انتخابات مجلس ایران به علت حزبی نبودن جامعه سیاسی آن، معمولا به طرح مطالبات منطقهای و حتی بسیار کوچکتر از سطح مطالبات استانی در سطح شهرستان محدود میشود و این مطالبات هم کمابیش سطحی یا تنشزا هستند.
ضمن اینکه هر نماینده یک نفر از 300 نفر مجلس است که به صورت فردی واجد قدرت لازم برای به اجرا در آوردن مطالبات اعلان شده از سوی خود نیست و برای تحقق آن مجبور است که در مجلس به توافقات پنهانی با سایر نمایندگان جهت پشتیبانی از طرحها و مطالبات یکدیگر بپردازند، اما انتخابات ریاست جمهوری در جهت عکس این وضع قرار دارد و فقط زمینهای است برای طرح مطالبات ملی و کلان. در نتیجه طرح مطالبات مهم و ضروری منطقهای مثل منطقه آذربایجان، مناطق شمالی، زاگرس، خوزستان، کردستان، بلوچستان و مناطق جنوبی و غیره در هیچ یک از دو انتخابات فراهم نمیشود در حالی که اهمیت مطالبات منطقهای کمتر از مطالبات ملی نیست و ارتباط این دو نوع مطالبات است که به انتخابات معنای قابل قبولی میدهد.
چرا در ایران مطالبات منطقهای مهم است؟ دو دلیل عمده در ضرورت طرح مطالبات منطقهای وجود دارد. اول اینکه میان مناطق کشور از هر حیث تفاوتهای جدی وجود دارد و این تفاوتها طبعا موجب طرح نیازها و مطالبات متفاوت هم خواهد بود. تفاوت از حیث زبان، مذهب، قومیت، وضعیت جغرافیایی و آب و هوایی و از همه مهمتر نابرابریهای سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی، موجب میشود که نیازها و اولویتهای مناطق مختلف کشور تا حدی متفاوت باشد. در ایران میان وضعیت منطقه آذربایجان با مناطق مرکزی تفاوت زیاد است، میان مناطق شمالی و جنوبی، میان خوزستان و خراسان گوناگونیهای زیادی هست و وضعیت شاخص توسعه انسانی در مناطق مختلف کشور معرف آن است که برخی مناطق مثل استان تهران و استان قم دارای شاخص توسعه انسانی بالای 8 دهم هستند که معادل کشورهای توسعهیافته است، اما برخی مناطق مثل بلوچستان و کردستان دارای شاخص توسعه انسانی پایین و متوسط هستند که نزدیک به رقم 6 دهم است.
دلیل دوم اینکه نظام اداری و مدیریتی کشور بسیار تمرکزگراست و کمتر استقلالی را برای مناطق میگذارد. برخلاف کشورهای پیشرفته یا حتی کشورهایی مثل پاکستان و هند که نوعی فدرالیسم را در آن شاهدیم و مناطق میتوانند مطالبات منطقهای خود را از خلال انتخابات منطقهای پیگیری کنند، در ایران همه امور و سیاستها به دولت مرکزی ختم میشود. بنابراین به علت تفاوتهای شدید میان مناطق، مطالبات منطقهای آنها متمایز از هم هست، همچنین به علت فقدان اختیارات و انتخابات منطقهای، محل طرح این مطالبات نیز در انتخابات ملی و ریاست جمهوری خواهد بود و جای دیگری برای بیان آنها وجود نخواهد داشت.
البته روشن است که همه این مناطق در ذیل واحدی ملی به نام ایران با هم زندگی میکنند که در کنار وجود مطالبات منطقهای، دارای مطالبات ملی نیز هستند و بدون طرح شعارها و مطالبات ملی، مطالبات منطقهای نیز واجد معنای روشن نخواهد بود، اما عکس این هم درست است و بدون طرح مطالبات منطقهای، مطالبات ملی، واجد ارزش عینی و ملموس نخواهد بود. ایران متشکل از اجزا و مناطق متعدد است، بنابراین نادیده انگاشتن مطالبات خاص این مناطق با توجیه اولویت مطالبات ملی، چیزی جز نادیده انگاشتن اجزای یک کل نیست و هنگامی که اجزا نادیده گرفته شوند، چیزی به نام کل هم وجود نخواهد داشت. این همان دعوای تقدم فرد بر جامعه یا برعکس است.
جامعه متشکل از افراد است و بدون افراد چیزی نیست، اما در عین حال فرد هم در غیاب جامعه واجد فردیت و حتی مطالبه یا توانی برای رفع نیازی نخواهد بود. به همین دلیل اولویت دادن یکی بر دیگری، سوالی انحرافی است، همچنان که اولویت دادن مطالبات ملی بر مطالبات منطقهای یا برعکس، سیاستی غلط است، این دو مطالبات مکمل و متمم یکدیگرند و در این انتخابات نیز همراه با طرح شعارهای ملی، باید مطالبات منطقهای متناسب با فرهنگ و دین و زبان و سطح اقتصادی نیز مطرح گردد. طرح مطالبات فقط محدود به مطالبات ملی و منطقهای نمیشود، به همان دلیلی که طرح مطالبات منطقهای در کنار مطالبات ملی ضرورت دارد، مطالبات اقشاری نیز واجد اهمیت است. زیرا دولتهای ما به دلایل متعدد از تامین خواستها و مطالبات اقشار مختلف نیز استنکاف کردهاند، در نتیجه گروهها و اقشار اجتماعی به نحو ملموس و چشمگیری دارای نیازها و اولویتهای خاص خود هستند که هر کدام را باید در انتخابات مورد توجه قرار داد و نامزدهای ریاست جمهوری ایدههای خود را درباره این موارد بیان کنند.
دانشجویان و دانشگاهیان، کارگران، زنان، معلمان، جوانان و موارد مشابه اقشار و گروههایی هستند که به صفت گروهی خود میتوانند و باید مطالبات خاص خود را مطرح کنند و نامزدها نیز به این موارد پاسخ دهند.
منبع: اعتمادملی، هشتم اردیبهشت