم بلدرم و بند و بست را داشت. عجیب انتخابات آزادی بود که حتی اعضای دفتر خودتان هم حاضر نیستند بگویند انتخابات آزاد بود.

خود موسوی و کروبی که می گویند تقلب شده، احمدی نژاد هم می گوید که دخالت شما در انتخابات رای او را کم کرده، وزیر اطلاعات نورچشمی تان هم که گفته است وزارت کشور در انتخابات تقلب کرد. شورای نگهبان و ائمه جمعه هم که بالاتفاق می گویند اگر نظر شما در حمایت از احمدی نژاد نبود، هیچ کس از او حمایت نمی کرد. اعضای سپاه هم که مردم را زدند و کشتند و به زندان بردند، می گویند که فقط بخاطر گل روی شما احمدی نژاد را سرکار آوردند. اصولگرایان هم که می گویند 95 درصدشان فقط بخاطر شما از احمدی نژاد حمایت کردند. حالا هم که خودش مثل دستمال چرکین مستعمل گوشه ای افتاده و کسی با دستکش هم به او دست نمی زند. معترضان به تقلب انتخاباتی دوره ریاست جمهور رئیس جمهوری که کاملا آزاد انتخاب شده و دوره اش تا پنج ماه دیگر تمام می شود، از همان شب انتخابات در زندان اند و هنوز همانجا مانده اند. منظورتان از انتخابات آزاد همین است؟

آقای خامنه ای

می گویند بقول نسل جدید قاط زده اید و این روزها بکلی قدرت تشخیص تان را از دست دادید. این را از بلاتکلیفی طولانی و درد چه کنم که البته تا پیش از این هم داشتید و حالا با پیری هم ترکیب شده، می توان فهمید. راستش هر کسی جای شما بود دیوانه شده بود و باز هم کلی جای شکرش باقی است که گه گاه جلوی دوربینی ظاهر می شوید و سری تکان می دهید، هر کس دیگری بود حالا علائم جنون را بدجور نشان داده بود. ولی این حرفهایی که بر زبان می آورید، خودش حکایت خنده تلخی است که مردم نمی دانند باید با آن بخندند یا گریه کنند؟

از قضا من اصلا طرفدار انتخابات آزاد به معنای مطلق کلمه اش نیستم، چرا که نه دیوانه ام که آرزوی محال کنم و نه خیال پردازی هستم که بی توجه به واقعیات روز به سرنوشت قدرت در ایران فکر کنم. برای من شاید حفظ کشور بسیار مهم تر از این باشد که چه کسی قدرت را در دست می گیرد، ولی مساله این است که شما راهی جز انتخابات آزاد ندارید. دقت کنید که مثلا حضور اصلاح طلبان یا کارگزاران به معنای انتخابات آزاد نیست. وقتی طبق قانون انتخابات مستقیم است و سراسری است، بالاخره باید نمایندگان آن سی چهل درصدی که در حالت حداقلی در انتخابات شرکت می کنند حاضر باشند. آیت الله خمینی سی و پنج سال قبل دقیقا در همین روز در پاریس مجلس شاهنشاهی را دست نشانده خوانده بود و گفته بود “ما که بیاییم به مردم نشان می دهیم انتخابات آزاد یعنی چه.” طبیعی است که من انتظار ندارم که صلاحیت مخالفان حکومت را شورای نگهبان شما تائید کند. ولی مگر از نظر شورای نگهبان غیر از شما کسی در کشور صلاحیت دارد؟ دولت موجود که برگزار کننده انتخابات است خودش از نظر حکومت موجود بزرگترین مجرم است. معاون رئیس جمهور مثل فراری ها جرات ندارد در جایی ظاهر شود. رئیس شورای تشخیص مصلحت نظام هم که حق حرف زدن ندارد و حضرتعالی واژه بی بصیرت را برای کسی انتخاب کردید که هنوز مسوول تعیین مصلحت نظام است. نمایندگان مجلس هم که صلاحیت نظر دادن ندارند، اگر داشتند که هر روز برایشان حکم و فرمان صادر نمی کردید. بازرس دفتر خودتان معتقد است نماینده شما در سپاه مزخرف گفته است و طرفداران شما در مشهد جلوی حرف زدن بازرس خودتان را گرفته اند. اصلا در این وضع چه کسی صلاحیت دارد؟ اصلا صلاحیت یعنی چه؟ وقتی کسی همین الآن رئیس جمهور است و مجلس حق ندارد از او سووال کند، اما خودش و معاونینش صلاحیت ندارند، چه کسی دیگر صلاحیت دارد که انتخاب شود؟

آقای خامنه ای!

