۱- کروبی یکی از چهار نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بود. او در سال ۸۴ نیز یک بار کاندیدای ریاست جمهوری شده بود و به رغم بیمهری دوستانش و بر خلاف انتظارها رای خوبی آورد، پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم برنده ی واقعی انتخابات سال ۸۴ مهدی کروبی بود و اگر نبود ضعف دولت خاتمی در صیانت از آراء، شاید کروبی به جای احمدینژاد به دور دوم راه می یافت و به احتمال زیاد و با توجه به جو آن روز هاشمی رفسنجانی را در دور دوم شکست میداد. در این صورت جغرافیای سیاسی ایران به کلی با امروز متفاوت بود، میگویم متفاوت، نمیگویم بهتر یا بدتر، چرا که فرصتی برای درک و تجربه ی آن فضا به دست نیامد. به هر حال مسئله این است که آن روزها بسیاری از اصلاح طلبان و نیروهای تحول خواه به کروبی “باور و اعتماد” نداشتند. بسیاری حتی حمایت دکتر سروش از کروبی را به دیده ی تمسخر و تحقیر مینگریستند و شانس کروبی را برای پیروزی صفر میدانستند، نتایج انتخابات اما مشخص کرد که سروش از آن راه دور فضای جامعه ی ایران را بهتر از خیلیهای دیگر تحلیل کرده بود.
۲- تنها اندکی پس از آغاز تبلیغات دور دوم انتخابات و در شرایطی که همه خطر احمدینژاد را بیخ گوش شان احساس میکردند، برخی از نزدیکان هاشمی رفسنجانی از چند تن از استراتژیستها و تحلیلگران ارشد حوزه ی مسائل سیاسی و اجتماعی ایران در مورد تحلیلشان از نتایج دور دوم انتخابات نظر خواهی کردند. یکی از این تحلیلگران (عباس عبدی) شکست هاشمی رفسنجانی از احمدینژاد را قطعی دانست و پیشنهاد کرد اگر میخواهید احمدینژاد رییس جمهور نشود هاشمی از شرکت در دور دوم انتخابات اعلام انصراف کند تا مطابق قانون، کروبی در رقابت با احمدینژاد شرکت کند. کروبی و احمدینژاد هر دو با شعارهایشان یک پایگاه اجتماعی مشترک را نشانه گرفته بودند ضمن اینکه در آن انتخابات کروبی تقریبا در تمامی استانهای غرب کشور رای اول را کسب کرده بود، از این رو کروبی نسبت به هاشمی شانس بیشتری برای پیروزی بر احمدینژاد داشت. اما این تحلیل هم “اعتماد و باور” اصلاح طلبان را متوجه کروبی نکرد. شاید آنها که در هسته ی اصلی قدرت مانع از انصراف هاشمی شدند میخواستند که با یک تیر سه نشان بزنند: هم احمدینژاد رییس جمهور بشود، هم کروبی رییس جمهور نشود و هم هاشمی رفسنجانی “شکست” بخورد.
۳- کروبی به این انتخابات مخدوش (که هاشمی در قبال تخلفات صورت گرفته در آن به خدا پناه برده بود) واکنشی قاطعانه نشان داد. او به نشانه ی اعتراض از عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا کرد و در مصاحبهای تاریخی به صراحت از نقش سپاه و برخی از نزدیکان عمود خیمه ی قدرت در تخلفات انتخاباتی پرده برداشت. اما باز هم کسی از میان اصلاح طلبان به کروبی “باور و اعتماد” نداشت و به رغم همه ی شواهد، دست اندرکاران دولت اصلاحات انتخابات سال ۸۴ را یکی از سالمترین انتخابات میدانستند! بیتوجهی و بیاعتمادی یاران قدیمی، کروبی را به یک واکنش قاطعانه ی دیگر وادار کرد او از مجمع روحانیون مبارز کناره گرفت و حزب خودش را تاسیس کرد: اعتماد ملی. در این نام شاید استعارهای بر آمده از ناخودآگاه مهدی کروبی نهفته بود؛ او حالا که از جلب اعتماد اصلاح طلبان و تحولخواهان ناامید شده بود کمر به جلب اعتماد ملت بسته بود.
