اول، به نظر من اعلام نامزدی کروبی، میرحسین موسوی نه تنها به زیان خاتمی نیست، بلکه تحمل گذشت زمان انتخابات تا ماه خرداد را آسان می کند. در صورت تنها ماندن خاتمی، قطعا میزان فشارها چنان زیاد خواهد شد که نه بعید است جسد خاتمی را کف خیابان ها پیدا کنیم و نه غریب است که از هیچ پرده دری علیه خاتمی خودداری کنند. بخصوص بیمارانی مانند فاطمه رجبی که شوهرشان دیر خانه می آید، یا رجانیوز که زودآمده اند و نمی خواهند بروند، یا حسین شریعتمداری که اووردوز شده است، هر کاری ممکن است بکنند. در صورتی که اگر کروبی و میرحسین و {حتی قالیباف و دکتر ولایتی و حسن روحانی و پورمحمدی و محسن رضائی هم} در میدان باشند، تمرکز آنها برای زدن خاتمی کمتر خواهد شد.
اصلاح طلبان همدیگر را خراب نکنند
دوم، زدن خاتمی اصلا پیش بینی ناممکنی نیست، ممکن است چنانکه شریعتمداری گفت او را بکشند، یا رد صلاحیت کنند، یا به استعفا وادار کنند. ممکن است خاتمی تحمل فشار را نیاورد یا در اثر خواهش خویشاوندانش مجبور به کناره گیری شود. در چنین حالتی دادن میدان بازی به انحصارطلبان ساده لوحی است. “ ما” باید در صورت نیامدن خاتمی به میرحسین، کروبی یا حتی قالیباف فکر کند. معنای دیگر حرف این است که تخریب حریف نباید به درون جبهه اصلاحات راه یابد. ما نباید به جای برخورد با احمدی نژاد با کروبی و میرحسین یا نوری یا قالیباف برخورد کنیم. هیچ بعید نیست که یکی از همین دوستان نامزد ما در مقابل احمدی نژاد باشد. به همین دلیل از هرگونه تنش زائی در رابطه میان دو نامزد اصلاح طلب باید اجتناب شود و از توهین به نامزدهای اصلاح طلب باید خودداری کنیم. تجربه تلخ باختن انتخابات قبلی در مورد هاشمی رفسنجانی را باید در نظر بگیریم، هواداران معین با هیستری ضدهاشمی به بازی آمدند و وقتی نیاز به حمایت از هاشمی بود، آنقدر فضا آلوده شده بود که نمی شد حرف ها را عوض کرد و انتخابات قبلی به همین دلیل از دست رفت. این خواهش دوستانه به خصوص این روزها از کرباسچی و عبدی و زیدآبادی و دوستانی که به روزنامه اعتمادملی رفته اند، معنا دارد. حمایت کردن از یک نامزد که در این جا جناب کروبی است که خودمانی هم هست اصلا به معنای آن نیست که لازم باشد حتما خاتمی را بزنیم که چرا اصلا آمده و جای دوست ما را تنگ کرده است. کسانی که به قول عباس عبدی از جناح راستی ها توقع دارند که از تبلیغات تخریبی دست بردارند و مثل آدم رقابت کنند خودشان که نمی توانند به همان شیوه رو آورند. گرچه که این اتفاق نظرها که بین کیهان و آیت الله خزعلی و جمعی از تندروترین اصلاح طلبان ظاهر می شود خودش چنان معنا دارد که برای مظلومیت خاتمی کافی است . اما در عالم لوطی گری خوشآیند نیست.
حداکثر،آری به خاتمی؛ حداقل، نه به احمدی نژاد
سوم: نه در ایران و نه در جهان، همه خواسته های “ما” در انتخابات برآورده نخواهد شد. طبیعی است باید یک حداقل [کف] و یک حداکثر[سقف] در نظر بگیریم و به سوی آن حداکثر حرکت کنیم و اگر به آن دست نیافتیم تا حداقل خواسته مان را تقلیل دهیم. از نظر من سقف خواسته ما، با توجه به امکانات موجود “ انتخاب خاتمی” است [از نظر برخی می تواند این سقف انتخاب آقای نوری باشد و از نظر برخی دیگر کروبی و میرحسین و هر کس] اما مهم آن است که یادمان نرود که کف خواسته ما “ انتخاب نشدن احمدی نژاد” است. کم نیستند کسانی مانند من که روی انتخاب خاتمی تاکید داشته باشم، روی انتخاب نشدن احمدی نژاد تاکید دارم.
