جان تیرمن
اغلب می شنویم مقابله ایران و ایالات متحده یک جنگ سرد جدید است یعنی یک رویارویی ایدوئولوژیک سنگین همراه با توانایی های هسته ای طرفین و درگیری هایی که هدف آن کسب منافع ژئواستراتژیک برای آن هاست. علیرغم این که این مدلسازی به مقابله آمریکا واتحاد جماهیر شوروی شبیه است، ولی شباهتی در امکانات نظامی آنها وجود ندارد. در واقع خود این شبیه سازی می تواند خطرناک باشد.
تفاوت ها میان این دو چشمگیر است. ایران برخلاف شوروی توان نظامی بالایی ندارد که خودش ممکن است یکی از دلایل تلاش آن کشور برای توسعه برنامه های هسته ای تهران باشد. آنها ممکن است این را حداقل اقدام برای ایجاد توازن در منطقه بدانند.
در زمینه قدرت آتش نظامی هم، ایران سربازان زیادی دارد اما تکنولوژی نظامی اش ناچیز است.
جمهوری اسلامی دارای تجهیزات، افسران فداکار، 70 میلیون جمعیت آماده برای دفاع از کشور و واحدهای عملیاتی در اطراف منطقه، خصوصا” درعراق، است. اما همه این ها در مقایسه با زرادخانه گسترده، مجهز و توان هسته ای شوروی سابق ناچیز است.
“جنگ آرمان ها” هم متفاوت است. کمونیسم شوروی، برداشت خاصی از نظرات کارل مارکس بود که میلیونها نفر از جمعیت مستضعف دنیا را، صرفنظر از فرهنگ شان، به خود جلب کرد. اما اسلام شیعی به عنوان ایدئولوژی ایران فقط شامل حال عده کمی از مسلمانان دنیا می شود و نه بیشتر. حتی درخود ایران هم جنگ افروزی مورد پسند مردم نیست.
مهمتر از همه اینکه رقابت ایالات متحده و شوروی سابق بسیار سازمان یافته بود. این مسابقه تعداد زیادی از قواعد و نهادهایی را در بر می گرفت که تلاش برای کنترل آنها شامل طیف وسیعی از سازمانهای دوجانبه یا چند جانبه، مسایل اقتصادی و تجاری، تبادلات فرهنگی و علمی و غیره را در بر می گرفت.
این اصول و روشها در بسیاری از موسسات رسمی و دولتی هر یک از طرفین رخنه کرده بود. (نظیر امور خارجه، تاسیسات دفاعی، امور اجرایی). در ضمن موسسات علمی، مراکز حزبی، وسایل ارتباط جمعی و جامعه شهری هم از این مساله متاثر شده بودند. همه این بازی ها به منظور تعدیل برخوردها، و توازن متقابل در مواقع بروز رویدادها و اتفاقات صورت می گرفت. نتیجه ایجاد این شبکه پیچیده سیاسی، علمی و روابط اجتماعی، اتلاف وقت و انرژی فراوان بود. حتی در زمینه حقوق بشر هم دولت سوسیالیستی شوروی سرانجام مجبور شد رفتار خود را بعد از به اجرا در آمدن توافق سال 1957 هلسینکی تعدیل کند. تعهد شوروی در برابر قواعد و موسسات بین المللی برای مشروعیت یافتن و پاسخگویی به نیازهای ملی خود نظیر تجارت، آنها را تبدیل به کشوری منطقی و قابل پیش بینی کرد، هرچند همچنان دشمن آمریکا محسوب می شد.
وقتی اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید، این رویداد با آرامی و به سرعت انجام شد زیرا قواعد و اصول آن از مدت ها پیش پذیرفته شده بود.
چنین سیستمی از موسسات و قواعد گفته شده در رقابت ایران و آمریکا نقشی بر عهده ندارند. هیچ چیزی نظیر مسیر ارتباطی مستقیم، سیستم تعدیل کننده، سفارتخانه ها و گفتگوهای جاری وجود ندارد.
ما عمدا” ایران و روند هنجار و سازمانی آنرا را با گذاردن نام رژیم تروریست، شرور و منفور بر آنها از جامعه جهانی طرد کرده ایم.
نبودن مبادلات رسمی، اقتصادی، تجاری و سایر ارتباط ها باعث شده ایران در برابر آمریکا رفتار شفافی نداشته باشد و این کدورت دو طرفه است.
شرایط امروز وضعیت خطرناکی است. یک گام اشتباه می تواند به جنگ بیانجامد. تا زمانیکه جنگ ناخواسته در دستور کار تصمیم گیران ایالات متحده است، این حوادث هستند که کنترل امور را در دست می گیرند و نه کسانی که در ایران دوست دارند شاهد تحقیر شدن بیشتر آمریکا در عراق و افغانستان باشند.
جنگ سرد فعلی، مطمئنا” تبعات خاص خود را خواهد داشت: زرادخانه های هسته ای و اتلاف هزینه های سنگین نظامی. در حالیکه همه چیز می توانست پیشگیری شود و اوضاع با ثبات بماند.
آنچه واقعا” در رویارویی ایران و ایالات متحده نگران کننده است این است که چگونه نبود آرامش و ارتباطات می تواند منجر به وقوع جنگ شود. و همانطور که ما در عراق فهمیدیم، یک جنگ واقعی می تواند برای میلیونها قربانی خانمانسوز باشد و برای آغازگران آن به طرز غیر قابل پیش بینی ویرانگر.
اگر خودمان را با این فکر که این فقط یک جنگ سرد کوچک و قابل کنترل است، همانطور که فکر می کردیم عراق یک لقمه کوچک است، گول بزنیم ، دومین اشتباه بزرگ آمریکا در خودبینی اش به وقوع می پیوندد.
منبع: بوستون گلوب - 14 آگوست