اگر به گفته شما همه انتخابات ها در سی سال گذشته آزاد بوده است، یعنی از دید شما منتخبانی که نماینده مجلس و رئیس جمهور شدند، نماینده مردم بودند. بیایید بررسی کنید ببینید چقدر از این منتخبان از مخالفان جدی شما هستند؟ یعنی کسانی که یا در زندانند یا در خانه شان محبوس اند یا ترک یار و دیار کرده اند یا به گوشه ای نشسته اند. از منتخبان ریاست جمهوری از بنی صدر بگیرید تا هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد، همه شان با شما مخالفند، چه آنها که دوست نداشتید انتخاب شوند چه آنها که تلاش کردید انتخاب شوند. از روسای مجلس شخص هاشمی، کروبی، ناطق نوری که این سه مهم ترین روسای مجلس در سالهای اخیر بودند همه با شما مخالفند و تقریبا هشتاد درصد همه نمایندگان ادوار مجلس منتقد جدی و مخالف قطعی شما هستند. واقعا اگر این انتخابات ها آزاد بوده و این افراد هم نماینده مردم بودند، آیا نتیجه این نمی شود که حضرتعالی به عنوان رهبر کشور مخالف هشتاد درصد نمایندگان مجلس و تقریبا صد درصد روسای جمهور هستید؟ این چه نمایندگان و روسای جمهوری هستند که نماینده مردم هستند و حق نظر دادن و عمل کردن ندارند؟ البته یک فرض دیگر این است که این افراد منتخبانی هستند که در محدوده قوانین موجود انتخاب شدند و هشتاد درصدشان مخالف شما هستند، لابد اگر آزادی کامل انتخابات باشد نامزد حزب حضرتعالی در هیچ شهری انتخاب نمی شد.

آقای خامنه ای!

بیش از پنج هزار نفر بخاطر اعتراض به تقلب انتخاباتی به زندان رفتند، بیش از صد نفر کشته شدند و حدود چهارهزار نفر زیر شکنجه و فشار سخت قرار گرفتند و یک نفر، حتی یک نفر از چهارهزار نفری که تا پای مرگ رفتند، حداکثر دو ماه بعد از آزادی اش حاضر نشد بگوید که انتخابات خرداد ۸۸ آزاد بوده و در انتخابات تقلب نشده است. من از شما می خواهم یک نفر، فقط یک نفر از مسوولان صاحب نام کشور، از آقای لاریجانی و محسنی اژه ای و فرماندهان نظامی یا اصلاح طلبان را بگوئید ده دقیقه در تلویزیون حاضر شود و بگوید- با دلیل یا بی دلیل- که انتخابات 88 آزاد بوده. وقتی خود فردی که انتخاب شده معترف است که در انتخابات تقلب شده و همه جریانهای سیاسی نیز به زبانهای مختلف به تقلب اقرار می کنند حرف از کدام انتخابات آزاد می زنید؟

می گویند انتخابات آزاد اسم رمز فتنه ۹۲ است. چرا فکر نمی‌کنید و حرف می‌زنید؟ نمی‌شود که انتخابات در کشور در سی سال گذشته آزاد برگزار شده باشد و القای تقلب در انتخابات توطئه دشمن باشد و انتخابات آزاد هم اسم رمز توطئه دشمن گفته شود. لابد به همین دلیل است که همه کسانی که در سی سال گذشته در هر انتخاباتی برگزیده شده‌اند بعدا به جاسوسی برای دشمن متهم شدند. البته بجز یک نفر یعنی میرحسین موسوی که تا قبل از سال ۸۸ در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بود و منتخب و نخست وزیر شما بود و او نیز بعد از اینکه مورد توجه مردم قرار گرفت، متهم به جاسوسی برای دشمن شد. اصلا چه می‌شود که هر که در این حکومت زنده و فعال است عامل دشمن می‌شود؟ به این فکر کردید؟ حداقل سه چهار هزار نفر از سیاستمداران و اهل فکر کشور که خیلی‌هاشان مقام رسمی هم دارند، حداقل یک بار از سوی شما به عنوان عامل دشمن متهم شده است. بیماری سختی است. استالین تا پای مرگ همین مشکل را داشت. او واژه دشمن مردم را برای کسانی که دوستشان نداشت یا در یک لحظه‌ای از آن‌ها خوشش نمی‌آمد انتخاب کرده بود. همین بود که از کل ۱۹۵۶ نفر نماینده کنگره هفدهم حزب کمونیست که قدرت و اختیارات استالین را تثبیت کرد، ۱۱۰۸ نفر تسویه شدند و از ۱۳۹ نفر اعضا و نامزدهای عضویت کمیته مرکزی حزب کمونیست که در کنگره هفدهم انتخاب شده بودند ۹۸ نفر به عبارت دیگر ۷۰ درصد آنان در فاصله سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ بازداشت و اعدام شدند. و همه اینها تحت عنوان دشمن خلق و عامل دشمن صورت گرفت. چرا که استالین گفته بود “من به هیچ کس اعتماد ندارم، حتی به خودم.”

