این روزها از گوشه و کنار کشور افرادی تماس میگیرند و میپرسند: جنگ کی شروع میشود؟
تا کنون مردم عادی احتمال بروز جنگ را جدی نمیگرفتند ولی اکنون جدی گرفتهاند.
علت این مساله، ظهور نشانههای روشن رسمی از احتمال وقوع جنگ از طرف مقابل و یا جنجال رسانههای فارسی زبان خارج از کشور نیست، بلکه اذعان مقامهای رسمی به جدی بودن احتمال جنگ این مساله را د ربین مردم عادی جدی کرده است.
تا چند وقت پیش یک روزنامه “خوشنام” سایر نشریات را رصد میکرد تا اگر اشارهای به احتمال وقوع جنگ کرده باشند، یقه شان را بچسبد و آنها را به “خالی کردن دل مردم”، “همراهی با جنگ روانی دشمن علیه ملت ایران” و “بازی نقش ستون پنجم” متهم کند.
حالا اما به هر علتی سیاست تغییر کرده است و مقامهای ارشد نظامی و سیاسی از جدی بودن احتمال جنگ، آمادگی کامل برای مقابله با دشمن و حفر صدها هزار قبر برای دفن سربازان مهاجم در استانهای مرزی ایران سخن میگویند.
در واقع همین سخنان، توده مردمی را که گوش به رادیو و چشم به تلویزیون جمهوری اسلامی دارند، نسبت به خطر وقوع جنگ هشیار کرده به گونهای که آن را قریبالوقوع میبینند.
با این حال، این پرسش همچنان قابل طرح است که جنگ تا چه اندازه جدی است و تبعات بروز احتمالی آن برای ایران چیست؟
به نظر من احتمال وقوع جنگ در این لحظه همچنان پنجاه – پنجاه است، اما وقت زیادی باقی نمانده است تا مشخص شود که کدام پنجاه درصد به نفع پنجاه درصد دیگر از صحنه خذف خواهد شد.
اگر بخواهیم واقع بینانه و بیطرف به موضوع نگاه کنیم، آمریکا و متحدانش جمهوری اسلامی اتمی را تحمل نمیکنند و اگر برخی از تحلیلگران داخلی و خارجی خلاف این را میگویند به نظر من یا قصد تیره کردن دید مسئولان نظام اسلامی به واقعیات منطقهای و بین المللی را دارند و یا آنکه علایق خود را به واقعیت ترجیح میدهند.
با این حال، کم و بیش روشن است که آمریکا و متحدانش در حال حاضر تصور میکنند که اعمال فشارهای سنگین سیاسی و تشدید تحریم های اقتصادی از سوی مجموعه نظام جهانی ایران را به دست کشیدن از پیگیری چرخه کامل سوخت هستهای وادار خواهد کرد، اما جدول زمانی در این میان از اهمیت بسیاری برخوردار است.
به عبارت دیگر اکنون مسابقهای بین سرعت برنامه هستهای ایران برای رسیدن به نقطه “غیر قابل بازگشت” و تاثیرگذاری تحریم های بین المللی بر نظام سیاسی آغاز شده است و هنوز مشخص نیست که کدامیک دیگری را پشت سر خواهد گذاشت.
اگر سرعت برنامه اتمی بر تاثیرگذاری تحریم ها پیشی گیرد، احتمال توسل آمریکا یا اسرائیل به حمله نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران به سمت قطعی شدن پیش خواهد رفت و جنگ با همه عوارض و مصائبش آغاز خواهد شد.
در مقابل، اگر سرعت تاثیرگذاری تحریم ها از سرعت پیشرفت برنامه هستهای بیشتر باشد، احتمال جنگ کاهش مییابد، اما درعوض جامعه ایرانی باید در انتظار تحریمهای اقتصادی دردناکی باشد.
من نمیدانم سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در دیدار آتی خود با خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به چه نحوی از پاسخ ایران به بسته پیشنهادی گروه 1+5 رازگشایی خواهد کرد، اما اگر در پشت عبارات مبهم ایران، چیزی جز سیاست قبلی دولت ایران نباشد، به طور حتم در دورهای با تحریم های طاقت فرسا و اگر موثر نیفتد با جنگ روبرو خواهیم شد.
به نظر میرسد مذاکره کنندگان ایرانی سیاست خرید وقت را به عنوان یک تاکتیک انتخاب کردهاند اما نباید فراموش کرد که این تاکتیک حتی اگر با ظرافت نیز به کار گرفته شود دایره بسیاری محدودی خواهد داشت و به سرعت لحظه بله یا خیر گفتن فرا خواهد رسید.
برخی از ایرانی ها تصور میکنند که دولت محمود احمدی نژاد به عمد سیاست درگیری نظامی با آمریکا را دنبال میکند زیرا میخواهد در سایه جنگ، فضای سیاسی را بسته و نیروهای مخالف و منتقد را قلع و قمع کند. من با این نظر مشخصا به دلیل علتی که برای آن طرح میکنند، موافق نیستم چرا که در داخل ایران نه فضای بازی است که لازم به بسته شدن آن از طریق به راه انداختن جنگ باشد و نه نیروهای منتقد و مخالف انسجام و تشکیلاتی دارند که حضورشان برای اصحاب قدرت خطرآفرین باشد و سرکوب آنان نیازمند جنگ با بزرگترین قدرت جهانی باشد.
برخی از ایرانیها نیز بر این گمانند که حمله خارجی ضربتی و محدود خواهد بود. این نیز محل تردید است، زیرا محدود بودن حمله به عدم واکنش ایران و بسنده کردن آن به شکایت به سازمان ملل و تهدیدهای لفظی خواهد بود. آیا نظام سیاسی ایران در شرایطی هست که بتواند در مقابل یک حمله نظامی خارجی که به مثابه تجاوز به ناموس یک کشور است، فقط حرافی کند؟
بعید به نظر میرسد چرا که بی عملی در مقابل تهاجم خارجی معنایی جز ناتوانی نظام و بحران اقتدار آن نخواهد بود. بنابراین ایران به احتمال زیاد به منافع آنان ضربه خواهد زد، اما این ضربه نیز ضربه متقابل را در پی خواهد داشت و دو طرف را وارد زنجیره بی پایانی از ضربات متقابل و جنگی تمام عیار خواهد کرد که فرجامش نابودی امکانات کشور ما و آسیب دیدن طرف مقابل خواهد بود.
آیا این سناریوی دلپذیری برای رهبران جمهوری اسلامی پس از تجربه 30 سال حکومتداری است؟