چهار تا از ده فرمان‏

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اول، به نظر من اعلام نامزدی کروبی، میرحسین موسوی نه تنها به زیان خاتمی نیست، بلکه ‏تحمل گذشت زمان انتخابات تا ماه خرداد را آسان می کند. در صورت تنها ماندن خاتمی، قطعا ‏میزان فشارها چنان زیاد خواهد شد که نه بعید است جسد خاتمی را کف خیابان ها پیدا کنیم و ‏نه غریب است که از هیچ پرده دری علیه خاتمی خودداری کنند. بخصوص بیمارانی مانند ‏فاطمه رجبی که شوهرشان دیر خانه می آید، یا رجانیوز که زودآمده اند و نمی خواهند بروند، ‏یا حسین شریعتمداری که اووردوز شده است، هر کاری ممکن است بکنند. در صورتی که اگر ‏کروبی و میرحسین و {حتی قالیباف و دکتر ولایتی و حسن روحانی و پورمحمدی و محسن ‏رضائی هم} در میدان باشند، تمرکز آنها برای زدن خاتمی کمتر خواهد شد.‏

اصلاح طلبان همدیگر را خراب نکنند
دوم، زدن خاتمی اصلا پیش بینی ناممکنی نیست، ممکن است چنانکه شریعتمداری گفت او را ‏بکشند، یا رد صلاحیت کنند، یا به استعفا وادار کنند. ممکن است خاتمی تحمل فشار را نیاورد ‏یا در اثر خواهش خویشاوندانش مجبور به کناره گیری شود. در چنین حالتی دادن میدان بازی ‏به انحصارطلبان ساده لوحی است. “ ما” باید در صورت نیامدن خاتمی به میرحسین، کروبی ‏یا حتی قالیباف فکر کند. معنای دیگر حرف این است که تخریب حریف نباید به درون جبهه ‏اصلاحات راه یابد. ما نباید به جای برخورد با احمدی نژاد با کروبی و میرحسین یا نوری یا ‏قالیباف برخورد کنیم. هیچ بعید نیست که یکی از همین دوستان نامزد ما در مقابل احمدی نژاد ‏باشد. به همین دلیل از هرگونه تنش زائی در رابطه میان دو نامزد اصلاح طلب باید اجتناب ‏شود و از توهین به نامزدهای اصلاح طلب باید خودداری کنیم. تجربه تلخ باختن انتخابات قبلی ‏در مورد هاشمی رفسنجانی را باید در نظر بگیریم، هواداران معین با هیستری ضدهاشمی به ‏بازی آمدند و وقتی نیاز به حمایت از هاشمی بود، آنقدر فضا آلوده شده بود که نمی شد حرف ‏ها را عوض کرد و انتخابات قبلی به همین دلیل از دست رفت. این خواهش دوستانه به ‏خصوص این روزها از کرباسچی و عبدی و زیدآبادی و دوستانی که به روزنامه اعتمادملی ‏رفته اند، معنا دارد. حمایت کردن از یک نامزد که در این جا جناب کروبی است که خودمانی ‏هم هست اصلا به معنای آن نیست که لازم باشد حتما خاتمی را بزنیم که چرا اصلا آمده و ‏جای دوست ما را تنگ کرده است. کسانی که به قول عباس عبدی از جناح راستی ها توقع ‏دارند که از تبلیغات تخریبی دست بردارند و مثل آدم رقابت کنند خودشان که نمی توانند به ‏همان شیوه رو آورند. گرچه که این اتفاق نظرها که بین کیهان و آیت الله خزعلی و جمعی از ‏تندروترین اصلاح طلبان ظاهر می شود خودش چنان معنا دارد که برای مظلومیت خاتمی ‏کافی است . اما در عالم لوطی گری خوشآیند نیست.‏

حداکثر،آری به خاتمی؛ حداقل، نه به احمدی نژاد
سوم: نه در ایران و نه در جهان، همه خواسته های “ما” در انتخابات برآورده نخواهد شد. ‏طبیعی است باید یک حداقل [کف] و یک حداکثر[سقف] در نظر بگیریم و به سوی آن حداکثر ‏حرکت کنیم و اگر به آن دست نیافتیم تا حداقل خواسته مان را تقلیل دهیم. از نظر من سقف ‏خواسته ما، با توجه به امکانات موجود “ انتخاب خاتمی” است [از نظر برخی می تواند این ‏سقف انتخاب آقای نوری باشد و از نظر برخی دیگر کروبی و میرحسین و هر کس] اما مهم ‏آن است که یادمان نرود که کف خواسته ما “ انتخاب نشدن احمدی نژاد” است. کم نیستند ‏کسانی مانند من که روی انتخاب خاتمی تاکید داشته باشم، روی انتخاب نشدن احمدی نژاد تاکید ‏دارم. ‏