۴-اینگونه شد که ۴ سال فعالیت مستمر و مسئولانه و سیاست ورزی مدرن کروبی در صحنه ی جامعه ی مدنی ایران آغاز شد. او حزب و روزنامه ی خودش را داشت، حتی به دنبال شبکه ی ماهوارهای هم بود که نگذاشتند. به غیر از این کروبی ارتباطی مستمر و دو سویه با فعالین مدنی و اجتماعی داشت، گاهی برای بهبود وضعیت دانشجویان زندانی و سه ستاره آستین بالا میزد، گاهی برای کمتر کردن فشار بر فعالین جنبش زنان با اینجا و آنجا رایزنی میکرد و گاهی هم برای دفاع از حقوق دراویش گنابادی دست به قلم میشد و خطاب به وزیر کشور نامه مینوشت. (کروبی البته آن روز هم که رییس مجلس بود هرگز از دغدغه ی زندانیان سیاسی و دانشجویان مظلوم فارغ نبود) او ذره ذره و با تلاشی ستودنی اعتماد بخشی ازمردم و بخش مهمی از روشنفکران را جلب کرد.
5- بر خلاف دیگران که تنها “شعار” جامعه ی مدنی میدادند اما عملا در آستانه ی هر انتخابات به بسیج توده ای-احساسی متوسل میشدند، کروبی در میدان تجربه ثابت کرد که “مرد جامعه ی مدنی” است. کروبی همچنین در ضمن فعالیتهای سیاسی اش از دیدار با فعالین سکولار حقوق زنان یا برنده ی ایرانی جایزه ی صلح نوبل نه هراسی به دل راه داد و نه از عواقب آن شانه خالی کرد. این رویه ی صاف و صادق کروبی در قبال جامعه ی مدنی بسیاری از روشنفکران ایرانی را جذب او کرد. در واقع روشنفکران جذب منش “تعامل پذیر” و “برنامه محور” کروبی شده بودند. از این رو بود که در آستانه ی انتخابات سال ۱۳۸۸ بسیاری از روشنفکران و فعالین سیاسی پیشرو از عبدالکریم سروش گرفته تا جواد طباطبایی و از زید آبادی و مومنی گرفته تا عباس عبدی و تقی رحمانی مطالبات خود را در آئینه ی برنامههای کروبی دیدند و به رغم موج توده واری که برخاسته بود به اردوی کروبی پیوستند. کروبی اگر چه هنوز با ناباوری بسیاری از یاران قدیمی و بخشی از افکار عمومی مواجه بود اما با تکیه بر “سیاست ورزی مدرن در عرصه ی جامعه ی مدنی” اعتماد بسیاری از روشنفکران و دانشجویان را جلب کرده بود.
6- انتخابات سال ۸۸ به همان ترتیبی که همه میدانند و میدانیم برگزار شد. مشخص نشد رای واقعی کروبی چه اندازه بوده است اما هیچ چیز به اندازهی میزان آرای اعلام شده ی کروبی نمیتوانست افشاگر تقلب در انتخابات باشد. عددی که به قول احمد زیدآبادی “سهم” کروبی بود و نه “رأی” او! انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ اما یک نقطه ی عطف بزرگ در زندگی سیاسی کروبی بود. حالا وقت آن رسیده بود که کروبی جوهره ی وجودی خود را به همه ی آنها که باورش نداشتند نشان دهد. حالا وقت “اعتماد ملی” به مهدی کروبی بود، آری کروبی (و البته موسوی) از فردای آن انتخابات مخدوش با عملکرد مثبت و ایستادگی کم نظیر و در خور تقدیر خود این “اعتماد ملی” را کسب کردند. موسوی و کروبی طی این مدت به رغم همه ی فشارهای قدرتمداران و بیمهری دوستان هرگز به این اعتماد خیانت نکردند و حرمت دلهایی را که به ایستادگی آنها امید بستهاند پاس داشتند.
7- وقتی که برخی رسانههای رسوا و سایت های بیاعتبار وابسته به دولت خبر از “توبه ی کروبی” دادند باز هم برخی بر تنور همان ناباوری سابق دمیدند، این بار البته ناباوران در اقلیت محض بودند زیرا مردمی که به کروبی «اعتماد» کردهاند او را عمیقا باور داشته و دارند. آخرین پیام کروبی از درون محبس که توسط فرزندش به افکار عمومی منتقل شد ثابت کننده ی درستی اعتماد و اعتقاد مردم به کروبی است. آری مهدی کروبی فرزند احمد طی این دو سال و اندی ثابت کرده است که مستحق اعتماد ملی است. ما این اعتقاد و اعتماد را از او دریغ نخواهیم کرد و دوشادوش او تا روز آزادی خواهیم ایستاد.