خطر جنگ؟ بستگی دارد...

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

این روزها از گوشه و کنار کشور افرادی تماس می‌گیرند و می‌پرسند: جنگ کی شروع می‌شود؟

تا کنون مردم عادی احتمال بروز جنگ را جدی نمی‌گرفتند ولی اکنون جدی گرفته‌اند.‏

علت این مساله، ظهور نشانه‌های روشن رسمی از احتمال وقوع جنگ از طرف مقابل و یا جنجال رسانه‌های ‏فارسی زبان خارج از کشور نیست، بلکه اذعان مقام‌های رسمی به جدی بودن احتمال جنگ این مساله را د ‏ربین مردم عادی جدی کرده است.‏

تا چند وقت پیش یک روزنامه “خوشنام” سایر نشریات را رصد می‌کرد تا اگر اشاره‌ای به احتمال وقوع جنگ ‏کرده باشند، یقه شان را بچسبد و آنها را به “خالی کردن دل مردم”، “همراهی با جنگ روانی دشمن علیه ملت ‏ایران” و “بازی نقش ستون پنجم” متهم کند.‏

حالا اما به هر علتی سیاست تغییر کرده است و مقام‌های ارشد نظامی و سیاسی از جدی بودن احتمال جنگ، ‏آمادگی کامل برای مقابله با دشمن و حفر صدها هزار قبر برای دفن سربازان مهاجم در استان‌های مرزی ‏ایران سخن می‌گویند.‏

در واقع همین سخنان، توده مردمی را که گوش به رادیو و چشم به تلویزیون جمهوری اسلامی دارند، نسبت ‏به خطر وقوع جنگ هشیار کرده به گونه‌ای که آن را قریب‌الوقوع می‌بینند.‏

با این حال، این پرسش همچنان قابل طرح است که جنگ تا چه اندازه جدی است و تبعات بروز احتمالی آن ‏برای ایران چیست؟

به نظر من احتمال وقوع جنگ در این لحظه همچنان پنجاه – پنجاه است، اما وقت زیادی باقی نمانده است تا ‏مشخص شود که کدام پنجاه درصد به نفع پنجاه درصد دیگر از صحنه خذف خواهد شد.‏

اگر بخواهیم واقع بینانه و بی‌طرف به موضوع نگاه کنیم، آمریکا و متحدانش جمهوری اسلامی اتمی را تحمل ‏نمی‌کنند و اگر برخی از تحلیل‌گران داخلی و خارجی خلاف این را می‌گویند به نظر من یا قصد تیره کردن دید ‏مسئولان نظام اسلامی به واقعیات منطقه‌ای و بین المللی را دارند و یا آنکه علایق خود را به واقعیت ترجیح ‏می‌دهند.‏

با این حال، کم و بیش روشن است که آمریکا و متحدانش در حال حاضر تصور می‌کنند که اعمال فشارهای ‏سنگین سیاسی و تشدید تحریم های اقتصادی از سوی مجموعه نظام جهانی ایران را به دست کشیدن از ‏پیگیری چرخه کامل سوخت هسته‌ای وادار خواهد کرد، اما جدول زمانی در این میان از اهمیت بسیاری ‏برخوردار است.‏

به عبارت دیگر اکنون مسابقه‌‌ای بین سرعت برنامه هسته‌ای ایران برای رسیدن به نقطه “غیر قابل بازگشت” ‏و تاثیرگذاری تحریم های بین المللی بر نظام سیاسی آغاز شده است و هنوز مشخص نیست که کدامیک دیگری ‏را پشت سر خواهد گذاشت.‏

اگر سرعت برنامه اتمی بر تاثیرگذاری تحریم ها پیشی گیرد، احتمال توسل آمریکا یا اسرائیل به حمله نظامی ‏علیه تاسیسات هسته‌ای ایران به سمت قطعی شدن پیش خواهد رفت و جنگ با همه عوارض و مصائبش آغاز ‏خواهد شد.‏

در مقابل، اگر سرعت تاثیرگذاری تحریم ها از سرعت پیشرفت برنامه هسته‌ای بیشتر باشد، احتمال جنگ ‏کاهش می‌یابد، اما درعوض جامعه ایرانی باید در انتظار تحریم‌های اقتصادی دردناکی باشد.‏

من نمی‌دانم سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در دیدار آتی خود با خاویر سولانا مسئول سیاست ‏خارجی اتحادیه اروپا به چه نحوی از پاسخ ایران به بسته پیشنهادی گروه 1+5 رازگشایی خواهد کرد، اما اگر ‏در پشت عبارات مبهم ایران، چیزی جز سیاست قبلی دولت ایران نباشد، به طور حتم در دوره‌ای با تحریم ‏های طاقت فرسا و اگر موثر نیفتد با جنگ روبرو خواهیم شد.‏

به نظر می‌رسد مذاکره کنندگان ایرانی سیاست خرید وقت را به عنوان یک تاکتیک انتخاب کرده‌اند اما نباید ‏فراموش کرد که این تاکتیک حتی اگر با ظرافت نیز به کار گرفته شود دایره بسیاری محدودی خواهد داشت و ‏به سرعت لحظه بله یا خیر گفتن فرا خواهد رسید.‏

برخی از ایرانی ها تصور می‌کنند که دولت محمود احمدی نژاد به عمد سیاست درگیری نظامی با آمریکا را ‏دنبال می‌کند زیرا می‌خواهد در سایه جنگ، فضای سیاسی را بسته و نیروهای مخالف و منتقد را قلع و قمع ‏کند. من با این نظر مشخصا به دلیل علتی که برای آن طرح می‌کنند، موافق نیستم چرا که در داخل ایران نه ‏فضای بازی است که لازم به بسته شدن آن از طریق به راه انداختن جنگ باشد و نه نیروهای منتقد و مخالف ‏انسجام و تشکیلاتی دارند که حضورشان برای اصحاب قدرت خطرآفرین باشد و سرکوب آنان نیازمند جنگ با ‏بزرگترین قدرت جهانی باشد.‏

برخی از ایرانی‌ها نیز بر این گمانند که حمله خارجی ضربتی و محدود خواهد بود. این نیز محل تردید است، ‏زیرا محدود بودن حمله به عدم واکنش ایران و بسنده کردن آن به شکایت به سازمان ملل و تهدیدهای لفظی ‏خواهد بود. آیا نظام سیاسی ایران در شرایطی هست که بتواند در مقابل یک حمله نظامی خارجی که به مثابه ‏تجاوز به ناموس یک کشور است، فقط حرافی کند؟

بعید به نظر می‌رسد چرا که بی عملی در مقابل تهاجم خارجی معنایی جز ناتوانی نظام و بحران اقتدار آن ‏نخواهد بود. بنابراین ایران به احتمال زیاد به منافع آنان ضربه خواهد زد، اما این ضربه نیز ضربه متقابل را ‏در پی خواهد داشت و دو طرف را وارد زنجیره بی پایانی از ضربات متقابل و جنگی تمام عیار خواهد کرد ‏که فرجامش نابودی امکانات کشور ما و آسیب دیدن طرف مقابل خواهد بود.‏

آیا این سناریوی دلپذیری برای رهبران جمهوری اسلامی پس از تجربه 30 سال حکومتداری است؟ ‏