از طرف دیگر باید جدا از کروبی، خاتمی، موسوی و {حتی اصولگرایان نزدیک به مرز ‏مانند قالیباف و حسن روحانی و دکتر ولایتی} بخواهیم متانت سیاستمدارانه به کار آورند و ‏ستادهایشان را از درگیری و تضعیف دیگران باز دارند. جز دولت که کارنامه و عملکردش ‏روی میزست و مدام با امکانات گسترده به مردم دروغ میگوید داعیه ندارد که نامزدها علیه هم ‏داد سخن بدهند یا گوشه بزنند و متلک بار کنند. البته متاسفانه برخی از دوستان با پیشداوری ‏های ناشی از عقب افتادگی مزمن اموری را ناممکن فرض می کنند مثل ائتلاف هر سه نامزد ‏اصلاح طلب در آخرین لحظه. این عده با گفتن این که کروبی یک دنده و لرست و تا همه چیز ‏را خراب نکند کنار نمی رود، به غیرممکن شدن این ائتلاف کمک می رسانند. در حالی که ‏باید یادآوری کرد مواردی را که نخست وزیر سابقی وزیر دولت جدید شده یا معاون رییس ‏دولت جدید شده . مگر همین الان هیلاری کلینتون که تا آخرین لحظه به خون اوباما تشنه می ‏نمود وزیر اوباما نیست. دنیای سیاست از این صحنه ها بسیار دیده است، مثلا چرا فرض ‏ریاست جمهوری میرحسین موسوی و وزارت خارجه یا ارشاد خاتمی غیرممکن است؟ مگر ‏بیست سال قبل همین رخ نداده بود؟ یا مثلا فرض ریاست جمهوری خاتمی و معاونت قالیباف ‏چرا ناممکن است؟ مگر بهترین و درخشان ترین دوره فعالیت قالیباف در دوران خاتمی نبود؟ ‏حتی بیش از این را می خواهم بگویم، چرا نمی شود قالیباف رئیس جمهور کشور باشد، و ‏دیگران همکارش. دولت ائتلافی که محسن رضائی و علی لاریجانی و غلامحسین کرباسچی ‏درباره آن گفته اند معنایش همین است. برای پیروزی باید همه راه ها و احتمال ها باز باشد.‏

نه به احمدی نژاد، نه به حکومت است
چهارم، مهم ترین کار “ ما” باید نه به احمدی نژاد باشد، دلایل فراوانی برای این کار داریم، ‏نخست آن که به جز رهبر که از همه روسای دولت شاغل حمایت می کند و شخص باید خودش ‏عاقل باشد، هر کس که دندان عقلش افتاده و رفتارش قابل توجیه نیست از آقای خزعلی و جنتی ‏و فاطمه رجبی و محمد یزدی بگیر تا علی کردان همه مستقیما وارد عرصه مجادله شده اند و ‏خود را خرج احمدی نژاد کرده اند [البته کردان وقتی خود را خرج کرد که فکر می کرد اگر ‏مجلس ردش کند رییس یکی از آن شغل های اب و ناندار برایش کنار گذاشته و اگر وضعیت ‏فعلی ادامه پیدا کند می توان روی او هم در جناح نه به احمدی نژاد حساب باز کرد. به هر حال ‏ما یک آدم حسابی سراغ نداریم که خود را خرج او کند. نه این که همه رای دهندگان به احمدی ‏نژاد ناحسابی باشند بلکه خود را خرج او نمی کنند. یعنی خفت و خواری دارد بالاخره مردم ‏آبرو دارند. شما گزارش آقای عزتی را درباره دروغ های رییس جمهور در مورد سفراستانی ‏است به استان ایلام بخوانید. و بگوئید که کدام طرح از مجموعه وعده های کیلوئی و مصوبات ‏ساعتی پنج هزار به نتیجه رسیده است. خب کسی مانند آقای عزتی و بقیه نمایندگان مجلس ‏مگر نمی خواهند تو روی مردم نگاه کنند. مردم که نمی توانند خودشان را با همراه معجزه ‏هزاره سوم از طناب رخت فاطمه رجبی آویزان کنند. ‏
پنجم این که مشکل ما در حال حاضر جناح راست نیست، بلکه شخص احمدی نژاد است، ‏اوست که سیاست های تنش زا را در پیش گرفته، اوست که تعیین کننده همه چیز در قوه ‏مجریه است، اوست که در مورد تمام بودجه کشور اثرگذار است، اوست که قادر مطلق ‏فرهنگ کنونی کشور است و اوست که برخلاف همه روسای جمهور و نخست وزیران پس از ‏انقلاب، رئیس واقعی قوه مجریه است. احمدی نژاد موجود خطرناکی است و از جمله جناح ‏راست که پرسابقه ترین جناح سیاسی کشورست از هم پاشانده و برای کسانی که هوادار ‏دموکراسی هستند این خبر بدی است. او و دوستانش الگوی چاوز و کره شمالی دارند. یعنی ‏قصد دارند که با پیوند زدن مدیریت، سیاست، تبلیغات و پول نفت، ایران را به سوی وضع “ ‏توتالیتر” ببرند. آنها مانند کوبا و کشورهای کمونیستی قصد دارند کل پول را از کانال حزب ‏عبور بدهند تا از طریق کنترل پول، به کنترل میلیونها مزد و حقوق بگیر دولت دست بزنند. ‏