آقای خامنه ای!

مشکل فقط این نیست که شما با مردم ایران دشمنی دارید، مشکل این نیست که شما با منتخبان مردم ایران دشمنی دارید، تجربه احمدی نژاد نشان می دهد که شما با منتخب و برکشیده خودتان هم مشکل دارید. اصولا این بیماری سیستمی است که شما درست کرده اید دو نشانه دارد؛ نخست احساس عظمت و بصیرت و فرزانگی و بزرگی بی انتها رهبر و دوم تصور کردن دیگران به عنوان دشمن. نام بیماری پارانویاست و اغلب افرادی که مدتی طولانی برسریر قدرت بی مسوولیت می نشینند به آن دچار می شوند. بخصوص آنهایی که از مقامی نازل به قدرت بالا می رسند، همان اتفاقی که در مورد شما رخ داده است. شما با هیچ کس، مطلقا هیچ کس نمی توانید نزدیک باشید و به او اعتماد کنید، مگر اینکه او در شما مستحیل شود و شخصیت انسانی و وجودی خودش را از دست بدهد. همان اتفاقی که در مورد حداد عادل رخ داد.

جامعه ایران از قضا دیکتاتورها را خیلی خوب می شناسد، خودش پرورش دهنده دیکتاتور و پدرانش قرنها با دیکتاتورها سرکرده اند. آنها تلاش می کنند تا در فرصتی که به دست می آورند دیکتاتور را خلع قدرت کنند، وگرنه گوشه ای می نشینند و منتظر روز واقعه می مانند.

آقای خامنه ای!

جامعه ایران فرصت بزرگی را در عصر اصلاحات از دست داد، شما این فرصت را از جامعه گرفتید. نه فقط سید علی خامنه ای، بلکه همه آن لات های قلدری که در درون همه ماها خانه کرده اند این فرصت را از جامعه گرفتند. جامعه ما می توانست به جامعه ای پیشرفته، اخلاقی و انسانی و زیبا و پرنشاط تبدیل شود. همین امروز هم به اندازه سه حکومت کامل وعاقل و خوش فکر سیاستمدار و تکنوکرات و مدیر باعرضه در ایران داریم، کسانی که در کشور یا گوشه ای نشسته اند، یا در زندان اند، یا در مشاغل نامربوط دارند می پوسند، فقط بخاطر اینکه یک قلدر بی فکر و پراشتباه و متوهم حاضر نیست صندلی های قدرت را به صندوق های انتخابات آزاد واگذار کند.

اشتباه نکنید! انتخابات آزاد اسم رمز عملیات استکبار جهانی نیست. انتخابات آزاد تنها راهی است که بشر متمدن یافته است تا قدرت را عادلانه و عاقلانه و آزادانه اداره کند. کاری که سالهاست در بسیاری از کشورهای جهان انجام می شود. زمانی لیزنکو رئیس آکادمی علوم شوروی وقتی نظریه نسبیت مطرح شد، در اطلاعیه ای رسمی نظریه نسبیت اینشتین را توطئه امپریالیزم علیه کارگران جهان و حزب کمونیست اتحاد شوروی خوانده بود. در حالی که اصلا چنین چیزی درست نبود. نه نسبیت اینشتین توطئه علیه کمونیسم بود، نه علوم انسانی غربی دشمن جمهوری اسلامی. انتخابات آزاد معمولی ترین رفتار یک جامعه در تعیین سرنوشت خودش است.

خوشبختانه بخش مهمی از جامعه ایران آنقدر با شما اختلاف سنی دارند که می توانند به زندگی بدون خامنه ای فکر کنند و یادشان نرود که دیگر رهبر و دیکتاتور بازتولید نکنند. اما پیشنهاد می کنم به مرگ فکر کنید. خروشچف در خاطراتش می گوید: “ناگهان نفس استالین بند آمد. یک آدم گردن کلفت وارد اتاق شد و شروع به دادن تنفس مصنوعی و مالیدن استالین کرد. باید اعتراف کنم که دلم برای استالین خیلی سوخت. چون این فرد طوری بدن او را مشت و مال می داد که کم مانده بود استخوانهایش بشکند. من که تاب تماشای این صحنه را نداشتم، گفتم: گوش کن! خواهش می کنم دست نگهدار! مگر نمی بینی که او مرده است. تو نمی توانی او را زنده کنی، چون استالین مرده است.” از زنده کردن استالین دست برداشتند، زیرا مرگ استالین یک واقعیت بود. همانطور که مرگ علی خامنه ای یک واقعیت است. پیشنهاد می کنم به جای له کردن دیگران و ویران کردن بیشتر کشور کمی هم به مرگ خودتان فکر کنید.