از طرف دیگر باید جدا از کروبی، خاتمی، موسوی و {حتی اصولگرایان نزدیک به مرز مانند قالیباف و حسن روحانی و دکتر ولایتی} بخواهیم متانت سیاستمدارانه به کار آورند و ستادهایشان را از درگیری و تضعیف دیگران باز دارند. جز دولت که کارنامه و عملکردش روی میزست و مدام با امکانات گسترده به مردم دروغ میگوید داعیه ندارد که نامزدها علیه هم داد سخن بدهند یا گوشه بزنند و متلک بار کنند. البته متاسفانه برخی از دوستان با پیشداوری های ناشی از عقب افتادگی مزمن اموری را ناممکن فرض می کنند مثل ائتلاف هر سه نامزد اصلاح طلب در آخرین لحظه. این عده با گفتن این که کروبی یک دنده و لرست و تا همه چیز را خراب نکند کنار نمی رود، به غیرممکن شدن این ائتلاف کمک می رسانند. در حالی که باید یادآوری کرد مواردی را که نخست وزیر سابقی وزیر دولت جدید شده یا معاون رییس دولت جدید شده . مگر همین الان هیلاری کلینتون که تا آخرین لحظه به خون اوباما تشنه می نمود وزیر اوباما نیست. دنیای سیاست از این صحنه ها بسیار دیده است، مثلا چرا فرض ریاست جمهوری میرحسین موسوی و وزارت خارجه یا ارشاد خاتمی غیرممکن است؟ مگر بیست سال قبل همین رخ نداده بود؟ یا مثلا فرض ریاست جمهوری خاتمی و معاونت قالیباف چرا ناممکن است؟ مگر بهترین و درخشان ترین دوره فعالیت قالیباف در دوران خاتمی نبود؟ حتی بیش از این را می خواهم بگویم، چرا نمی شود قالیباف رئیس جمهور کشور باشد، و دیگران همکارش. دولت ائتلافی که محسن رضائی و علی لاریجانی و غلامحسین کرباسچی درباره آن گفته اند معنایش همین است. برای پیروزی باید همه راه ها و احتمال ها باز باشد.
نه به احمدی نژاد، نه به حکومت است
چهارم، مهم ترین کار “ ما” باید نه به احمدی نژاد باشد، دلایل فراوانی برای این کار داریم، نخست آن که به جز رهبر که از همه روسای دولت شاغل حمایت می کند و شخص باید خودش عاقل باشد، هر کس که دندان عقلش افتاده و رفتارش قابل توجیه نیست از آقای خزعلی و جنتی و فاطمه رجبی و محمد یزدی بگیر تا علی کردان همه مستقیما وارد عرصه مجادله شده اند و خود را خرج احمدی نژاد کرده اند [البته کردان وقتی خود را خرج کرد که فکر می کرد اگر مجلس ردش کند رییس یکی از آن شغل های اب و ناندار برایش کنار گذاشته و اگر وضعیت فعلی ادامه پیدا کند می توان روی او هم در جناح نه به احمدی نژاد حساب باز کرد. به هر حال ما یک آدم حسابی سراغ نداریم که خود را خرج او کند. نه این که همه رای دهندگان به احمدی نژاد ناحسابی باشند بلکه خود را خرج او نمی کنند. یعنی خفت و خواری دارد بالاخره مردم آبرو دارند. شما گزارش آقای عزتی را درباره دروغ های رییس جمهور در مورد سفراستانی است به استان ایلام بخوانید. و بگوئید که کدام طرح از مجموعه وعده های کیلوئی و مصوبات ساعتی پنج هزار به نتیجه رسیده است. خب کسی مانند آقای عزتی و بقیه نمایندگان مجلس مگر نمی خواهند تو روی مردم نگاه کنند. مردم که نمی توانند خودشان را با همراه معجزه هزاره سوم از طناب رخت فاطمه رجبی آویزان کنند.