اگر فرض کنیم که بین 3 تا 4 میلیون نفر مزد و حقوق بگیران دولت هستند، این به معنی آن ‏است که 12 تا 16 میلیون نفر از 3 تا 4 میلیون خانوار متاثر از پول دولتی هستند. پروژه ‏گروه آبادگران از ابتدا ایجاد تشکیلاتی شبه سوسیالیستی برای ایران بود. آنان می خواهند با از ‏بین بردن سازمان برنامه و قواعد کنترل کننده بخش خصوصی، بودجه را از کانال سپاه و ‏بسیج عبور دهند تا بخش خصوصی زیر مجموعه دولت قرار بگیرد و از این طریق ضریب ‏امنیتی نظام بشدت بالا برود. در این حالت و در صورت تصلب چنین شرایطی ما به حکومتی ‏شبیه کوبا، صدام حسین، بشار اسد، کیم جونگ ایل خواهد رسید. یعنی حزب تعیین کننده اصلی ‏اقتصاد می شود، و در ایران چون حزبی وجود ندارد و تنها تشکیلات منظم بسیج و سپاه است، ‏بسیج و سپاه تعیین کننده اصلی می شوند. اما کور خوانده اند نه رهبری می گذارد چنین شود و ‏نه حتی کارمندان ریاست جمهوری به او رای می دهند. نگاه کنید به گفته ها و اعمال ‏پورمحمدی و دانش جعفری و فرهاد رهبر. و توجه داشته باشید که کسانی مانند احمدی وزیر ‏آموزش و پرورش، فتاح وزیر نیرو، جهرمی وزیر کار و بهمنی سومین رییس بانک مرکزی ‏این سه سال هم کم کمک حساب خود را جدا کرده اند. به عمق حرف هایشان دقت کنید. از ‏همین جا می توان نتیجه گرفت که علی ورجه مانده و دو سه تا فاطمه اره و الهام و کلهر و ‏جوانفکر. و به نظرم اگر در تابستان خدا یک پس گردنی به ملت ایران بزند و هیچ کس پای ‏صندوق نرود به طوری که سردار محصولی بتواند از صندوق دوباره رییس را بیرون آورد ‏مجبور خواهد شد تمام شغل های کابینه را بین همین دو سه نفر تقسیم کند و به هر کدام ده تائی ‏شغل بدهد . البته مهرداد جان خودش سه چهارتا وزیر خواهد شد. بچه های سمنگان هم اعلام ‏آمادگی کرده اند.‏

مسئله این است که دولت تلاش می کند یک گروه مافیایی بسته و محدود تحت الحمایه - نیمه ‏دولتی وخصوصی شکل دهد که قادر به توزیع سیستماتیک پول و خرید رای است، شخص ‏پولساز این مافیا هم اول علی آبادی رییس سازمان ورزش است که از سابق هم نقش حسابدار ‏را برای بوی خوش ایفا می کرد و بعدهم مهرداد جان. در عین حال قرار است لابی خارجی ‏هم داشته باشد، صادرات و واردات و …. هم در اختیار اینها قرار می گیرد که منابع مورد ‏نیاز فراهم شود، باشگاههای ورزشی، رسانه های الکترونیک و مطبوعات برای انیها ‏خریداری می شود و این یک ماشین خرید رای با پول نفت از طریق نیروهای مسلح است.‏ چنین است که عقلا می گویند تنها در یک حالت بن بست است و آن وقتی است که رقیب ‏احمدی نژاد مثلا دکتر فیروزآبادی باشد یا مهرداد جان، در آن حالت تحریم کردن یک واکنش ‏اخلاقی می تواند باشد. اما این در کابوس متصورست و در هیچ حالت دیگری ممکن نیست. ‏چنان بعید ست که حتی جنتی هم قادر به انجامش نیست.‏ ‏[شش فرمان بعدی در روزهای دیگر] ‏