پنجم این که مشکل ما در حال حاضر جناح راست نیست، بلکه شخص احمدی نژاد است، اوست که سیاست های تنش زا را در پیش گرفته، اوست که تعیین کننده همه چیز در قوه مجریه است، اوست که در مورد تمام بودجه کشور اثرگذار است، اوست که قادر مطلق فرهنگ کنونی کشور است و اوست که برخلاف همه روسای جمهور و نخست وزیران پس از انقلاب، رئیس واقعی قوه مجریه است. احمدی نژاد موجود خطرناکی است و از جمله جناح راست که پرسابقه ترین جناح سیاسی کشورست از هم پاشانده و برای کسانی که هوادار دموکراسی هستند این خبر بدی است. او و دوستانش الگوی چاوز و کره شمالی دارند. یعنی قصد دارند که با پیوند زدن مدیریت، سیاست، تبلیغات و پول نفت، ایران را به سوی وضع “ توتالیتر” ببرند. آنها مانند کوبا و کشورهای کمونیستی قصد دارند کل پول را از کانال حزب عبور بدهند تا از طریق کنترل پول، به کنترل میلیونها مزد و حقوق بگیر دولت دست بزنند.
اگر فرض کنیم که بین 3 تا 4 میلیون نفر مزد و حقوق بگیران دولت هستند، این به معنی آن است که 12 تا 16 میلیون نفر از 3 تا 4 میلیون خانوار متاثر از پول دولتی هستند. پروژه گروه آبادگران از ابتدا ایجاد تشکیلاتی شبه سوسیالیستی برای ایران بود. آنان می خواهند با از بین بردن سازمان برنامه و قواعد کنترل کننده بخش خصوصی، بودجه را از کانال سپاه و بسیج عبور دهند تا بخش خصوصی زیر مجموعه دولت قرار بگیرد و از این طریق ضریب امنیتی نظام بشدت بالا برود. در این حالت و در صورت تصلب چنین شرایطی ما به حکومتی شبیه کوبا، صدام حسین، بشار اسد، کیم جونگ ایل خواهد رسید. یعنی حزب تعیین کننده اصلی اقتصاد می شود، و در ایران چون حزبی وجود ندارد و تنها تشکیلات منظم بسیج و سپاه است، بسیج و سپاه تعیین کننده اصلی می شوند. اما کور خوانده اند نه رهبری می گذارد چنین شود و نه حتی کارمندان ریاست جمهوری به او رای می دهند. نگاه کنید به گفته ها و اعمال پورمحمدی و دانش جعفری و فرهاد رهبر. و توجه داشته باشید که کسانی مانند احمدی وزیر آموزش و پرورش، فتاح وزیر نیرو، جهرمی وزیر کار و بهمنی سومین رییس بانک مرکزی این سه سال هم کم کمک حساب خود را جدا کرده اند. به عمق حرف هایشان دقت کنید. از همین جا می توان نتیجه گرفت که علی ورجه مانده و دو سه تا فاطمه اره و الهام و کلهر و جوانفکر. و به نظرم اگر در تابستان خدا یک پس گردنی به ملت ایران بزند و هیچ کس پای صندوق نرود به طوری که سردار محصولی بتواند از صندوق دوباره رییس را بیرون آورد مجبور خواهد شد تمام شغل های کابینه را بین همین دو سه نفر تقسیم کند و به هر کدام ده تائی شغل بدهد . البته مهرداد جان خودش سه چهارتا وزیر خواهد شد. بچه های سمنگان هم اعلام آمادگی کرده اند.
مسئله این است که دولت تلاش می کند یک گروه مافیایی بسته و محدود تحت الحمایه - نیمه دولتی وخصوصی شکل دهد که قادر به توزیع سیستماتیک پول و خرید رای است، شخص پولساز این مافیا هم اول علی آبادی رییس سازمان ورزش است که از سابق هم نقش حسابدار را برای بوی خوش ایفا می کرد و بعدهم مهرداد جان. در عین حال قرار است لابی خارجی هم داشته باشد، صادرات و واردات و …. هم در اختیار اینها قرار می گیرد که منابع مورد نیاز فراهم شود، باشگاههای ورزشی، رسانه های الکترونیک و مطبوعات برای انیها خریداری می شود و این یک ماشین خرید رای با پول نفت از طریق نیروهای مسلح است. چنین است که عقلا می گویند تنها در یک حالت بن بست است و آن وقتی است که رقیب احمدی نژاد مثلا دکتر فیروزآبادی باشد یا مهرداد جان، در آن حالت تحریم کردن یک واکنش اخلاقی می تواند باشد. اما این در کابوس متصورست و در هیچ حالت دیگری ممکن نیست. چنان بعید ست که حتی جنتی هم قادر به انجامش نیست. [شش فرمان بعدی در روزهای دیگر]